آذر کتابی
از جایش تکان هم
نخورد
استعاره است
ردش را بگیرید
بعد از آسمان
جیک جیکی که
انگار نه انگار
برای خودش
درختی بوده
راه می افتاده
با جوی آب
می خورده با سبک خودش
به خیابان.
نه خیابان است
بگیرمش از جوی آب
نه درخت
شاخ و برگش گنجشک بدهد سرتاسر
بگذارمشان در جیب
برای روز مبادا
آی سرم
آی سنگ!
شعر دوم
پاییز
در اتاق
مشغول نقاشی است.
اشیاء
زرد
نارنجی
سرخ
زن خاکستری است
می ریزد از
صندلی!