ماجد تمیمی
«خیانت یا بیماری ترجمه؟»
در تورات وقتی از عهد عتیق و جامعه
«پیشا بابلی» سخن گفته می شود اشاره به جامعه ای دارد که همه با یک زبان سخن می
گفتند تا اینکه با نافرمانی بابلی ها خشم خداوند وحدت جامعه و زبان را پراکنده می
کند ... و شاید اینجاست که ترجمه به عنوان مفهومی میانجی گر پیدا می شود٬ در واقع
با توجه به اسطوره عهد عتیق ترجمه« پس از بابل» پدیدار می شود و برای انتقام گیری
از خشم خداوندِ عهد عتیق عرض اندام می کند
می توان درباره خاستگاه ترجمه مقدمه
فوق را ادامه داد اما در این مطلب به عنوان یک مخاطب کتاب ها و مطالب ترجمه شده و
به عنوان کسی که از نو جوانی دست به « خیانت بزرگ» زده است از بیماری روز
افزون ترجمه در میان جوانان جویای نام و نه انتقام سخن خواهم گفت
در دوران مشخصی از تاریخ ادبیات دانش
و علم ٬ترجمه توانسته بود تغییری بنیادین را در حوزه مذکور وبه ویژه در حوزه
ادبیات ایجاد کند از عصر عباسیان گرفته که مترجمان «دار الحکمه» بغداد به
وزن اثر ترجمه شده خود سکه طلا می گرفتند!! تا دوره معاصر ...اما در عین حال
ناسازه واری عمده ای را در انداموارگی آثار ادبی ایجاد کرده است برای مثال وقتی به
سیر ادبیات داستانی در ایران نگاهی انداخته شود به روشنی ناهمگنی سبک های
ادبی را در یک نسل و فراتر از آن در یک نویسنده می توان دید برای مثال هیچ پیشرفت
معقولی در سبک های قصه نویسی وجود نداشت و به طور همزمان از ناتورالیسم و رئالیسم
سوسیالیستی تا سورئالیسم را در نویسندگان یک نسل و گاهی در یک نویسنده می توان
دید...
مثال دیگری که میتواند شاهد گویایی
برای ادعای ما باشد رشد قارچی و انفجاری ترجمه در اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ است
که در حوزه های مختلفی باعث ظهور لشکری از منتقدان و شاعران و نویسندگان دست چندمی
شد که بدون «جگر دریدگی» و تلاش٬ با خواندن چند اثر ترجمه شده در حوزه ادبیات و
فلسفه در کمتر از یک چشم به هم زدن تبدیل به شاعر و منتقد و داستان نویس شدند٬ و
باعث پیدا شدن جریان های متعددی به ویژه در شعر گردید... زلزله ای در ساختار
معرفتی و زیبایی شناسانه شعر رخ داد که تا کنون پس لرزه های آن ادامه دارد از
تئوریک شدن شعر تا مطرح گردیدن نظریه های زبانی به عنوان امری «درون ماندگار» در
شعر تا پیدا شدن جریانی موسوم به «ساده نویسی» که زبانی بسیار نزدیک به زبان ترجمه
آثار دست چندمی ادبیات جهانی داشت
این بار ترجمه انتقام می گرفت اما
انتقامی که از آهی در بساط نداشتن گرفته بود خیلی ها توانستند با ترجمه هایی از
آثار معروف و کوچه بازاری کردن آنها برای خود اسمی بدون رسم دست و پا کنند در حالی
که آثاری مهم هنوز ترجمه نشده باقی مانده بود.. در این میان نیز مترجمان
زیادی با هدف دار کار کردن توانستند در فرایند خلق٬ نقش بسیار مهمی را ایفا کنند
ولی آخر می شود در آب گل آلود سراغی از ماهی گرفت!
خیلی از آثار کلیشه ای با ۲۰
ترجمه از مترجمان متعدد وارد بازار کتاب شدند گویا هر کسی با دست و پا کردن چند
واژه دست به ترجمه می زد و این وضعیت روز به روز بیشتر میشود
در واقع ترجمه یک ضرورت است که مترجم
به عنوان یک واسطه روح ملتی را به ملت دیگر پیوند می زند اما چگونه می توان
بدون شناخت حقیقی فرهنگ های مبدا و مقصد دست به این کار زد و فراتر از این ترجمه
فی نفسه خلق اثر است و گاهی باز آفرینی آن اما خیلی از مترجمان جوان این را دانسته
نمی دانند!!
وقتی در اسطوره اودیپ مساله همبستر
شدن فرزند با ملکه- مادر روشن میشود فرزند دست به تنبیه خودش می زند و برای
این«خیانت بزرگ» چشم های خود را از حدقه در می آورد تا همه بداند که خیانتی رخ
داده است
شاعر بزرگ عرب «آدونیس» می گوید:
ترجمه شعر خیانتی است بزرگ ولی این خیانت باید در مقیاس وسیعی در جهان صورت
گیرد...!!
حالا که همه ما دست به خیانت زده ایم
بیاید چشم هایمان را از حدقه در بیاوریم شاید کسی بفهمد خیانتی رخ داده است!!
شاید برای عقده ادیپ ترجمه در
ایران درمانی پیدا شود...!!