اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
دوشنبه ، 10 ارديبهشت ماه 1403
21 شوال 1445
2024-04-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 109
بازدید امروز: 6817
بازدید دیروز: 2660
بازدید این هفته: 9477
بازدید این ماه: 53800
بازدید کل: 14921891
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



نهان



                 
لیلا مهرپویا                           

        

تک تیراندازها پشت سنگر دشمن خاک می خوردند
یکیشان می گفت
جنگ بود            ماه پشت ابر بود
دیگری با پوتین روی قالی راه می رفت
-
گفته اند :
در هیچ حوالی ای نمی بینی
پرستویی برای فرزند همسایه اش بمیرد .
آن یکی دیگر
عینکی از تیره به چشم داشت و گفت :
اگر به همراه باد بوزی
هیچ وقت دچار گردباد نمی شوی

پشت سنگرِ دشمن تنها نشانه گیری خودکشی بود
اولی ها که مُردند
دومی ها روی ویلچر سخن گفتند          سخن گفتند
دست آخر
سومی ها
روبروی هر سنگری می ایستند
یادشان می آید
زیستن راه حل اول ِ خودکشی بود


ما و کرم ها

سیب گفت :
من و کرم ها با هم زندگی خوبی داریم
سارا گفت :
دیشب که دست های تو زمین شد
کسانی از مردن جاذبه ترسیدند
رفتند کفش های محکم تری خریدند
آب آوردند... زمین ها گِل کردند برای چسبیدن
همان دیشب که کف دست های تو تمام کره ی زمین شد

نگاه کن !
آن ها که دارند می دوند هنوز راه نرفته اند
مردم را دیدم
من دیدم
سارا دید
و خورشید چشم هایش را پوشاند از این دیدن
رفت تا پشت هر کوهی تخمی دیگر بگذارد
آن ها می خورند و ما می بوییم
گفتی بوییدن یک سیب
هیچ ربطی به تجمع کرم های ما ندارد


سارا !
کرم ها دارند در خیابان از آسفالت های مسطح بالا می روند
کرم ها دارند خوب سیب می خورند
و رشد های وسیع از آن ِ آن هاست
ببین چگونه دندان در می آورند
و به فکر تصرف مهره های کمر من و تو اند !

سیب گفت سیب
و ما خندیدم
من و تو البته با کرم ها زندگی خوبی داریم
از درخت ها که بالا می روند
کف دست های من و تو دیگر زمین نیست








ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات