چرا یادم نبود تنها یه لحظه س
تمام فاصله م تا آخره خط
به این که تو خودم گم شده بودم
نمی شه چیزی گفت
بجز خیانت
چشامو روی هیشکی وا
نکردم،
که امروز هر دری دیوار می شه
با چشمای خودم دیدم چه جوره
که تقدیر از یکی بیزار
میشه
می دونستم دارم بیراهه می
رم
دروغ گفتم به من که بر می گردم
چقد تلخه که امروز دیگه دیره
واسه جبران کارایی که
کردم
چرا از هر طرف رفتم
دوباره
به این غرور لعنتی رسیدم
چشامو جوری بست دنیا که حتی
خودم رو هم درست هرگز
ندیدم
تمام تابلوهای جادهء
من
مسیر رو به غلط نشون دادن
تو
این چارسوی تاریک هیچکسی نیست
بجز این حسرتی که مونده با
من
چه بی رحمانه از خودم
بریدم
یادم رفت که یه شمع رو به بادم
حراج کردم تمام فرصتامو
یه فرصت هم به زندگیم
ندادم
آدم وقتی که فرداشو
نبینه
یه چیزی بدتر از شیطان میشه
تمام ترس من اون روزیه که
تمام زندگیم اکران
میشه