شرایط ارسال اثر اعضا هیئت تحریریه تماس با ما
از سر انگشتان نازکم که می گذشتم
هر چه خاک در تنش ماسیده بود
به گرد گورستان قصه های متحرکت نمی رسید
اصلا جایی ورود به این سطر رخ داده بود که
تو به تملکم در آمدی
فکرم به ته سیگار
نرسیده موش ها خیالم را جویدند.
…..
در آغوشم بگیر
تند تر شوم ، باد می وزد
چشمان ِ سبز مَگَست
تعفن لاشه های درد را که هیزی کرد،
باران می باردم