مولود عباس پی
کابوس امشب من هم پدیده ای عادی است
«کابوس دیدن» من عادتی خدادادی است!
من با جهان درونم کمی عقب رفتم
در من جهان درونم که شکل نوزادی است
با روح خسته ی یک جسم منقطع تا صبح
درگیر ارثی این استخوان اجدادی است
درگیر حال عجیبی که در سرم پاشید!!
پاشید ذهن جهان، بر مدار بی خورشید
دهلیزهای سراسر سیاه و تاریخی
تصویر جمجمه ها بر کتیبه ای میخی
من از هزاره ی قبل از حضور یک آدم
بی آنکه خواسته باشم همیشه می مردم
- بر دوش مورچه هایی که هرچه می گردند
تشییع پیکر این نطفه های بنیادی است
این فکر «توطئه» در نسل های بعدی سوخت
«در من» - جهان درونم- دوباره آزادی
است...