اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
يكشنبه ، 2 ارديبهشت ماه 1403
13 شوال 1445
2024-04-21
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 63
بازدید امروز: 461
بازدید دیروز: 5184
بازدید این هفته: 461
بازدید این ماه: 461
بازدید کل: 14868552
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



گور و گهواره اثر غلامحسین صادقی

نقدی بر مجموعه داستان

مجموعه داستان  چهارمین مجموعه داستان ساعدی است که در 1345 منتشر می­شود . اگر چه در چاپ نخست آن تاریخ 1345 دیده می­شود برخی تاریخ چاپ آن را در 1350 و یا 1356 نیز نوشته اند . با این حال آن چه در این مجموعه شایان توجه است همان تنوع فضاها اعم از فضای شهر و روستا و گوناگونی مضامین ساعدی است .   شامل سه داستان می شود : « زنبورک خانه » ، « سایه به سایه » و « آشغالدونی » ؛ که از میان این سه داستان « آشغالدونی » از بقیه خوش ساخت­تر ، کامل­تر و از لحاظ چینش صحیح عناصر داستان پرداخته­تر است . داستان « آشغالدونی» نیز همانند « گاو » به­دست داریوش مهرجویی تبدیل گردید به یک فیلم سینمایی با عنوان « دایره­ی مینا ». « آشغالدونی » داستان تأثیرگذار و تکان دهنده­ای است . ماجرای داستان حول شخصیت پدر و پسری می­گردد که در خلال ولگردی­هایشان چهره­های زشتی از سطح شهر را به نمایش می­گذارند . تکان دهنده­ترین تصاویری که پدر و پسرفقیر و گرسنه و تا حدی چندش آور داستان درون آن قرار می­گیرند ، صحنه (setting ) نمایش قاچاق خون انسان به دست قاچاقچیانی است که  ولگردها ، اوباش و متکدیان را از سطح شهر گرد می آورند تا خون آن ها را بخرند . بار سمبلیک این بخش از داستان آن را برجسته می­کند تا بر کل طرح داستان « آشغالدونی » سایه افکند . موقعیت قاچاقچیانی که خون انسان­ها را می مکند تا به گدایی و فلاکت پدر و پسر داستان ساعدی بیفتند ، آشکارا قصد نمادسازی ساعدی از « مکندگان خون جامعه » در داستانش نشان می­دهد . سرانجام پدر بیمار داستان و آشغالدونی » در بیمارستانی بستری شده و همان­جا می­ماند . پسر جوان پس از آن به تنهایی وارد تودرتوی شهر « فاسدان » ، « قاچاقچیان » و « تهیدستان » می­گردد . او نیز آرام آرام به هیأت یکی از همین « پا اندازان » و « مفسدان » استحاله می شود و تلاش می­کند با دست زدن به هر کاری پول به دست آورد. حالا نوبت اوست که قاچاق کند ، ته مانده­ی غذای بیمارستان را بفروشد و سرانجام در رذیلانه­ترین کار برای مأمورین ساواک خبرچینی و جاسوسی کند . او که روزی قربانی مکندگان خون جامعه بود ، حال خود جزئی از آن «مکندگان » می گردد. اینک زمان آن رسیده که قربانی ، بدل به شکارچی جدید شده و وی گرسنگان و مستمندان و متکدیان شهر را برای فروش خونشان بیابد و گرد آورد . با این همه « پسر جوان » داستان ساعدی در پایان داستان گویا با تلنگری به خود می­آید . او به خاطر تجسسی که برای ساواک می­کند از جانب یکی از افراد عادی جامعه – راننده­ی بیمارستان – شناسایی می­شود و به شدت کتک می خورد . ضربه­ی فیزیکی که پسر جوان از وی دریافت می­کند تلنگری به درون اوست . برش پایانی داستان تغییر ضربه­ی فیزیکی به ضربه ی روحی را در پسر جوان ، به خواننده القا می­کند . ساعدی در داستان « آشغالدونی » دیگر بار به نقد جامعه­ای می پردازد که بستر را برای فساد مهیا می­کند . اگر در داستان­های « عزاداران بیل » ناآگاهی و عقب ماندگی اجتماع ، دستاوردی جز فلاکت و درماندگی برای آن­ها نداشت ، در داستان « آشغالدونی » از مجموعه ی گور و گهواره ، آنچه به فلاکت می انجامد علاوه بر سادگی و ناآگاهی ، بستر فسادپرور خود جامعه­ای است که سران آن تدارک دیده اند . شهر کثیف ساعدی به آگاهی افرادی چون آن راننده­ی بیمارستان نیاز دارد تا به تک تک مفسدان و فریب خوردگان جامعه­ی وی تلنگر بزند .
میرعابدینی در کتاب صدسال داستان نویسی در ایران در خصوص علل و عوامل جرم و جنایت آدم­های این داستان می نویسد « راوی آشغالدونی ذاتاً شرور نیست ، او به جهانی تباه پرتاب می شود و از وقایعی گذر می­کند که معصومیت اولیه­اش را نابود می­کنند [...] سقوط تدریجی مرد جوان ، در شرایطی شرانگیز ، مایه­ی اصلی داستان است . آشغالدونی ، محیط اوست ، خود اوست که بیزاری از شکست و نکبت ، به سوی حقیقت زندگی رهنمونش نمی­شود ، [ بلکه ] او را به انتخابی نادرست بر می­انگیزد که سراسر زندگی­اش را تباه می­کند. » .
دو داستان دیگر مجموعه­ی  ، ارزش و نیرومندی داستان « آشغالدونی » را ندارند . آن دو داستان اساساً از جنس دیگر داستان­های ساعدی نیستند و خصوصاً در داستان نخست کمتر از عناصر یا مؤلفه­های سبکی ساعدی – همچون رئالیسم و همی یا واقع گرایی اغراق شده­ی او – نشانی می­یابیم . داستان دوم مجموعه ، « سایه به سایه » ، همچون « آشغالدونی » به ولگردان ، معتادان و فرودستان جامعه می پردازد و آشکارا نمادین است . فضای متراکم از پلیدی و خاکستری رنگی که ساعدی داستان را در آن روایت می کند بصورت روشنی سمبلیک است . با این حال « سایه به سایه » سیر و روندی متفاوت با «آشغالدونی » را طی می کند . اگر «پسر جوان» داستان «آشغالدونی» در پلیدی محیط اطرافش حل   می شود و تبدیل به خبرچین سازمان امنیت می­گردد ، در داستان « سایه به سایه » راوی داستان در برابر پستی و تعفن محیط مقاومت به خرج می­دهد و تنها ناظر زشتی هاست . او حتا تلاش مأمور ساواک را برای ساختن جاسوسی از وی ناکام می­گذارد . با این همه هر دو داستان « آشغالدونی » و « سایه به سایه » محصول ساختن یک فضا و پردازش یک مضمون به دست نویسنده شان هستند .
داستان « زنبورک خانه » در همین مجموعه ، طرحی شبیه به طرح داستان های چوبک را دارد و بنظر می رسد ساعدی آگاهانه و یا ناخودآگاه تحت تأثیر داستان ناتورالیستی صادق چوبک به نگاشتن این داستان دست برده است. بعضی از برش ها و تصاویر داستان « زنبورک خانه » به طرز آشکار و شگفتی ،صحنه­های داستان درخشان چوبک ، « چرا دریا توفانی شده بود » ، را به خاطر می­آورد و صحنه­های عاطفی پایانی آن داستان را برای مخاطبش تداعی می­کند . با این حال « زنبورک خانه » اگر چه با داستان­های دیگر ساعدی متفاوت است و با توسل به نمایش نوعی اروتیسم در داستان از پیام های غلیظ اجتماعی و نمایش درد شهرها و روستاها و در کل نمایش رنج کلیت جامعه به سوی هجو و ریشخند روستاییان و حاشیه نشینان می رود ، اما نگاه مدرنی دارد . ساعدی مانند نویسندگانی چون محمود دولت آبادی از فرودستان با فخر و افتخار یاد نمی­کند و آن­ها را در این داستان – و داستان­های        دستمایه­ی حمله و ریشخند خود قرار می­دهد ؛ چرا که به گمان او ناآگاهی آنان می تواند عامل رنج و ناهنجاری­های جامعه به شمار آید . راوی داستان که بصورت اتفاقی و در نتیجه­ی عملی انجام شده ، دختر فرودستی را در نکاح خود می­بیند و تن وی را برای ارضای خواهش­های جسم خود مهیا می­بیند با کمال بی رحمی – که در داستان بصورتی شفقت آمیز و مهربانانه جلوه داده شده است –  او را مورد تجاوز قانونی؟ خود قرار می دهد و او – دختر –  در داستان ساعدی قطعاً نمادی برای کل طبقه­ای است که در آن می­زید . نماد فرودستان و حاشیه نشینانی که به زعم برخی از روشنفکران طبقه­ی متوسط ، با تراکم ناآگاهی شان فضای خفقان آور و رنجباری را در جامعه پدید می آورند .در حقیقت تجاوز راوی به   دختر ، تجاوز ریشخند آور به طبقه­ی ناآگاهی است که وی در آن قرار دارد .






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات