
هرمز علی پور
سعید محمد حسنی
من درباره ی دوست نازنین خودم . شاعر معاصر سعید محمد حسنی یا بعبارتی (دکتر –
پزشک البته ) چه بگویم ؟
او را از زمان
دانشجویی اش در اهواز به دوره یی که من در هفته نامه ی روزان بودم می شناسم . جان
شاعر و معرفت و تواضع او را در همان آغاز دریافته بودم تا به امروز که سومین
مجموعه ی شعر او فارسی حدود من است را بدست دارم . بعضی قسمت هایی که به من تقدیم
می شود بشدت به خلوت غمگینم می سازد . بی آنکه دوستی چون او اندک توقعی داشته باشد
. او هنرمندی ذوالفنون است ، موسیقی دان و شاعر . اجراهای او را هم دیده ام و به
گفته ی اهل موسیقی کار او در خور و سزاوار است . از او سه کتاب شعر چاپ و پخش شده
است و چهار کتاب آماده ی چاپ دارد .
در برنامه یی به
مناسبتی او را دیده ام بعد از سالها و متوجه شدم که او در رعایت شان شاعر با غیر
شاعر چه جدیتی دارد تا غیر به خود نگیرد بیشتر از او بگویم و سلوک او .
شعر او آمیزه یی
از سادگی و سرشاری تصاویر است شعری ست که
از بابت زبان و بیان فضا و وسعت خاص خود را دارد . شعری آکنده از تجربیات روزمره
که در دستان ذهن و زبان او تبدیل به شعری می شود که به یکبار خواندن نمی توان به
ژرفای اندیشه و اندوه او پی برد . با گذاره ها و بندهایی این چنین :
و من شب ها که
میان شرم اشیا
تنم را به چوب
لباسی آویزان می کنم
می دانم که این
روزهای بی زبان خسته اند
بس که پیراهن
مرا
در خودشان تکرار
کرده اند
شعر او صورت های
غنی و زیبایی در زیر کیهان کلمات دارد . در شعر او واژه گان انگار کن شروع تازه و
دیگر گونه یی دارد که مختص اوست . او در کشف زوایا و کنج ها بسیار دقیق همراه معرفتی
نهان پیش می رود به گونه یی که جز و کل را به بیداری می خواند و بعد در کنار
یکدیگر زندگی تازه یی را ارائه می دهد . من قصد تجزیه و تحلیل یا نقد شعر او را
نداشته و ندارم تنها خواستم به خودم و دیگران تلنگری زده باشم که امروزه چون گذشته
و زمان ما نیست که شاعر را محدود به شهرستان یا جغرافیای کوچکی سازد . هر شاعری
چون او با این کارنامه ی کمی و کیفی اول شاعر ایران زمین است و بعد می گوییم او در
بهبهان زندگی می کند . من او و شعرش را بشدت دوست دارم و ارج می نهم . از او بسیار
در رفتار آموخته ام .