اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 10 فروردين ماه 1403
20 رمضان 1445
2024-03-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 255
بازدید امروز: 8061
بازدید دیروز: 13187
بازدید این هفته: 21248
بازدید این ماه: 106854
بازدید کل: 14681969
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



گرمای بعد از شلیک، آغوش من نبود



                              سید حسن موسوی (سید خون)
                           خرمشهر



روی لباس تو

 

در این انفجار

وقتی پشت پنجره ی اتاقم

پرنده ی مادر لانه می سازد

لابد دارم خانه می سازم

زبان به دیوار می کشم

شاید اندامم را از قلبت تشخیص دهم

که پاشیده ای

عکسم روی دیوار افتاده است

وکسی نیست مرا بردارد

نمی توانستی دیوار را از من

از عکس تشخیص دهی

از تشکیل خانواده عاشق قنداق بچه تفنگ شده بودی

گرمای بعد از شلیک، آغوش من نبود

شکل اندامم را برای بوسیدن

بوسیدن تو مشخص می کند

ما همه از یک پیراهن به دنیا می آییم

روی پیراهن من پرنده است

روی لباس تو تفنگ!

بگو کداممان بیشتر کشته شده ایم

دکمه هایت را که می بندی

گلنگدن عوض می کنی

با خشاب عوض می شوی

می خندی

کودکی با پیرهن تو

و پرنده ای از پیرهن من رفته است

بدتر از جنگ تفنگی ست که دست تو است

و بدتر از تفنگ

روی دیوار، خون من است

که شکل من است

خودم را به جای عکس می گذارم

تازه می فهمم که چقدر غمگینم

می بینی!

در خطوط مویرگی قنداق علائمی از حیات نبود

آمبولانس به جنگ می فرستم

زخمی بر می گردد

زخمی به صلح می فرستم

کشته بر می گردد

در روزگار اتم

کار قلب انفجار خون

به مویرگ های دیوار است

بی خبر که نیستم

شهر خونریزی دارد

و گوشت های سوخته بر صفحه ی تلویزیون

خشک شده اند

  

 







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات