اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 10 فروردين ماه 1403
20 رمضان 1445
2024-03-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 257
بازدید امروز: 8199
بازدید دیروز: 13187
بازدید این هفته: 21386
بازدید این ماه: 106992
بازدید کل: 14682107
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



(زبان )فارسی (نا)(مـ)حدود من است




                                    

                                          کورش کرمپور



(زبان )فارسی (نا)(مـ)حدود من است

ولدزن ( کورش کرم پور )

خوانشی برای توانش شعر سعید محمد حسنی با کتابی به نام " فارسی حدود من است "

 

عنوان کتاب شعر این است " فارسی حدود من است ".اما اصل جمله چیز دیگری است  که من با همان پرانتز های اضافه شده در تیتر این نوشته یک چشمک هایی به شما زده ام و نظر خودم را هم داده ام.

اساس این کتاب هم روی یک چیز دیگر گذاشته شده است. اما آن چیز دیگر؛

به قراینی، "فارسی" صفت نسبی موصوفی محذوف است و آن موصوف ، "زبان" است.پس " فارسی " مجاز از "زبان فارسی" است.حالا کمی به آن چیز دیگر نزدیکتر شدیم ؛ (زبان) فارسی حدود من است.واژه دیگر ، «حدود» است؛ به معنای نواحی و اطراف یک چیز ؛کناره ها و لبه ها.واژه ای ست عربی.بنابراین با واژه محدود هم ریشه است. و نه تنها هم ریشه بلکه مشابهت موسیقایی نیز دارد( حدود: فعول – محدود: مفعول ).« حدود » با «من» آمده است.پس بحثی که در خصوص واژه حدود ارائه شد با من نسبتی پیدا می کند؛مضاف مضاف الیه؛ اضافه تعلقی.یعنی من شاعر، حدودی دارم که همان حدود زبان فارسی است .به همین دلیل من در رفتارم با زبان محدود هستم و درنهایت معنای ضمنی عنوان کتاب شعر « فارسی حدود من است » می شود:" زبان فارسی محدود است و من در این محدودیت «سعید محمد حسنی» هستم و اگر این محدودیت نبود زبان شعری من سخته تر از این بود که هست." خیر . نیست. این حرف غلط است. چرا؟! عرض می کنم.

من این تحلیل توصیفی - دستوری ساده که مو لای درز جدی بودنش نمی رود - علت جدی نبودن خیلی از چیزها این است که همین مسائل ساده را جدی نمی گیریم، مثل ناشری که در شناسنامه کتاب شعر می نویسد ویراستار(؟) – را با کرامت اولیایی خودم خلق نکردم. شعرهای کتاب، این را نشان می دهند. اولین خطای دانشی این کتاب آنجاست  که مفهوم وسیع و شبکه ای زبان را به "دستور زبان" تقلیل داده  و فهم بایدی از کلمه دستور نیز تقلیل مضاعف از فهم زبان شده است. اولا زبان برابر دستور نیست، ثانیا دستور در این گروه واژگانی برابر امر بایدی نیست بلکه کارکردی توصیفی دارد.آن هم نه توصیف "باید های زبان" که زبان هیچ بایدی ندارد.همان فهم غلط از دستور زبان باعث می شود که هر رفتار خلاف دستور زبان را ، خلاف آمد زبانی دیگری بدانیم و در نهایت رفتار خلاقانه با زبان.این غلط است. ادامه می دهم. این فهم غلط از دستور زبان، اجرایی غلط از کار خلاقه زبان را رقم زده است که نهایتش می شود آوردن فعل لازم برای جمله متعدی  و برعکس، ماجرای کاربرد  انواع "را" و یا جانشین سازی واژگان در نحوها یا گروه های اسمی آشنا( ماهی سیاه کوچولو می شود شاعرسیاه کوچولو ). راستش از سعید ناراحتم که با توجه به تجربه های سخته زبان شعر در دهه هفتاد و شعری مثل شعر فلاح، چرا  باید حدِّ زبان فارسی را در حدود فهم خودش کاهش بدهد. این درحالی است که برای نمونه "تنهایم شوید " –عنوان یکی از شعرها -  اگرچه بهتر ازدیگر نمونه ها است، اما خب، خیلی چکش کاری کرده است تا بشود یک همچین چیزی و در آخر هم نمی شود آن چیزی که باید بشود  : تنها( صفت، اسم – نقش مسندی/ قیدی.در اینجا مسند )+ ی (میانجی) + م (ضمیر) + شوید(فعل – ضمیرمستتر دوم شخص جمع).

فعل و انفعالات زبانی میان این اجزا ، از این جمله حادثه ای زبانی خلق کرده که قابل توجه است.اصل جمله "تنها شوید" است؛ جمله ای دعایی با بار نفرین: ( الهی  ) از ( من ) تنها شوید! من می شود متمم؛ یک متمم قیدی.آن جزیی که حادثه ای زبانی خلق می کند و باعث چرخش معانی در این عبارت می شود، ضمیر "من" است ونوع نقش دستوری اش.حالا اگر توانستید نقش دستوری  این ضمیر را جور دیگری اثبات کنید معنای دیگری خلق می شود.مثلا اگر این "از" مستتر را، ازی "سببی" بگیرید معنایش می شود: "الهی به سبب من تنها شوید"اما فارغ از این آنالیز دستوری، به صورت کاملا آنی و حسی ،گویا شاعر می گوید تنهایم بگ

شاعری که من به نام سعید محمد حسنی می شناسم رد پایش را هنوز می شود در شعرهای خوب این مجموعه یا مجموعه های دیگرش دید.سعید وقتی که فارغ از این قرتی بازی ها که مد این و آن شده، ذهن و زبانش توأمان شاعرانگی ها را خلق می کنند شعری همچون شعر "پارکر
 را خلق می کند و خوش به حال فرامرز سه دهی که این شعر به او تقدیم شده است.محمد حسنی در مقطعی به واسطه شعر فرامرز سه دهی  در جریان شعر گفتار سید علی صالحی افتاده بود که تعلق خاطرش به شعر "رضابختیاری اصل" را باید ادامه همین شعر گفتار دانست.البته رضا امضای خودش را دارد , بی آنکه ربطی به جایزه شعر کارنامه داشته باشد.می خواهم برسم به اینجاها که سعید محمد حسنی در کشاکش شعر گفتار و تجربه های شعر دهه هفتاد در آمد و شد زبانی است و شما نمی توانید هویت شعری اش را تشخص یافته ببینید و در این میان « خسارت پنهان» نصیب ذهنیتی شده است که مختص خود است. ذهنیتی که ارزشهای بسیارش را فهم شاعر از حدود زبان ، محدود کرده است.امضای شاعر در زبان پیدا و در ذهن پنهان است.در واقع زبان امضای پنهان را پیدا می کند. فهم غلط از زبان و دستور نگذاشته حلقه های پنهان اثر انگشت ذهنش در پایان شعرها ظاهر شود.شعر های او در زبان اگرچه خلاف دستور است اما خلاف آمد زبان نیست.چرا که زبان به دلیل قواعد بی نهایتی که دارد برای تنوع در بازی هایش نیاز به شکستن قاعده ای در خودش ندارد. هر شکست قاعده ای جزیی از قواعد توصیفی زبان است. لذا در زبان چیزی خلاف زبان نیست تا نشان دادنش خلاف آمد خلاقیت ما محسوب شود.خیر .این، غلط است.راستش حال خودم از این بحث بهم خورده است چرا که بحث وسیع و شبکه ای  شعر را به یک بحث دستوری تنزل داده ام.

با تمام این اوصاف، حتما شما خواهید گفت حالا می شود بعد از این همه ولدزنیّت بازیهایت یکی دو تا مثال بزنی کرم پور؟

و اما مثال : " فارسی حدود من است".

اصل جمله چیز دیگری است....

28 / مهر /1394

آبادان

 

 

 











ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات