پیش از
آن که قایق
پیش از
آن که درخت
پیش از
آن که چکهای خالی بانک
پیش از
آن که چینی عمیق در پیشانی هر دیکتاتور
پیش از
آن که معنی آزادی در طعم لیمو
پیش از
آن که شهادت افتاده در قعر دره که چه بشود
پیش از
آن که کودکی نوزاد پیچیده شده در اوراق یک رمان مشهور
و
انداخته شده در سطل زباله پر از تفاله انگور قرمز
پیش از
آن که شکستهای پی درپی انقلابهای به شکل گردبادهای کوچک
و سپس
کوپههای از استخوان و استخوان و استخوان
پیش از
آن که هر کلمهای تیز در میان عبور سرخرگها
و
عبوری شتابناک از اندام صخره و ستاره و مستراح
پیش از
آن که مقایسه اخبار اعدامی با قیمت گوجه و مرغ و آجر
به
هنگام ظهری ثابت از خورشیدی بیمیل به عبور از خطوط نردهها
درست پس از راهپیمایی جماعتی خوابگرد از روی
محیط آن دایره محتوم درست پس از صدور فرمان آخر برای دوری از رود و
سیل و سنجاقک و تکهای از یک آینه
درست پس از پیش از آن که
یا پیش از آن که درست پس از افتادن گردبادی از
یک سیاره دور درست به میان کلمه بین
و چرخیدن
و چرخیدن
و پیچیدن
و پیچیدن
و پیچاندن درخت و کوپه و استخوان و آدم و عبور و
صدور و مقایسه و انقلاب را
حتی پیچاندن چینی عمیق در پیشانی هر دیکتاتور و
ضربان قلب یک عاشق را
که دقیقا این گونه فرتوت
که این گونه بیچاره
که این گونه ترحمانگیز که افتاده روی نقطه عیان
این دایره در وسط خیابان
که این گونه روایت
بی حادثه
بی شکوه
پیش از آن که گذشتن خیل اسبهای رمیده بر روی آن
و بر روی آن و چیزهای دیگر
و بر روی آن و تمامی اعلامیههای مشروح از عدالت
و آزادی
و بر روی همه مردههای به هر دلیل افتاده در هر
سو و این گونه گندیده
...
ما بالاخره آن شب تا صبح فکر کردیم و تصمیم گرفتیم
منبعد با هر اعدامی که تیرباران میشود یک بار بمیریم و با هر سربازی که شلیک میکند مثل سگ اطاعت کنیم
ما مسرور بودیم که این همه را یاد گرفتیم