1-
سرخ است گل سرخ
بی آن که در مخیله اش
خیال عبور داسی
برای خلوتی عاشقانه
خطور کرده باشد
زنبورها
زبان مگس ها را
در آب و آتش
شیرین نمی کنند
و کلاغ ها
سیصد سال دیگر هم
سیاه بپوشند
شریک عزای کسی نمی شوند.
2- شاعر گمنام
مثل همیشه نمی تابد
قرمز و کبود است
در هاله ای از دود
در آسمانی به شکل نپریدن
و کاغذی به شکل نسرودن
امشب شاعری گمنام
لبش را لبه ی بام
کنار زیر سیگاری
جا گذاشته است.