اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 11 فروردين ماه 1403
21 رمضان 1445
2024-03-30
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 260
بازدید امروز: 1959
بازدید دیروز: 12701
بازدید این هفته: 1959
بازدید این ماه: 113453
بازدید کل: 14688568
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



زبان،فضا،لحن

                                          
                                            سریا داودی حموله


                                   
                   
                      زنده یاد آقدرت کیانی



نکته: نورهان
در مورد آثارآ قدرت کیانی : زنده یادان احمد شاملو ،نیستانی، منوچهر آتشی مطلب ها نوشتند


 

ـ گيوه هايت را بركش/ و خلخال هايت را/ببند/تا آخرين قله/تا آخرين دره/تا آخرين درخت سبز/تا آن دم/كه صلابت صخره ها را/در سبزي سكوت/به تبلور جويباربسپاريم/ هنگام رفتن است /^^^نجواي درهم كوچ را/لب هاي برفي كوه/فرياد مي كنند/تصوير صوتي ايل/ انعكاس آیينه اي بلند /آهاي …آهاي/كوه …كوه/بازت …بازت/سلام … سلام./ «قدرت اله کیانی»

قدرت اله کیانی(1356-1329) از چهره های شاخص ادبیات اقلیمی مدرن است،که  با سرپیچی آگاهانه از شعر نیمایی به سمت شعر سپید رفت تا برای انتقال رازهای ناگفته از آنچه «بود»،به آن چه «نیست» برسد.

 

حس های نوستالژیکی، عناصر آرکائیکی،پیوند با طبیعت ،تصاویر روایی و زبان قومی از ظرفیت بالقوه شعرهاست.تلفیق آبژکتیویته (عینیت مندی) و سابجکتیویته (ذهنیت) محور اساسی شعرها قرار گرفته و ساختار عمودی (ایجازمندی) متناسب با موتیف های عینی است و محورهای هم نشینی(ترکیبات کلمات) و محورهای جانشینی(انتخاب کلمات) محصول دیالکتیک فراشخصی می باشد:

 

ـ برادرم/ـ بر کَهرـ/حماسه عتيق روستایي را/تا سايه زار چتر بلوط/از ني لبك كهنه اي بر كوه مي دمد/^^^سبيل بورت برادر/بافه هاي زرد برنج « جانكي » را اقرار مي كند./ «قدرت اله کیانی»

طبیعتِ بختیاری آن چنان  با هوش است که مخاطب از قدرت کاینات و پدیده ها به شگفتی می افتد.از این حیث ساختار دینامیک شعرها هم بسته ی  غریب سازی هایتاریخی ـ اسطوره ای است،بند بند سطرها فضای «تراژیک ـ دراماتیک»دارد، ایماژ گرایی،استعاره پردازی و تشبیه سازی  هم جهت توصیف های نوستالژیکی می باشد و تصاویر جاندار و نغیز هم بسته ی  آشنایی زدایی های« لفظی ـ معنایی»است:

ـ  یادش به خیر باد/آن روزهایی که کوه/در دام تور شکوفه های بادام/و بوی صمغ درختان پسته ی کوهی/پذیرای پاهای خسته مان می شد/یادش به خیر باد/آن کوره راه های سخت/که پیوند دست های مهربان ما بودند/آن دشت های خورشید خیز بابونه/آن لکه آبر سفید کمرکش کوه/که کوه را فراتر از آسمان می برد/یادش به خیر باد/از پای صخره های سبز خزه/چشمه های آسوده گی/و مشت کاسه های صداقت/که آیینه لبان تو می شدند/با بی قراری دستم/که تنها انتهای روز می پایید./آن روزهای خوب/که شانه های تو طالع بود./آن اسب های یاغی سرکش/با یال های خیس/و عبور پر از ترانه ی کارون/هی های در هم ایل/درعبور دوباره از کارون/یادش بخیر باد/یادش به خیر باد./ «قدرت اله کیانی»

این نوع شعر اقلیمی مدرن به دور از تکلف  که در عین سادگی از دیالکتیکی فراشخصی برخوردارست و در تقابل و تضاد با «واقعیت ـ حقیقت»،«نور ـ تاریکی» و« بودـ نبود»می باشد.در این تداعی ها ابهام و ایهام  صفت ممیزه ی پارادایم های غالبی است. این تصاویر بدیع و شگفت انگیز دارای کشف شاعرانه هستند.تا آنجا که رویکرد انتقادی جزو مولفه های قراردادی این نوع ژانر است.

شعرها در عین سادگی مفاهیم آرمانی در بطن آنها تنیده است.ساختار «محتوا،فرم و وضعیت» هم بسته ی ساختار واژگانی، ترکیب سازی، نمایش پارادوکسیکالی است:

ـ پونه ها /در رخصت عجول نسيم رود/ايل را/تعظيم مي كنند/به هنگامی که
عبوري مغشوش/گله هاي ساكت ماهي را/در امتداد سرد « گدار » مي راند./«قدرت اله کیانی»

و انگاره‌های مشترک «شعر اقلیمی مدرن» و «شعر موج ناب» از مولفه های اساسی است و «انسان‌گرایی» و «طبیعت‌ سرایی» دو شاخصه‌ی مهم  ساختار سمپاتیک شعرها می باشد.این نوزایی هم بسته ی شرایط تاریخی و اجتماعی است.آن چنان که دو محور غلبه خرد بر دیوانگی(در ادبیات کلاسیک) و در غلبه ی دیوانگی بر خرد(در ادبیات مدرن)نمود بارز دارد.

ضمایر ناخودآگاه قومی بر سه زمان ماضی بعید، ماضی ساده و حال استمرای دلالت دارد. بندها از وحدت موضوع برخوردارند و ذات و ماهیت طبیعت در معنای یک پارچه گی است و مفاهیم و الفاظ چند بعدی نقش تمثیل و استعاره به شعرها داده اند:

ـ مي رانيم/برهاشورهاي آبي كوه/بغض هاي جاري کارون/شرجي را/در پنج منزلی/بر جا نهاده ايم ./و بستر سبز كرفس ها/و موسيرها را/به پوزارها/وعده داده ایم./ «قدرت اله کیانی»

شاعر/راوی با تخیل بدیع و غریب شعر جلو می برد و بیشتر حکم عام صادر می کند.سعی دارد با ابهام‌گریزی (استعاره، کنایه، ایجاز، ایهام...) عینیت‌گرایی و هستی‌مندی را فرابومی نشان دهد.معمولا با نمودهای فولکلور به ماندگاری و زیبایی ادبیات قوم بختیاری می فزاید و با راه بستن بر ناخالصي‌ها به جغرافياي فرهنگيش احترام مي‌گذارد و آیین و آداب های فراموش شده ی تاریخی را بیدار می کند.[1]

در تطابق عینیت و ذهنیت به بیان واقعیت ها می پردازد و با تلفیق تصویر(ایماژ)  و تشخیص(پرسیفیکاسیون= personification)به سمت حس های نوستالژیکی می رود. و به واسطه ی جان بخشی به پدیده ها  روایت های تقابلی نقش می گیرند:

ـ آن روز/گیسوان طلایی ات/خواب گل های لاکی قالی را/بر هم می زد/و نگاهت/بوی خیس باران داشت/ورنگ شط تیره ی شب بود/و من/نگاه نمی کردم./من دور می شدم/ تا روی پله ها/هق هق گریه می آمد/پایم شکسته بود، ای کاش اندام خسته ام را/در تمام گذر گاه ها/بر دار پاهای خویش آویختم/من بودم و تمام مردم شهر/چه تنهایی دلگیری ./دستهایم مگر بریده بود/آن روز تشنه مرداد/که در خانه چشمهای روشن تو/آیینه ی اشکها می ریخت/و بر موجهای بلند گیسویت/پولک ستاره می آویخت/چرا ، موهایت را/واپس نمی زدم/آن روز ،/من مرده بودم ، کاش./«قدرت اله کیانی»

شعر اقلیمی مدرن ریشه در تقدیری گرایی و روحیه اعتقادی دارد و حافظه نژادی و حافظه ژنتیکی حرف اول را می زند.

موضوع  و مضمون های شعرها جذابیت دارد، گاه بعضی ابژه ها هاله ای از مدلول های متعدد را در بر گرفته اند و یا با حداقل کلمه  حداکثر حوادث و وقایعی را رقم می زند. جسارت و عصیان در ساختار فرم نوعی جنون مندی است،به طوری که معناهای شگفت انگیز بازنمودی فراتر از ساختار شعری دارند

؟؟ با ایجاز مندی در محور عمودی به شعریت وسعت معنایی می بخشد:

ـ اینک /مادر نشسته است ، در پای باغچه یی/که به اندازه ی یک فریب هم نمی خندد/و دشت های وسیع هجرت را/دیوار های کوچه محدود می کنند./^^^مادر، بگو!/آن دار بست های پر شکوفه ی رنگین کمان/دستانت/زیر سیاه چادر/شادمانی، کو؟/از پشت پنجره/سرفه می کند ، پدر/و شاهین چشم هاش/ ـ که خط عبور قافله را/از فراز هزار قله می پایدـ/بالش شکسته است./ و برادر /از چند سال پیش/نی لبکش را/در هفت توی فراموشی اش/حبس کرده است/ و پا پیچ ها و گیوه هایش/و لبخند پاک روستایی اش را/شاید که/ شکوفه دخترکان باغ همسایه ، گل شود/بر شاخه های ترد فریب./«قدرت اله کیانی»

شاعر تصویرگر طبیعت پیرامون خود است، «ایجازمندی» و «تصاویر روایی» هم بسته ی زبان ادبیات فولکلوریک است.«زبان،فضا،لحن» ملموس و عینیت مند است.شعر محدود به زمان و مکان خاصی نیست،یک خاستگاه شهودی دارد.صفت را به جای موصوف نشانده و سبب تشخص  زبان شده است.

بافتار ِشعرها برخوردار از  نوعی هم سان سازی در طبیعت زبان است،  و ساختار منفرد سطرها در سه محور مجاورت( ایجازمندی)، مشابهت(استعاری)،و پارادوکس(تقابل های تعارضی) است که  در این عینیت مندی(اوبژکتال) شعر ها به سمت آشنایی زدایی (defamiliarization)لفظی و معنایی می روند:
ـ چاله را/هيمه/بيشتر بايد:/ من تا سحر/از كتري سياه/چاي مي نوشم/و اشگفت ها را/از يار يار/لبريز مي كنم/ خورجين بسته ي دل/چندي ست/از غصه سنگين است /در بازتاب حنايي آتش/گونه هايت/ـ گلنارـ/ترجيح بند ترانه ي كوچ است/ چقدر باقي ماند/تا زنگ صبحگاهي گله ؟/و لرزش اهرام سينه ات/در اختفاي اشك./«قدرت اله کیانی»
در این رویکرد مضمونی« روستایی ـ عشایری» ظرفیت های نامشکوف زبانی  جریان دارد،به طوری که  فضای پاستورال شعر به واسطه ی  محیط زیست جغرافیایی «کوه،دشت»،«کوچ،مهاجرت»،«آیین،سنت»و«بهار،پاییز»...در محوریت «عشق ـ مرگ»بازنمود دارد:

ـ دیوار های خانه هر روز/نزدیک می شوند/ و سقف/مجالی برای ایستادن نمی دهد/دیوارهای کوتاه خانه :/کوه بزرگ نهاده در برابر من/بی هیچ راهی و هیچ روزنی/اما صدای زنگوله های رفتن را/و بقچیل ایل را/می شنوم مدام/ پدر هم شنیده است/شب های بی شمار !/آن روزهای خوب/روزهای کوچ./«قدرت اله کیانی»

شعرِ کیانی  در دهه ی پنجاه رأس هرم ادبیات اقلیمی بود که قطعات گمشده ی آن در ساختار  بومی جریان دارد.در این شاعرانه گی(پوئتیک)ها زبان قومی مثل گیاهی است که چهار فصل آن بارور است.

انسجام در محور عمودی(ایجازمندی) هم بسته ی بافتار سمپاتیک است و  «منِ» رمانتیک ،«منِ» انسانی  و«منِ» اجتماعی در چرخش نوسانی می باشند.

 

سریا داودی حموله

 



[1] «او[قدرت اله کیانی] چنان شاعری بود که در فتح قله قله های نا گشوده ، همواره چشمی در چکاد داشت. یعنی از فراز سر خود می پرید و می رهید: و بهتر بگوییم: می نگریست. او نیز می دانست که آدمی ، آن چیزی است که همواره بر خود باید چیره شود.» سیروس رادمنش

 









ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات