اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 11 فروردين ماه 1403
21 رمضان 1445
2024-03-30
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 257
بازدید امروز: 2101
بازدید دیروز: 12701
بازدید این هفته: 2101
بازدید این ماه: 113595
بازدید کل: 14688710
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



پستان سگی را ملامت می کنم

                              
                                     کبرا مولایی


 

اشکال همیشه از من بوده است
که پستان سگی را ملامت می کنم
وقتی شیر به دهانم نمی رسد
خداحافظی می کنم
جور دیگری باید راه رفته باشی
که از سیاه مشقی
به خط تورم سینه ام رنگ داده باشم
اشکال در پیراهن من بود
که بر پهلوی چپم پستانم به سنگ سائیده می شود
و دهان از فاصله دو شانه ات به ظظظظظ می غلتد
ترسیدم که شعر باشی
و در حال ترسیدنم
مثل کینه در یاد بمانیم
تو در کینه من
من در کینه سیاه مشق ها
و فاصله تاریک شره پستان در دهان
و سفیدی سیاه مشقت
به سمتی که در ترس من کشیده ای
اشکال همیشه از زنان دیگری ست
که دوستشان داشته ای
ترس از دهان خداحافظی هایم
ترس مبتلا گونه ای به ارث برده ام
که ما در ترس هم به هم نگاه کنیم
از پشت چشمان ماده سگ ها
به پهلوی چپم که می غلتم
سایه سیاه رفتنت زیر پستانم
تورم کرده است.

 

 

شعر دوم

 

باید برای بعد از ما چیزی نوشت

در تحرک آفتاب برخطوط شکم

قومی از شرق به دنبالم می دوند

و در لایه های چربی به انتخاب طبیعی ام دست می زنند

باید برای مکافات اسبی که سم هایش را به گلو می کوبد

در خار ظهر حرف بزنم

از حرکت تنهایی در چربی است

که در شکم ماهی به خیر می شوم

از فرط حرف در آفتاب

گلو به صورت طبیعی به حرف در می آید

باید برای شهری که بعد ها روی صورتم می سازند

کفنی درست کنی

و در لایه های خاک و چربی  به خواب بسپاریم

تمام مردم را در پوستم جمع کنم

و اسب در جهنم رم خواهد کرد

سیلی زدی

باید به سیلی بیارزم

و با هوای بسته ی شهرمان استغفار کنم

از فرط بازی در خطوط

از تجمع مردم زیر پوست

بر شکم ماهی سیلی بزن

و مرا در جهنم ملاقات کن

پاره کن

در خط اتصال پولک ها به خیر می گذرم

خار ظهر در گلوی اسبی که سم می کوبد

چربی های شهر را قورت خواهد داد

باید برای صدای استغفار قوم

برای جهنم و مکافات

و شری که در اسب در جریان است

باید به ادامه ی خطوط نگاه کنی

و مردم را در خار شکسته به اسب ببندی

در بریدن صورتم تردید نمی کنم

به قرآنی نخواهی ارزید

و مردم را در کفن های جداگانه در شهر بگردان

و در پوست بگردان

و در دریای شرق بگردان

و در شکم های پاره بگردان

تردید نکن

بعد از ما صدا در استغفار نخواهد بود

بعد از ما انتخاب طبیعیِ شهر پوست است

در بعد از ما گلو به خار موافقت کرده است

و شهری که روی صورتم ساخته ای به قرانی نمی ارزد  

 

کبرا مولایی







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات