اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 1 ارديبهشت ماه 1403
12 شوال 1445
2024-04-20
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 55
بازدید امروز: 3310
بازدید دیروز: 7558
بازدید این هفته: 3310
بازدید این ماه: 3310
بازدید کل: 14866217
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



راوي ناگهاني رويا

                             


                                    علیرضا بهنام





راوي ناگهاني رويا

 

 

از قديم گفته اند شاهنامه آخرش خوش است. اگرچه اين سخن كنايي است و به عم انگيز بودن پايان داستان شاهنامه دلالت مي كند اما در رويكردي معكوس انگار امروز هم اين گفته درباره شاهنامه شاعر روزگار ما اعتبار لفظي و نه كنايي خود را حفظ كرده است. تازه ترين مجموعه شعر رويا تفتي يعني سفر به انتهاي پر را بايد با دو استثنا از صفحه 94 آغاز كرد. تا پيش از اين صفحه به جز صفحات 30 و 61 با شعري به شدت شخصي رو به رو مي شويم كه روزمرگي را به روزمره ترين شكل ممكن روايت مي كند. شكل شعرهاي بلند تفتي در اين كتاب روايت هايي بلند است از روياهاي تنهايي روز كه پريشاني را به شكلي پريشان و همراه با نوعي نوستالژي گنگ روايت مي كند. شايد اين شعرها رو به سوي مخاطب داشته باشند اما با اجرايي به شدت كسل كننده و عاري از تازگي براي مخاطب پيشين همين شاعر چيزي به جز خميازه به ارمغان نمي آورند. تازه اين تمام مشكل نيست. وقتي نام مخاطب به ميان مي آيد اولين سوالي كه بايد به آن جواب بدهيم اين است: كدام مخاطب؟ تيراژ شعر در كشور ما نشان دهنده اين واقعيت است كه شعرها مخاطبان مشتركي ندارند. شعر در اينجا دسته دسته شده و هر دسته تنها شعرهايي را مي خوانند كه به ذائقه خودشان نزديك باشد. پس وقتي تلاش مي كنيم مخاطبي از نوع ديگر به دست بياوريم بايد حواسمان باشد كه به همان تعداد مخاطباني با ذائقه ديگر را از دست داده ايم.

بگذاريد براي نمونه به يكي از اين شعرها نگاه كنيم تا بحث ملموس تر شود.

شعر صفجه 40

اگرچه سايه هايي از گذشته شاعر در قالب سطرهايي مانند

با ابن دو تا چشم خودم باز

و اين ابر اين ابر تنگ

يا مثلا

به سقف هم تا امروز كه

پوست شده ام و عادت مي دانم نمي كنم

به خواننده يادآوري مي كنند كه هنوز با شعر سر و كار دارد و حساب شاعر را از راويان اخبار جدا مي كنند اما شعر در مجموع فاقد فضاهاي تازه اي است كه در شعرهاي اولين كناب همين شاعر با نام سايه لاي پوست يا شعرهاي انتهايي همين كتاب ديده مي شوند. توصيف طولاني و وقت گير بطالت در اين شعر خود در بخش هايي به بطالت كشيده مي شود و به نظر مي رسد الگوي شاعر در اين جا آن نوع شعرهايي است كه توسط شاعراني چون آن والدمن و در ادامه جنبش شعر در يك نشست آلن گينزبرگ نوشته شده و مي شوند. البته لازم به يادآوري نيست كه آن نوع شعر با روايت تراش نخورده اش بوطيقايي قديمي تر از بوطيقاي شعر زبان دارد و به روزگاري ارجاع مي دهد كه هنوز انرژي دروني واژگان براي ايجاد شگفتي و لذت كشف نشده بود. بازگشت به چنين شيوه اي از سرايش براي شاعري كه در كارنامه خود تجربه هاي موفقي از آزاد كردن انرژي زبان دارد و نمونه هايش در همين كتاب هم ديدني است مي تواند نوعي شكست تلقي شود.

باري با گذشتن از كنار روايت هاي بلند آغازين به شعرهاي تفتي در انتهاي كتاب مي رسيم. شعرهايي كه به استناد تاريخ هايشان قديمي ترند اما رويكردي پخته و تراش خورده به گذشته شاعر را به نمايش مي گذارند. در اينجا منطق روايت با استفاده از تكنيك هاي كولاژ، مونتاژ، قطعه قطعه نويسي و استفاده از ظرفيت هاي تداعي واژگان براي پيشبرد روايت شكل مي گيرد و فضايي سرزنده و خلاق به نمايش مي گذارد كه براي از بين بردن خواب آلودگي پديد آمده در بخش نخست كتاب كافي است.

به عنوان مثالي از اين بخش به شعر تعليق از صفحه 97 كتاب اشاره مي كنم كه به شكلي درخشان امكانات نهفته زبان را به شعر مي كشاند و از اين رو كشفي مدام را در تمامي سطرهايش سامان مي دهد.

شعر با دو سطر تكان دهنده آغاز مي شود

بالا مي مانند بالايي ها

پاييني ها مي فرو ريزند

در همين دو سطر آغازين تكرار هجاي بلند آ در سطر اول كه بالا رفتن را تداعي مي كند و بازي درخشان برهم زدن تركيب عادت شده فعل فروريختن و آوردن مي به ابتداي آن كه حس فروريختن را در زبان اجرا مي كند نشان مي دهد كه تصوير شاعر قرار است علاوه بر روايت شدن اجرا هم بشود.

اين روند در بقيه شعر نيز حضور دارد ايجاد تداعي زباني ميان واژگان صدا و سد در سطرهاي 4 و 5 و اجراي تعدد ديدگاه هاي دوربين با تكرار كلمه نقطه در سطر 9 از اين جنس اند و به دليل ايجاد كشفي ناگهاني در خواننده ايجاد لذت مي كنند.

در نهايت پايان بندي شعر با استفاده از منطق پي نوشت نويسي غافلگيري ديگري است كه انتظار خواننده را مي كشد و او را غرق در شعف مي كند. مضمون اين شعر با شعرهاي بخش نخست كتاب تفاوت چنداني ندارد . در اينجا هم شاعر به واگويه درون خويش مشغول است اما تازگي تصاوير و اجراهاي زباني است كه در اينجا به شكلي موفقيت آميز به اجراي شعري خود مي رسد اما در شعرهاي نخستين و بلندتر كتاب در ميان انبوه سطرهاي فاقد تازگي گم مي شود و تاثير خويش را از دست مي دهد.

در مجموع مي توان گفت تفتي در اين كتاب از لحاظ جهان بيني به پختگي رسيده است اما ميان اجراهاي درخشان گذشته و اجراهاي نه چندان خوب حالا در نوسان است. بارقه هايي مانند شعرهاي صفحه 30 و 60 در شعرهاي متاخر شاعر نشان مي دهند كه او هنوز اين فرصت را دارد كه شهرزاد قصه گوي درونش را مهار كند و شعري سرزنده با اجرايي كه نشان شخصي او را دارد بيافريند.

 

 

عليرضا بهنام

 









ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات