مریم عبدی
وقتی زنگ درها را میزنی
فرار میکنی
یا در آزادراه با سرعت موجهات
پای مصاحبهای
امان از دوربینهای مدار بسته روی زندگیت
آن طرف دریات به این طرف بوسه پرتاب نمیکند حتمن
که پر از ناوهای جنگی شدی
خلیج!
انداختنت تیمارستان بس که آبهات روانیاند
بس که عجیب اسم گذاشتهاند رویت
طفل معصوم هزار ساله تویی
بالای تختت نوشتهاند: خلیج عربی
در اتاقی که پنجرهی هر چه دیوانه داد میزند سرت
تنِ مقدست را میبرند تکه تکه خلاصه کنند
با نقشههایی که میکشند روی تنت
حق داری چند شخصیت شَوی توی تختهای به انحصار چه کسی؟
عکس اشتباهیت در روزنامههاست
نام جعلیات چنگ میزند به صورتت
زخمی شدی با چشمهای درشت
امان از دوربینهای بی مدار تو
آنها همیشه از نسبت ما میپرسند
وقتی غرق نگاهت نفس نمیکشم
یا به نخلهات شبیهام
شناسنامه میخواهند از ما
تاریخ گواهی میدهد
و تو قسم میخوری به فارسی همیشه خلیج!
ماهیها انگشت میزنند
ما اما آزاد نمیشویم
از نفت هر روز جنازه در میآید
و هنوز نگهبان دارد آن اطاقی که دستهات به تخت بسته
صورتم را به شیشه میچسبانم
این فیلم برگردد به عقب
تا
به ادامهی آبهات.