اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
شماره سی‌ودوم نورهان شهریور 1403 (45)
تقویم
شنبه ، 31 شهريور ماه 1403
18 ربیع‌الاول 1446
2024-09-21

از نوری به تاریکی شن‌ها تا آوارگی به‌مانند شن‌ها

                                        
                                                  رضا روشنی

                                      




از نوری به تاریکی شن‌ها تا آوارگی به‌مانند شن‌ها

 

نگاهی به کبودی - دفتر شعر تازه داریوش معمار (انتشارات نورهان)

نویسنده نقد: رضا روشنی



۱

داریوش معمار را می‌شناسم، سال‌هاست اگرچه همیشه از دور. مجموعه شعر «جنازه مریم بنت سعید» او را از گذشته‌ها به یادم می‌آورد، دفتر شعری که سادگی و صمیمیت آن به کبودی‌ها نیز رسیده است.

داریوش معمار در سال‌های غروب ابدی ممتد همیشه در کار شعر بوده و چراغ سروده‌های او سال ۷۹ با مجموعه «بفهمی موهام هم موجی است» روشن شده و با چراغ‌های دیگر به «کبودی‌»ها رسیده، دفتری که به‌تازگی نشرنوراهان آن را منتشر کرده است.

نمی‌خواهم شعر را تعریف کنم یا بگویم شعر این است یا آن و یا هر سخنی شعر است؛ اما منطقاً در شعری و سخن شاعرانه چیزی وجود دارد، یک جذبه، یک حیرت، یک نگره و زبان که در غیر شعر نیست. به‌یقین چیزی وجود دارد که از بین بی‌شمار دفترهای شعر فارسی و بی‌شمار سطرها و بندها و مصرع‌هایی چون «طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری»، «هرکس به زمان خویشتن بود من سعدی آخر زمانم»، «حال همه‌ ما خوب است؛ اما تو باور نکن»، «تو را من چشم در راهم»، «روزگار غریبی است نازنین»، «جویبار لحظه‌ها جاری‌ست»، «آن‌قدر دوست بوده‌ام دیگر وقت خیانت است»، «اینکه خاک سیهش بالین است»، «افق عمودی است و حرکت فواره وار» را به‌خاطر می‌آورد. اما آن آنی‌ات چیست؟ آیا آن همان «آن شاعرانگی» نیست؟

به‌یقین و روشنی نمی‌توان گفت آن «آن» چیست و آن «آن و آنی‌ات» چیز مشخص و ثابتی است و این دلیل دارد، چرا که هنر روندگی داشته و هر زمان از تعاریف خودش هم فاصله می‌گیرد.

ممکن است زمانی هنر چشمی باشد، زمانی گوشی و زمانی دیگر ترکیبی و تلفیقی و حسی. این هست که باید از حکم آن همه سیاه و سفیدی رو برتافت.

مجموعه کبودی‌ها را هم باید همین‌گونه دید. کبودی‌ها در حکم واگنی است - کوچک یا بزرگ - که می‌توان آن را به‌قطار شعر معاصر وصل کرد. با این مقدمه به تأمل، گفتگو و نقد با مجموعه شعر جدید داریوش معمار می‌نشینیم.

۲-

نامه کبودی‌ها

کتاب این‌گونه شروع می‌شود «ما همه کبودیم، بابت رنج‌هایی که برده‌ایم» همین سطر می‌تواند سکوی پرتاب به درون شعر و دنیای شاعرانه این کتاب باشد؛ دنیای با رنگی کبود؛ کبودی نه برآمده از کبودی آسمان و قصه که برآمده از کبودی رنج، شلاق، زخم، قتل و بی‌رحمی روزگار و دنیای ما آدم‌ها در این خاک و کهنه رباط.

اینکه چرا داستان جان و تن ما همیشه کبودها داشته، شرحش در این مجال نمی‌گنجد، فقط همین‌قدر می‌توان گفت که ما وارث سنتی از زخم و نامرادی هستیم که این سنت از خاطره و خاطر حزین حافظ تا دل‌افسردگان نیما و «کبودی» ‌ها ادامه پیدا کرده است.

۳-

در کلیت کبودی‌ها

مجموعه کبودی‌ها شامل دو دفتر است. در این مجموعه ۱۴۷ صفحه‌ای ۵۶ قطعه شعر گنجانیده شده است که سهم دفتر اول با نام - شکستن گلدان روح-۳۰ شعر و سهم دفتر دوم - در هم ریختن نحو الهی - ۲۶ قطعه شعراست.

شاعر کبودها از نُه‌توی حافظه‌ خود یاری گرفته و از خاطرات، آدم‌هاا، جغرافیا و دوستی‌ها سخن به میان آورده است. کم نیستند نام‌های امروز و دیروز در این نامه، علیشاه مولوی، بکتاش آبتین، فریبرز رئیس دانا، رضا براهنی، شمس آقاجانی، نصرت رحمانی، کم نیستند اسامی شهرها تهران، ماهشهر، آبادان و کم نیستند فضاها و مکان‌های سوخته و پر از رنج تنهایی و خاطرات جنگ‌زده.

انگار شاعر کبودی‌ها مردگانی را «به روی زمین باز می‌گرداند» و نام‌های بر باد آمده را با نام خویشتن در قالب یک مسافر با سفری حسرت‌بار پیوند می‌دهد. او می‌گوید «نامم سنگی است که پرتاب کرده‌ام/ به شیشه‌ها تا سفر آسان‌تر شود» اما چرا شیشه‌ها؟ آیا این تصویری اندیشیده شده است، یا تصویری تصادفی در شعر؟ چرا شیشه؟ چرا سفر؟ نسبت شیشه و سفر چگونه است؟ آیا این حدیث شکستن آدمی را پررنگ نمی‌کند؟

 

۳-

دو دفتر دگرسان

کبودی‌ها از دو دفتر دگرسان تشکیل شده است. در دفتر اول روایت‌ها ساده‌اند، کم خم و چمند و در خدمت طبیعت کلام. اما در دفتر دوم، شیوه کار تغییر می‌کند و شاعر به سراغ فرم و تجربه‌ها رفته است.

می‌دانیم که فرم موضوع بسیار مهمی در هنر مدرن است و در سده‌ اخیر از فرمالیست‌ها تا ساختارگرایان بر اهمیت فرم تاکید ورزیده‌اند.

در ادبیات ما گلشیری یک نویسنده فرمگرا تمام‌عیار است. او هم به جهت نویسش و هم به جهت نقد بسیار به فرم توجه دارد. او فرم را جادوی هنری نامیده و در پیوند با این مسئله می‌گوید هر چیز بی‌فرم مردنی است و هستی هم اگر هست، دلیلش داشتن فرم است. معمار نیز در بخش دوم نامه خود به سمت فرم رفته، او این کار را با بازی با اعداد با صحنه‌پردازی‌ها، و بندها و ضمیمه‌ها و حتی با بازی با کلمات با نحو کلمات مانند (سفر یا صفر یا ثفر ص۱۰۸ و طهران، تهران، دختر دربند ص۱۲۶) انجام می‌دهد که البته اسم دفتر «در هم ریختن نحو الهی» نیز همین را به ما می‌گوید.

 

۴-

دال‌های مرکزی کبودی‌ها

هر نامه و دفتر برای‌آنکه در روح و روان مخاطب تاثیر کند؛ بایستی بتواند خودش را تثبیت کند. پرسش: چگونه تثبیت یک اثر ممکن می‌شود؟ پاسخ: در قالب یک‌سری دال‌های مرکزی.

دال‌های مرکزی تقویت‌کننده معنا و نیز تشکیل‌دهنده ساختار در یک متن هستند. این دال‌ها گرانیگاه‌های ذهنی شاعر بوده و بسامد بالایی در متن دارند. در کبودی‌ها نیز یک‌رشته دال‌های مرکزی دیده می‌شود که از آن‌ها می‌توان به عشق، خاطره، تداعی، قتل، مرگ، خون، بازجو، درخت، مهاجر، سفر، پرده و موارد دیگری اشاره کرد که بخشی از آنان را در شاهد و مثال‌های زیر می‌بینیم.

یادم می‌آید دختری را می‌شناختم که روی گونه‌هایش/ درخت گیلاس داشت/ هر سال زمستان شکوفه می‌داد/ و بهار میوه‌هایش را برایم می‌فرستاد (ص۱۹)

به‌خاطر بیاور/ لبخندی مختصر که جراحی شد (ص۸۹)

پیکرت را که رفته از دست/ در عکسی که بسته شدی با زنجیر به تخت/ تکرار می‌کنم (ص۴۹)

یادم آمد بوته‌های انگور/ موسیقی عصر/ خندیدن با صدای بلند/ علاقه شاعر بود

شاعر که کشته شودبازجو قاتل و زندانبان / وقتی لباس‌های خیس‌شان را/ در خانه در می‌آورند/ می‌فهمند قدرت خیال از چاقو بیشتر است (ص ۴۱)

صدایت را از زیر این سنگ سفید می‌شنوم (ص ۵۰)

یحیی به‌جز اینکه ما مرده‌ها را از دست می‌دهیم، دیگر چه اتفاقی می‌افتد؟ (ص۸۶)

دارم فکر می‌کنم به مرگ/ که مرا مانند بطری خالی پرت کرده در هوا (ص۱۳۰)

آبیاری درختان با خون‌ریزی در خیابان‌ها انجام می‌شود (ص۵۵)

 

بازجوها با باتوم/ کشته شاعر را/ احاطه کرده‌اند و شعرها را/ سنگی کوچک در خاک پوشانده است (ص ۴۴)

بازجو تکرار می‌کند شعرهایت را کسی نمی‌خواند (ص۷۶)

خوابم نمی‌برد از پرواز برگشته‌ام (ص۸۷)

انکار نکن/ درناها از شمال می‌رسند (ص۹۳)

اروند سینه فراخ کرد و بال داد پرنده‌ها را (ص۹۵)

به درخت انار و انگور/ آب داد و کمی مهربانی (ص ۱۲۳)

 

۵-

جمع‌بندی عیب و هنر کبودی‌ها

کوتاه و روی‌هم‌رفته؛ کبودی‌ها را می‌توان جز اشعار موفق ساده نویس با نرم طبیعی زبان گفتار دسته‌بندی کرد. این مجموعه در پله‌ اول، جذب مخاطب موفق است و عاطفه، تخیل، و زبان آن می‌تواند باعث ارتباط راحت مخاطبان با آن شود.

از دیگر نکات قابل‌توجه این دفتر مکالمه درونی موثر شاعر با شاعران به‌ویژه دو شاعر بکتاش آبتین و علیشاه مولوی است. این یک افزوده موثر به شعر است. اگرچه به نظرم با تعمق بیشتر و تقویت یک‌سری ترفندها و شگردها می‌توانست امکانات بیشتری به متن ببخشد.

یک نکته خوب دیگر در این نامه، شعر «طهران تهران، دختر دربند» است که این سروده یک استعاره از تهران است. تشبیه تهران به دختر آن هم دختر دربند؛ ضمن اینکه تهران را به‌عنوان زنی دربند تصویر کرده، نیز اشاره‌ای است ریز و شاعرانه به مکان دربند که این ایهام بر لذت شعر می‌افزاید.

این‌ها هنر کبودی‌ها بوده اگر چه می‌طلبد که از عیب‌وایراد آن نیز سخن گفت. به قضاوت من؛ این مجموعه یک مجموعه محافظه‌کار است. زبان آن آشنا و مشابه است. مجموعه تهی از عصیان و شوریدگی مثبت یا منفی است. بیشتر یک مشاجره و گزارش است و خیلی کم به ایده و کشف و پیشنهاد تازه شعری می‌رسد.

اگرچه احساس، عاطفه و نیز زبان سهل المتنع این دفتر می‌تواند مورد توافق منتقدان باشد؛ اما به نظرم این کافی نیست. داریوش معمار هوش شاعرانه دارد؛ اما جرئتش در شعر خیلی کم است. او گذشته را به‌خوبی تصویر می‌کند، دنیای ذهنی‌اش را بر ما می‌گشاید و تداعی‌های روشن و فصل‌هایی از تالم و حزن را در دل ما برمی‌انگیزد، اما یک چیز را در کار نمی‌بینیم جنون و شورش. نیز معمار در دفتر اول به فرم و معماری سخن توجه چندانی نکرده است؛ مثل این نمونه:

نیمی از کفش‌هایم/ نیمی از خاطراتم/ نیمی از لباس‌ها و کتاب‌ها را / به یاد دارم/ نیمی دیگر را به یاد نمی‌آورم

باید به این نکته دقت کرد که وقتی شاعر از نیمی سخن می‌گوید؛ دیگر لازم نیست در آخر شعرش از (نیمی دیگر را به یاد نمی‌آورم) استفاده کند. این کار امکان سفید خوانی را از متن می‌گیرد و ایجاز را از بین می‌برد. این را فقط به‌عنوان شاهد و مثال آوردم و در بسیاری از اشعار دفتر اول می‌توان دست برد. داریوش معمار حقیقتاً شاعر است، وقتی می‌گوید:

درون هر جهنم جهنم دیگری است (ص۷۳)

حالا همه دنبال هم می‌گردیم/ بعضی به دنبال یکدیگر ۲۰ سال پیش (ص۲۰)

آواره بودیم مانند شن‌ها/ هر دانه روانه بودیم در کجا (ص۳۵)

هر درخت نامی دارد/ هر مرگ شکلی/ هر نفس حلقه‌ای (ص۹۲)

داریوش معمار در دفتر دوم، به فرم دقت می‌کند و در برخی اشعار همچون «هفت سامورایی» بسیار موفق عمل کرده است. این نشان می‌دهد که او به اهمیت نظم و سازماندهی در شعر آگاه است و می‌تواند در این راستا به‌خوبی حرکت کند.

با آرزوی پیشرفت و آبادانی بیشتر در فکر و اندیشه و هنر شاعر، در پایان مخاطبان شعر را به خوانش این مجموع ‌تر و تازه دعوت می‌کنم.

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات