اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
چهار شنبه ، 29 فروردين ماه 1403
9 شوال 1445
2024-04-17
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 11
بازدید امروز: 241
بازدید دیروز: 4342
بازدید این هفته: 27698
بازدید این ماه: 259192
بازدید کل: 14834307
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



شعر دوربین

                                 

                                    حسن  سهولی



شعر دوربین از مجموعه ی " سفر به انتهای پر "

این جایی که زندگی می کنم من هیچ کس نمی میرد

باورت می‌ شود؟

یک نفر نمی میرد

به همین سادگی

شب

   هر شب

کلفتی پوستم را می کشد کنار

یک دوربین قدیمی ام انگار

            انگار تاریکی برای ظهور عکس هایم ضروری است

 

              " رویا تفتی "

 

    شروع شعر هر مخاطبی را هول می کند، همه دنبال درمانند، شاید وقتی این شعر را می خوانیم شروعش ما را به یاد " عقاب خانلری " بیندازد؛ شاید خودِ شاعر نیز در یک برانگیختگی که حاصل مرگ اندیشی است، این شروع زیبا را رقم زده باشد.شروع شعر به یک نقطه جغرافیایی نامعلوم اشاره دارد، زبان بی انتها شده است، واژه ها گستردگی عجیبی گرفته اند و همنشینی سحر انگیزی دارند.در این گزاره که گزاره ی شروع است، زمان را بی زمان می کند و جغرافیای حسرت انگیزی را پیش رو می آورد واژه ها در یک ناباوری معنایی بارور شده اند، واژه ها هم ساده اند و هم در فضای گزاره جا و نقش مرتبی را اشغال کرده اند.شروع شعر با یک جا به جایی بسیار معمولی و ساده، زمان شعر را به ابدیت پیوند زده است، آوردن قید مکانِ " این جا " در آغاز جمله و تاکید بر آن و آوردنِ نهادِ " من " در آخر، این امکان را پدید آورده که قید مکان، زمان را در ذهن مخاطب تداعی کند و شعر را به بی زمانی پیوند بزند؛ جغرافیای نامعلومی که شاعر به آن اشاره دارد و با قیدِ " این جا " شروع می شود، زمان را به طور مکرر تداعی می کند، ساعت ها و اندازه ها در می نوردد و راویِ " من " را هم پس می زند و " ما " را به جایش می نشاند.ای کاش این شعر گزاره ی استفهامی " باورت می شود؟ " را نداشت؛ این توقفگاه از غافل گیری شعر می کاهد و مخاطب را به اندیشه ای هنجار دعوت می کند.

    دو سه گزاره ی بعدتر باز " هر شب " به عنوان قید همچنین از شعر ابهام زدایی می کند

   اگر این دو مورد از شعر نادیده گرفته می شد، شعر حرکتی درونی تر داشت.

   در ذهنم من اگر شاعر شعر را این گونه می نوشت:

    این جایی که زندگی می کنم من هیچ کس نمی میرد

یک نفر نمی میرد

به همین سادگی

   شب

 کلفتی پوست را می کشد کنار

یک دوربین قدیمی ام انگار

         انگار تاریکی برای ظهور عکس هایم ضروری است.

    اگر چنین اتفاقی می افتاد یعنی ضمیر چسبیده به واژه ی پوست و  قید "هر شب" از متن کنار می رفت، نقش زبان برجسته تر می شد و هر دو بخش شعر با وسعتی دیگرگونه تر شکل می گرفت و در بخش دوم مخاطب را با دو گونه خوانش مواجه می ساخت و در یکی از خوانش ها هم ذات پنداری بهتری می آفرید

    این شعر دو بخش جداگانه دار    

بخش ظاهری: که زبان شعر است و بدون این که پیچیدگی لاینحلی داشته باشد با یک جا به جایی ساده جریان سیالیت ذهن را پدید آورده است.

    بخش درونی: با بهرگیری از نوعی طنز تلخ و احساس این که راوی در مورد مرگ به نوعی هذیان و آشفتگی رسیده است (اسکیزوفرنیک)، این بخش از شعر را زیبا کرده است.

    .نتیجه: در تمامیت شعر، ساختار از برجستگی ویژه ای برخوردار است و در یک فضایی فرمیک حرکت می کند

 

حسن سهولی







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات