اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
يكشنبه ، 9 ارديبهشت ماه 1403
20 شوال 1445
2024-04-28
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 103
بازدید امروز: 652
بازدید دیروز: 8016
بازدید این هفته: 652
بازدید این ماه: 44975
بازدید کل: 14913066
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



چارلز بوکوفسکی

                                    
                                           پگاه عامری



ترجمه شعری از چارلز بوکوفسکی

Rare

Man handed me an autograph

From Beau Jack

Said: He send it on to me.

I told the man to tell

Beau Jack That : I Was Honored

You never heard of him

He was a Fighter

Many men fight but He was a fighter

Beau Jack.

The chills have just

Run up may arms

You just don’t

Know.

 

امضاء شخصی))

 

مردی به  دستم داد

 دست نوشته ای از بیوجک

و گفت :

 " مرحمتی ایشان است"

گفتم :

"به بیو جک بگویید مفتخر شدم"

نمیشناسیدش!

مشت زن حرفه ای است

آدمهای زیادی میجنگند

و اما  بیو جک

نا امیدتان میکند

در جنگ

وقتی تلف نمیکند

برای مسلح شدن

و شما نمیتوانید

میدانم!

 

مترجم : پگاه عامری

 

بیوگرافی شاعر:

چارلز بوکوفسکی، شاعر و نویسنده آمریکایی درآگوست سال ۱۹۲۰در شهرآندرناخ آلمان و در خانواده ای کاتولیک به دنیا می آید. او پسر هاینریش کارل بوکوفسکی سرباز آمریکایی و مادری آلمانی به نام کاترینا بود. آنها در سال ۱۹۲۲ به آمریکا بر می گردند ودر شهرهای لس آنجلس و کالیفرنیا ساکن می شوند                                                                                                بوکوفسکی در کودکی اش به دلیل خشونت های پدرش پسری افسرده وعصبی بار می آید. چارلز نه تنها در برابر پدر بلکه در برابر جامعه هم سرکش و یاغی میشود. جوش های پسرک طوری صورتش را از ریخت انداخته بود که او در میان دوستانش هیچ وقت احساس خوبی نداشت و همین آبله رو بودن، او را از سنین نوجوانی تنها و منزوی کرده بود. بوکوفسکی در کالج لس آنجلس با هدف نویسندگی به مدت دو سال درس ادبیات وروزنامه نگاری می خواند و طولی نمی کشد که بعد از خواندن یکی از قصه هایش به دست پدرش خانه ومحل تحصیلش را ترک می کند و به آتلانتا می رود.

او به خاطر غرور آلمانی بودنش هرگز احساس تمایل برای رفتن به جنگ مقابل آلمان وهیتلر نمی کند و حتی از پدر و دوستش هم می خواهد که به جنگ نروند و به دلیل طفره رفتن از سربازی مدت کوتاهی را در زندان سپری می کند.

او درهمین زمان که ولگردی دائم الخمر شده بود در یکی از کتاب خانه های عمومی شهر با نویسنده ای به نام جان فانته آشنا می شود؛ کسی که تاثیر زیادی بر بوکوفسکی می گذارد و در رمان عامه پسند» هرچند کوتاه ظاهر می شود.

بوکوفسکی سال های زیادی از دوران نوجوانی اش را از شرق به غرب آمریکا برای پیدا کردن کار و گذران زندگی سرگردان است و بالاخره در سال ۱۹۵۰ به خدمت اداره پست در می آید و بارها به علت نوشیدن زیاد الکل در بیمارستان بستری می شود.

بوکوفسکی ابتدا به صورت زیر زمینی نوشته هایش را به دست چاپ می سپرد و با این حال خیلی زود به واسطه نثر و سبک نو آثارش مورد توجه خواننده ها قرار می گیرد. به رغم محبوبیت و تاثیر غیر قابل انکار او بر موجی از نویسندگان جوان آن روزِ آمریکا، انتشاراتی های نیویورک و همچنین منتقدین آثار او را نمی پذیرفتند.

او در شعرهایش هم درست مثل قصه هایش به شکل زندگی نامه خود نوشت رفتار می کند واز بی پولی، روابط اجتماعی، زن ستیزی و دیوانگی هایش می گوید. او در سال ۱۹۵۸ با باربارا فرای ازدواج می کند ومجددا به کار ملال آور در پست مشغول می شود. او دو سال بعد از ازدواجش با باربارا از او جدا می شود و سال ها بعد با شخصی به نام فرانسیس اسمیت زندگی می کند و از او صاحب دختری به نام مارینا لوییز می شود. وی بعد ها در سال ۱۹۷۶ با دختری بیست و پنج ساله به نام لیندا که در یک رستوران کار می کرد آشنا می شود و چندی بعد با او ازدواج می کند. بوکوفسکی در اواخر ۱۹۶۰ در مجله های مختلف در زیر ستونی به نام «یادداشت های یک پیرمرد کثیف» به معرفی اندیشه ها، شعر ها وداستان هایش می پردازد. و در همین سال است که جان ادگار وب کسی که آثار هنری میلر، آلن گینزبرگ و ویلیام بارز را منتشر کرده ، مجموعه شعری از او منتشر می کند

بوکوفسکی خیلی زود به عنوان موثرترین واصیل ترین شاعر عصر جنگ شناخته می شود. وی در اواسط دهه هفتاد به عنوان شاعر پرفروش ترین مجموعه شعرها و به عنوان یکی از بزرگ ترین داستان کوتاه نویسان آمریکایی مطرح می شود وسرانجام می تواند از کار پست دست بکشد و با شغل نویسندگی گذران زندگی کند.

یادداشتهای زیرزمینی داستایوسکی،سفر به انتهای شب و مرگ قسطی لویی فردینان سلین از کتاب هایی است که بوکوفسکی عمیقا از آن تاثیر می گیرد. هر چند بوکوفسکی از نویسندگان و شاعرانی مثل چخوف، آندرسون، کافکا، لارنس، پاند، جفرز، هامسون، فانته و همینگوی که بر نسل نویسندگانی چون او تاثیر گذاشتند بی تاثیر نمانده است، اما سلین موثرترین آنها بوده است.

بوکوفسکی در طول دوران نویسندگی وشاعری اش بسیار پر کار بوده است و آثارش به یونانی، فرانسوی، آلمانی، برزیلی، اسپانیایی و ایتالیایی ترجمه می شود. در سال ۱۹۸۴ وی از پرفروش ترین نویسنده های آمریکایی بوده است وبیش از سه میلیون نسخه از آثارش به فروش می رسد. اولین مجموعه شعرهای او با اینکه از لحاظ تجاری موفق نیستند اما خبر از ظهور شاعری بزرگ را می دهند. اگر چه بوکوفسکی هرگز به آلن گینزبرگ، جک کرواک و بیتی ها نپیوست، اما سبک غیر رسمی و ناهماهنگ او با رویه ادبی روز و تقدس زدایی و سادگی در شعرش او را در میان هواداران و مخاطبان بیتی ها محبوب کرده بود.

بوکوفسکی؛ کسی که ژان پل سارتر وژان ژنه او را بزرگ ترین شاعر آمریکا می دانستند سرانجام در نهم مارس۱۹۹۴ بعد از اتمام آخرین رمانش در سن پدرو کالیفرنیا می میرد.

رمان های هالیوود (۱۹۸۹) و عامه پسند (۱۹۹۴) توسط پیمان خاکسار و مجموعه داستان موسیقی آب گرم (۱۹۸۳) توسط بهمن کیارستمی در سال های اخیر ترجمه شده و این در حالی است که بخش قابل توجهی از اشعار بوکوفسکی نیز تحت عنوان های مختلف از جمله «سوختن در آب، غرق شدن در آتش»(پیمان خاکسار) و«یک شعر تا حدودی من در آوردی» (ثنا ولدخانی) به چاپ رسیده است

 

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات