نام کتاب : سفر به انتهای پر
شاعر : رویا تفتی
136 صفحه شعر بدون وقفه ، با صرفه جویی تمام در جنس کاغذ ،
اندازه حروف و کاغذ . شعرهای بلند این کتاب به شیوه ی گفتاری –
روایی سروده شده اند . در بررسی این مجموعه شعر نکات زیر قابل توجه است :
1-شعر پیله می کند در کلمه و رها نمی کند رشته ای را که پیدا
کرده است :
توهرچه می خواهی بگو/این قطره آشناست /بی شک رفته فرو / یا
بخارشده
حتی / غطیده هوا / رها / گم / و برکه گشته / چرخیده / گردیده / جاری / شده کف /
دوباره بخار / دوباره همان بخار / تمام / صفحه 41
قبلا ندیده بودم / نرسیده درآید / چروک شود / تکان تکان بخورد
/ رنگ رویش بپرد / و ماه ماه نوری من قرار در گردشی بگیرد
معکوس و
تاکید کند : یواش / صفحه 79
کارمن شدن کلمات است / بالا برود پایین / پایین بیاید بالا /
پخش شود جمع / جمع شود پخش / سنگین /خیلی که خراب شد چه میدانم روزنه ای باز می
شود / کار من درجا شدن کلمات است / صفحه 108
2-تکنیک این دراز نویسی نه در بازی با کلمات یا تصاویر بلکه
حرکت خطی در پدیده ها است . این حرکت خطی اما بی پایان نیست گاه
در انتها دوباره به سر می رسد.کلمه
ی آغازین
تمام ظرفیت زبانی و معنایی خود را در جمله ها باز می کند و سپس با این اندوخته
دوباره سراغ خودش می رود :
هرشب کنار یک تخته سنگ می خوابم
..... جای دیگری برای خوابیدن پیدا نمی کنم ( شعر نقش )
دوری / و شکوفه ی سیب / علامتی ست /
ندیده ای ......تو هم که دوری / از چند جهت ( شعر از چند جهت )
دیوار باغ اما " یتیم " شده
بود .... تنهایی تو را هم به " فرزندی " قبول می کند . ( موش خانگی )
گاه در هم می چرخند و تکرار می
شوند :
سرم که دیر میکند / نگران می شوم / می
رود با علت و معلول ها / دال ها و مدلول ها / ایده ها و نظریه ها / استنتاج ها و
فرضیه ها / ادله ها و نشانه ها / می ترسم برنگردد/ با اسطوره ها و افسانه ها ( شعر
پارک پرواز )
3-دراکثر شعرها یک هسته مرکزی وجود
دارد که از طریق کلمات هم خانواده و بارهای متعدد خود مرتبا تصاویر و مفاهیم جدید
تولید می کند . این رابطه ها بشکل کانونی است و تا پایان ، همه هستی شعر از این
مرکزیت تراوش می کند . مثلا به شعر " موش خانگی " توجه کنید :
این زحمت را باید جای دیگری /جور
دیگری /می رفت می کشید پدر /دیوار باغ اما یتیم شده بود
اتاق و بادام و علف های نرمگی و
برادرانی که ناخلف بودند /خوش بحال سیب زمینی ها که زیر عمل بته می آیند
خوش بحال خوش /به حال صداهای
خانه پدری /به زبان مادری /و به چشمان کاملا باز خودم حتی
تبرستانش کف دست بود و ندید
زیر بته سیب زمینی عمل می آید پسرم
/تو که نه خواهر داری /نه برادر /نه بالکن
که من هم هرلحظه ممکن است بروم
غصه نخوریا ! /برایت یک جفت همستر
گرفته ام
غصه نخور /تنهایی تو را هم به فرزندی
قبول می کند
هسته کانونی این شعر " تولید مثل
" است : این زحمت را باید جای دیگری / جور دیگری / می رفت می کشید پدر .
کدام زحمت ؟ کدام جای دیگری ؟ چگونه
جور دیگری ؟ چرا پدر ؟
دیوار باغ اما یتیم شده بود . دیوار
نه بوسیله خودش بلکه بوسیله تولید مثل کنندگانش تعریف می شود . از مقایسه این دو
بخش به نقش پدر بعنوان رکن ابتدایی تولید مثل پی می بریم . شعر بجای اینکه از
باغبان یا بنا تقاضای کمک کند از پدر می خواهد تا کاری انجام دهد . مرد صدها صفت
دارد و از میان همه آن ها صفت پدر که خاصیت تولید مثل و نگهداری از فرزند می دهد
را انتخاب میکند و صفت یتیم را به دیوار می چسباند . می بینیم که هم صفت پدر هم
صفت یتیم هردو از نقطه کانونی " تولید مثل " ساطع می شوند . برادران
ناخلف ند زیرا به اتاق و بادام و علف های نرمگی محصول تولید پدر بی توجه اند . خلف
بودن پسر یعنی ادامه راه پدر و ناخلف بودن در این شعر با یتیم شدن دیوار ( مردن
پدر ) ارتباط مستقیم دارد . دیوار هم مثل برادران محصول تولید مثل پدر است و
برادران باید حق برادری را در مورد این برادر یا خواهر بجا بیاورند . از همین
ناخلف بودن معلوم است که باغ به حال خود رها شده است . در این باغ رها شده و بی
سرپرست قاعده ی زناشویی به هم خورده است و سیب زمینی ها زیر بته عمل می آیند .
یتیم شدن منجر به از هم گسیختگی اخلاقیات تولید مثل باغ شده است . به راحتی ارجاع
پی درپی شعر به هسته مرکزی " تولیدمثل " مشخص است . در میانه شعر ما به
مرکز این تولید مثل می رسیم " خوش به حال صداهای خانه پدری / به زبان مادری
" پدر و مادر بعنوان عوامل تولید مثل و حال خوش و خانه پدری همگی نشانه های
واضحی از روند تولید مثل در خانواده بعنوان هسته مرکزی حال خوش و کانونی خانواده
است . پس از توقف شعر در کانون و هسته ی اصلی تولید مثل ، نتیجه گیری آغاز می شود
. تولید مثل دیگری شکل گرفته است و مادری خطاب به پسرش از شرایط تولید مثل ش می
گوید " زیر بته سیب زمینی عمل می آید پسرم " بنابراین " تو که نه
خواهر داری / نه برادر " با اینکه خواهر و برادر عوامل تولید مثل نیستند اما
از نظر جنسی متفاوت ند و تاکید بر این تفاوت و تاکید بر " زیر بته عمل آمدن
" ارتباط شعر را کانون را حفظ میکند . اما این " پسرم " کیست که
زیر بته به عمل آمده و یگانه و تک است ؟ " بالکن " کلید حل معماست .
بالکن محل نگهداری گل ها و درختچه ها ست . پس او درختچه یا بوته ای است که قرار
است تنها رها شود . همانطور که برادران ناخلف باغ را تنها گذاشتند حالا خواهر
ناخلف نیز فرزند گیاهی خود را تنها می گذارد و می رود . جالب است که در
انتهای شعر دوباره کانون تولید مثل گوشزد می شود" برایت یک جفت همستر گرفته
ام " یک جفت همستر کاملا گویای مرحله تولید مثل است و البته همچنان این تاکید
تا خط آخر ادامه دارد " تنهایی تو را هم به فرزندی قبول میکند " پذیرفتن
به فرزندی نشانه ی نازایی است و همانطور که دیوار یتیم شده این بوته هم یتیم می
شود و هردو فرزندان تنهایی خواهند بود . تنهایی عقیم است زیرا یک تن تنها قادر به
تولید مثل نیست !
این هسته مرکزی در شعرها همه کلمات را
تحت تاثیر خود قرار می دهد . مثلا در همین شعر کلیه روابط بین انسان ها و گیاهان
از طریق هسته مرکزی " تولید مثل " تعریف می شوند : پدر ، برادران ناخلف
، یتیم ، مادر ، پسر، فرزند خواندگی ، زیر بته عمل آمدن ، یک جفت همستر . آنچه
خواننده را به وضعیت باغ و خانه پس از پدر و مادر آگاه می کند همین رابطه است .
این قانون در برخی از شعرها جاری است
مثلا :
شعر نقش : سنگ ، شعر چارچوب :
ساعت ، شعر خودنوشت : اهلی ، شعر اتاق شیشه ای : شیشه ، در شعر "
سینه ی زمین " تغذیه کودک با شیر مادر "
4-برخی از اشعار به شکل تابلو یا فیلم
درمی آیند . شاعر دست خواننده را می گیرد و او را در میان صحنه می گرداند و همه
جزئیات را به او نشان میدهد در شعر " دهکده ای مانند آلپ " خواننده با
همه نشانی ها و خیابان ها و کوچه ها آشنا می شود : ( طزرجان ، تفت ، دیدار ،
آشنایی ، فرهنگ ، خیم ، چنار ، تل عاشقان ، رودخانه ، چشمه ، چاه ، مزرعه پایین ،
کوچه های آشتی کنان ، کوه ها ، برفخانه ) شعر سعی می کند از این طریق فضای
نوستالوژیک ذهنی خود را به خواننده انتقال دهد .
4-تکرار از عناصر اصلی بعضی شعرها است
مثلا در شعر " قابل شمارش نیست " عبارت " قابل شمارش " هفده
بار در هشتاد و سه سطر یعنی بیست درصد کل سطرها تکرار شده است ، در
شعر " ایضا " عبارت " جای پا " شش بار در بیست و یک خط یعنی
بیست و هشت درصد کل سطرها . در شعر " سینه ی زمین " همین عبارت پنج بار
در سی و دو سطر یعنی شانزده درصد کل سطرها ، در شعر " نخ " عبارت "
یکی زیر یکی رو " نه باردر 29 سطر تکرار شده است یعنی سی درصد کل سطرها. شعر
سعی می کند از طریق تکرار خواننده را هیپتونیزم زبانی کند . تکرارها مرتبا تصاویر
را مفهوم – بندی میکنند و به این ترتیب خواننده نمی تواند از دست نیت شاعر بگریزد
.
4-حوادث زبانی به معنای دست بردن در
وظایف تعیین شده و جا افتاده ی کلمات در جمله یا در رابطه با خود کلمه
هم در مجموعه شعر کم نیست : شعر چکیده ( اصلا نمی شود جای ثابتی برای "
کرد " پیدا کرد)
شعر عتیق ( درخت ، بیشتر هنوز همان
است / رودخانه قدری همان ) ، شعر اندر حکایت خرید یک باب منزل مسکونی ( اتفاقا
محکم می روند به راه ، هرچیزی را یک تکان می خورد یکهو )، شعر سراب ( صورتک
هایی که رخ داده صورتم ) شعر پارک پرواز ( سرم که دیر می کند ) ، شعر قابل
شمارش نیست ( خسته از هربار انگار نمی شوند ) شعر دبی ( مثل همین شعر / کزشعار /
فاصله هی کم می کند کم و/ مرز تیزی درد دشوار / یک الف بچه چه کارها که نمی کند /
الف بین عین و را ، که شعر را شعار می کند ) شعر سفرنامه یک روزنامه ( ج د و ل ش
حل نمی شود )
7-به هم زدن ترکیب بندی اصطلاحات
روزمره و آشنایی زدایی همراه با ساختن مفاهیم جدید از مصالح قدیمی ش نیز در
شعرها دیده می شود :
ص 7 – دست خودم نبود پای خودم ، از
خدا که پنهان نیست / رفت ... ، ص 12 – خوابیده پوست می اندازند ، ص22- هوایی است
جای پات ، ص 36 – هرشب / کلفتی پوستم را می کشد کنار ، ص46- خوش بحال سیب زمینی ها
که زیر عمل بته می آیند ، ص 59 – تعجبش چه زود برق می افتد ، ص 62- اگر برای تو از
سر تعریف می کردم از سر ، ص 123- نگین درآمده ای هاج است و واج
در جمع بندی پایانی باید گفت شاعر
درمقام راوی همه چیز دان مصمم است ظرفیت کامل واژه ها را نمایش دهد و
بکار گیرد اما مشکل این جاست که پس از بازگویی همه امکانات موجود در واژه ،
ایهام حالتی توضیحی به خود میگیرد ! شاعر حاضر نیست هیچ چیز را نگفته باقی بگذارد
مبادا خواننده هوس برداشت های اختیاری به سرش بزند ! شاعر در این راه از تمهیداتی
غیر شاعرانه مانند تکرار و توضیح استفاده می کند . اما خوشبختانه بخش هایی
از شعر از این قاعده بیرون می ماند تا خواننده بجز دست زدن و تشویق بتواند خودش هم
در نمایش شعر شرکت داشته باشد . شاعرانگی این بخش ها لذتی دارد که با همه
بخش های مولف – محور برابری می کند و پر از آنات شعری و تصاویر شگفت است ( بیرون
اگر زنم / مثل همین مداد بچرخم دور سوزن ات بچرخم و خم / خیمه زنم ص 105) یا ( می
گویم / روی خط زلزله باشد / زیر نصف النهار و شام / لای دره قاف / رنگ سقف به
دیوارها بخورد / جای کفش پشت در نباشد در مواقع خاص ص 113) یا ( تویی رویا ؟ / جای
دیگری برای خوابیدن پیدا نکرده ای ؟ / ومن مثل کسی که واقعا جای دیگری برای خواب
دیدن نیافته / جای دیگری برای خوابیدن / پیدا نمی کنم ) بطور کلی همه شعرها جسته و
گریخته از این آنات شاعرانه بهره مند هستند . برخورد شاعر با
عینیات پیرامون خود به نوعی است که ناتورالیسم توضیح گرا را با تشبیهات ذهنی در هم
می آمیزد . شعر همانطور که در حال مشاهده ی اطراف خود پیش می رود عینکی را نشانمان
می دهد که می توانیم اشیا را دگرگون شده ، مسخ شده و خواب زده ببینیم .و در یک
کلام شاید اگر شاعر آن قیچی بلند هرس را به جان شاخ و برگ توضیح و تکرار
انداخته بود ، آنات شاعرانه کام خواننده را بیشتر شیرین می کردند .
کیوان اصلاح پذیر
شیراز