سید حسن موسوی (سید خون)
خرمشهر
روی لباس تو
در این انفجار
وقتی پشت پنجره ی
اتاقم
پرنده ی مادر لانه می
سازد
لابد دارم خانه می
سازم
زبان به دیوار می کشم
شاید اندامم را از
قلبت تشخیص دهم
که پاشیده ای
عکسم روی دیوار
افتاده است
وکسی نیست مرا بردارد
نمی توانستی دیوار را
از من
از عکس تشخیص دهی
از تشکیل خانواده
عاشق قنداق بچه تفنگ شده بودی
گرمای بعد از شلیک،
آغوش من نبود
شکل اندامم را برای
بوسیدن
بوسیدن تو مشخص می
کند
ما همه از یک پیراهن
به دنیا می آییم
روی پیراهن من پرنده
است
روی لباس تو تفنگ!
بگو کداممان بیشتر
کشته شده ایم
دکمه هایت را که می
بندی
گلنگدن عوض می کنی
با خشاب عوض می شوی
می خندی
کودکی با پیرهن تو
و پرنده ای از پیرهن
من رفته است
بدتر از جنگ تفنگی ست
که دست تو است
و بدتر از تفنگ
روی دیوار، خون من
است
که شکل من است
خودم را به جای عکس
می گذارم
تازه می فهمم که چقدر
غمگینم
می بینی!
در خطوط مویرگی قنداق
علائمی از حیات نبود
آمبولانس به جنگ می
فرستم
زخمی بر می گردد
زخمی به صلح می فرستم
کشته بر می گردد
در روزگار اتم
کار قلب انفجار خون
به مویرگ های دیوار
است
بی خبر که نیستم
شهر خونریزی دارد
و گوشت های سوخته بر
صفحه ی تلویزیون
خشک شده اند