پردیس عامری
Déjeuner
du matin
Il
a mis le café
Dans la tasse
Il a mis le lait
Dans la tasse de café
Il a mis le sucre
Dans le café au lait
Avec la petite cuiller
Il a tourné
Il a bu le café au lait
Et il a reposé la tasse
Sans me parler
Il
a allumé
Une cigarette
Il a fait des ronds
Avec la fumée
Il a mis les cendres
Dans le cendrier
Sans me parler
Sans me regarder
Il
s'est levé
Il a mis
Son chapeau sur sa tête
Il a mis son manteau de pluie
Parce qu'il pleuvait
Et il est parti
Sous la pluie
Sans une parole
Sans me regarder
Et
moi j'ai pris
Ma tête dans ma main
Et j'ai pleuré
صبحانه:
قهوۀ
غلیظ سیاه را در فنجان ریخت
شیر
را در قهوه
را هم بلور
سفید شکر
با قاشقی
هرسه
را در هم آمیخت
از
شیر قهوه جرعه ای نوشید
و
فنجان را بر زمین گذاشت،
بی
آنکه با من حرف بزند
سیگاری
آتش زد
حلقۀ
دودی در
هوا ساخت
ضربه ای به
سیگار زد
و
خاکسترش را در زیر سیگاری ریخت
بی
آنکه با من حرف بزند
بی
آنکه بر من نگاهی بیاندازد.
از
جا برخاست
کلاهش
را بر سر گذاشت
بارانی اش را برداشت
هوا
بارانی بود
زیر
باران رفت
بی
آنکه با من حرف
بزند
بی
آنکه بر
من نگاهی بیاندازد.
من
، در خود مچاله
سرم
، در میان دستانم
آسمان
هم با من گریه می کرد.
مترجم
:پردیس عامری
شعر
از ژاک پرور
بیوگرافی ژاک
پرور :
میلادی در شهر پاریس متولد شد. ژاک
پرور در سال 1900
پدر شیک مستخدم حقیر در این
شهر بود
این شاعر که در فرانسه در میان
جوانان شهرتی خاص دارد
دوران جوانی خود را در کافه*ها
و کلوپ*های شبانه گذراند .
بعد
از مدتی ژاک وارد عالم سینما شد
چند فیلم بی*نظیر به عالم سینما هدیه کرد
امتیاز شعر او در این است که
به دلخواه اندیشه*های آشفته اش
را در روی کاغذ به جلوه در می آورد
به همین علت مورد علاقه مردم
ساده و مخصوصاً جوانان فرانسوی است
وی را باید در شمار شاعران
سوررئالیست به شمار آورد