رضا نیکوکار
آخرین برگ تو رو کن
حالا که بازی و بردی
من و به کدوم خیابون
به کدوم جاده سپردی
یه قمار نابرابر
یه مسیر بی هدف شد
پای این دیوونه بازی
عمر من بود که تلف شد
گریه های هرشب من
دیگه از دلواپسی نیست
هرچی می بینم دروغه
پشت این آینه کسی نیست
من خودم آتیشم
چی و می سوزونی
تک تک اشکامو
تو به من مدیونی
همه ی درا رو بستی
اما باز فکر عبورم
به کسی تکیه نمی دم
کم نمیشه از غرورم
دنبال اونی می گردم
که بشه دوای دردم
قسمم نده دوباره
من به تو برنمی گردم
اگه می تونی بیا و
زندگی مو زیر و رو کن
بازی و ادامه می دم
آخرین برگ تو رو کن
من خودم آتیشم
چی و می سوزونی
تک تک اشکامو
تو به من مدیونی