مهرنوش قربانعلی
رؤیت نیمهی دیگر تاریخ
از اندیشههای جاری در نظریهی چند صدایی
یكی مفهوم دیگربودگی است؛ دیگری و صدای او برای بازنمایی من كه هویتاش تا حدی در دیگربودگیست،
برای متن چندْآوا و فاقد مركزیتی محوری ضروریست. از همین روست كه در شعر بلند «تحشیه
بر دیوار خانگی» هوشیاری ذهن شاعر در نقش مدیومی ظاهر میشود كه با هویتی از زن- تاریخ
به احضار زنانی كه هریك نمایندهی دورهای تاریخی هستند؛ میپردازد تا شقهشقه صدایشان
را بشنویم و هویت مؤنث شعر كامل شود.
این همه تعویذ و این همه اسب شهید از شاهنامه
میآیند/مادرم فردوسی/ ادبیات فارسی درس میدهد
(ص. ٩)
با توجه به این كه شاهنامه جزو مآخذی است
كه بخشی از تاریخ اسطورهای-افسانهای و حقیقی ایران را بازتاب میدهد؛ مادر كه نمادی
از زن- سرزمین- راویست در ارتباطی تنگاتنگ با نگرشی تاریخی قرار میگیرد.
او (راوی- شاعر) فرآیند مسخ و پرداخت به
صورتی خیالی و فرضی از تاریخ را پس زده و به تاریخنگاری زنانهای دست میزند؛ یعنی
توجه به نیمهی دیگری كه در روایتهای شفاهی تاریخی كه از طریق نقالها، قصهگویان
و روایان خبر ثبت شده نیز نقش پُررنگی از آنان دیده نمیشود و اغلب در در درجهبندیهای
قاطعانه امكان هرگونه تلاقی و همكاری بین مذكر و مؤنث اگر نخواهیم بگوییم از بین میرود؛
محل بروز جدی پیدا نمیكند.
« تحشیه بر دیوار خانگی » بنابر نقشی كه در
نهاد خود دارد؛ از تعدد راوی :
- راوی- شارح با گرایش زبانی متون كلاسیك
- راوی- شارح با گرایش زبانی امروزی
- راوی- شاعر
و تنوع زبانی- ساختاری
بر خوردار است.
ملایی كه از كتابت
ابجد راندهاید/ به قهر سمت مسجد جامع میرود (ص. ٧)
خانوم زندگی/ آفتاباش را كشید روی روسری
پهن و رفت/بندر پا كوتاه/ خودكشی ترسو/
واویلای آفتابی كه شبهای جمعه میمیرد/جریدهی
دنیایی كه مشق میكردم/تاریخیست
كه در آن /همه چیز به النگوهای عمه میآید
(ص. ٢٤)
پس آن همه شتاب انگار بیهوده بود/ و آن
همه دوشاب/ وقتی كه مثل ریشههای گون تلخ میشدم میریخت.../تلخم تلخ زهر/ و دایه دایه
وقت جنگ من است (ص. ٢٢)
در شعر «تحشیه بر دیوار خانگی» فراسوی دایرهی
عشق، شاعری را میبینیم كه جهان دیگری با همان ارزش دارد و تمایلات او به روحیات اجتماعی
پیوند خورده است. او زنانی را در شعرش یادآوری میكند كه در عرصهی شعر یا اسطوره نقشی
پویا، غیر منفعل و متفاوت داشتهاند:
- چه تذكرهای/ وقتی كه جار كهنه تكان میخورد/
و "نیم تاج سلماسی" شعری بلند میگوید
(ص. ١١)
- غرق در شرح حال "طاهره" از پشت
بام میرفتم/در باغ ایلخان تكهتكهام از غم تلوتلو
میخورد/ در نسخههای خطی قاجار شاعر میشدم
(ص.١٦)
- برای بیتهای "رابعه" خلوت كنید/
كه كار تمام است
(ص.١٨)
« پگاه احمدی» هر چند نگرش و رویارویی غالب
با زنان را در دورههای مختلف مورد بازنمایی
قرار میدهد اما با چرخشهایی كه در روایت ایجاد كرده است و تنوع حاكم بر این شعر و
فضای چندسویهی آن به سمت عجز و لابه پیش نمیرود؛ بلكه در آن با هوشیاری زنی روبهروییم
كه جزئیات نامكشوف نابرابریهای اجتماعی را به دید می آورد تا فرصتی برای دادجویی باشد:
حوالی شمشادهای باغ فیض خاطرهای نیست/
فرشی بر ایوان خانگی كه غلط پهن شد/
خون و جنون زن را روی انار ریخت و تاریخ
حوضخانه به آخر رسید/ و خون... وخون...
و خون سهراب و رودابه در رستم همیشه یك
نفرند
(ص.١٥)
چه حافظهای در كاشیهای اصفهان آبی است/
بر خواهران طولانی بیغاره میزنند و زنهای متعه نوحه میخوانند/ امشب تمام پردههای
مرا پاك میكنند/ فردا از قرائت این زندگی به سنگ خواهد رسید!
(ص.١٢)
سرشت زنانهی این شعر با ایهام چندْلایهی
نام"ایران" زن- سرزمین-مادر و دغدغههای درهم تنیدهی ایران، شاعر، زن، مادر
در «تحشیه بر دیوار خانگی» وجوهی شگفت پدید آورده است:
و من زنام/ ظنین به سر گذشت خودم/ ایران
دلگیری كنار بقعهی شاه عبدالعظیم! (ص.
11)
_تمام بیستون همین چمدان بود!/ ایرانی كه
از زیر قرآن میگذشت/ با پیراهن پری میرفت پشت مهرآباد، اشك از گونهام ...
(ص. ٢٣)
« پگاه احمدی» در این شعر گرایش و سمت و سوهای
نگاه متافیزیكی، شهودی خود را كه در شعرهای بعد از این مجموعه پیرنگِ بارزی میشوند؛
نشان داده است :
دلم شبیه مسجدالاقصی است/ سیرم سیر"
ناطق معربد" از این گفت!/ دیگر نه خوب نه زشتم/ در ابر، مرغ هواییام/ بر خاك/
من گریهام، چراغم، ماهیام/ كجای جهان میبریام؟/ این
سهراب "ادبیات " من است!/ دوال
گرفتید و خوب شهیدش میكنید
(ص. ٢٨ – ٢٩)
طوماری پشت در است/
اما من از دو گوشواره كر هستم/ خدا نگاه كنید به این سقف!/ و در ادامهی من "بایزید"
بخوانید!/ خدا خدا خدا چه زندگی بدی بود این هوا/ و این نفس تنگی، چه دكمههای له شدهای
داشت!
(ص. ٢٣)
هم چنین جستجوگری،
پیشنهاد آفرینی و تكاپوهای فكری-سبكی او را میبینیم كه نظر به هستی شعر دارد.