رویا باقری
وقتی که خونه سرده از عشقت
باید که روشن باشه شومینه
اینروزا یا من خیلی پژمردم
یا آینه های خونه غمگینه
تونیستی ، بی رحمه تنهایی
تونیستی ،غصه فراوونه
حس می کنم که شیشه ی عمرم
افتاده توودست یه دیوونه
میای و میری ، سردی و گرمی
تومثل آفتاب زمستونی
یه روزی بیخبر میای اما
وقتی باید باشی، نمی مونی !
نمی دونم تووآلبوم عکسا
اینروزا دنبال چی میگردم
تلخه ، ولی من بیشتر از" تو "
با "خاطره ها" زندگی کردم
گاهی میای سراغ من اما
توام مثل تنهایی بی رحمی
گرمی دستامو نمی بینی
سردی حرفاتو نمی فهمی
وقتی می بینم دست تو سرده
دلتنگیمو به رووم نمی یارم
اونقدر مغرورم که پیش تو
دستامو تو جیبم نگه دارم
خوش باشی با تنهایی هات بی من
عمرخوشی هام خیلی کوتاهه
میخواستم پیشت باشم اما
تنهایی ِ تو خیلی خودخواهه