خیر الله
فرخی
از در گذشته می آی ام
با تو آینده در مسیر درخت
کسی که سایه اش شبیه تر کش ایده ام بر تن
تن ام این درخت خفته جای تن ات
رنگ اتفاقی
ریخته در فصل..
ای رنگ تو
با ترکیب
در گوشه های
این پاییز
چه قدر چشم
دارم که بریزد
چه قدر برگ
داری که ببارد
وای دارد این
چشم نشسته بر دیوار
در شود پشت
در گاهی
تا به شکلی
از خودم برس ام
به چشم هایی
کش ایده بر تن رنگ
کش ایده ام
ببرد پای درخت
از در
گذشته بگذرم
با تو آینده
ای باش ام!