اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
يكشنبه ، 2 ارديبهشت ماه 1403
13 شوال 1445
2024-04-21
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 70
بازدید امروز: 2094
بازدید دیروز: 5184
بازدید این هفته: 2094
بازدید این ماه: 2094
بازدید کل: 14870185
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



دشوار نمودن شعر

                          
                               سعید اسکندری




در بیان علل و عوامل دشوار نمودن شعر هوشنگ چالنگی و دلایل دیریاب بودن معنا در برخی شعرهای او*

(با تاکید ویژه بر لزوم آگاهی از معنا یا معانی واژگانی چند واژه و آشنایی با نام چند شخص، شخصیت تاریخی یا خیالی، چند شی‌ء و...)

 

 

(۱)

 

 

قصدم این است که در این نوشته‌ی کوتاه  به بیان برخی دلایل دشوار نمودن شعر هوشنگ چالنگی و دیرباب بودن معنا در برخی شعرهای او  بپردازم و البته در همین ابتدای کار بگویم که آنچه من در اینجا خواهم‌ گفت هرگز تمام مساله نیست بخش‌هایی از آن است و چون این متن را با عجله و سردستی نوشته‌ام احتمال آن که در مواردی بی‌دقتی کرده باشم و یا بر خطا رفته باشم بسیار است.

(۲)

 

 

شاید بگویید: «تقلیل شعر امروز به ویژه شعر شاعری پیشرو همچون هوشنگ چالنگی به بحث‌های لغوی این‌چنینی ، گمراه کننده است؛ و در واقع معتقد باشید مشکل عمده در پرداختن به شعر مدرن برای افراد غیر‌متخصص نه در اشتباه معنی کردن لغات  که در تقلیل شعر مدرن به معنای واژگانی واژگان سازنده‌ی آن و گمراه شدن ذهن آنها از مسیر رسیدن به زیباشناسی شعر مدرن است». اما مگر می‌شود خواننده‌ای کلیت یک متن را به‌‌خوبی درک کند بدون اینکه معنای واژگانش را یا همه‌ی معانی همه‌ی واژگانش را به درستی بداند. بله من هم می‌دانم جنبه‌ی عاطفی و زیباشناسی شعر را می‌شود حس کرد حتی اگر معنای چند‌ واژه‌اش را به‌شکل درست و دقیق ندانیم. حتی می‌توان معنای چند واژه از شعر را کلا ندانست و شعر را شنید و از ریتم و‌ موسیقی و در صورت موزون و‌ مقفی بودن از وزن و قافیه‌اش لذت برد ولی در این موارد نمی‌توان گفت خواننده یا شنونده منظور متن را کاملا، دقیقا و به درستی فهمیده است.

 

(۳)

 

 

شعر چالنگی اگر دشوار می نماید یا دیرباب این دشواری و دیریابی منحصر به دشواری واژگانی نیست. وجود تصاویر ذهنی، انتزاعی، فراواقعی و سورئالیستی همچون:

(موج می‌خورد/ زن طلایی‌ی در صخره»(مجموعه‌ی کامل اشعار، ص۱۹۵).

«این مهتابِ لال/ برای خونِ من سر تکان می‌دهد »(همان، ص۸۷).

 و ترکیبات وصفی اضافی بکر و اعجاب آور مثل: «پارچه‌ی سپید‌گلو»(زنگوله‌ی تنبل، ص۷۲). یا «فورانِ غول»(همان، ص۷۷).

 استعاره ها و مجازهایی که علاقه شان در جهان واقعی محکم و دقیق نیست یا مشبه به آنها

شناخته شده نیست برای عموم مثلا کرم روشن یا

تابنده را به عنوان استعاره برای حرکت ماده‌ی مخدر هرویین‌ وقتیکه در اثر حرارت به صورت 

مایع درآمده و بر زرورق حرکت میکند به کار بردن :

«چقدر می‌توانستم/خواهش‌های تو را اجابت کنم ای کرم روشن!»(همان، ص۸۲-۸۳).

«هرگز این‌گونه/ از عقیمی و مرگ نمی‌گذشت کرم تابنده»(همان، ص۹۲).

 

 رفتارهای غیر کلیشه ای با زبان که عادات مالوف ذهن مخاطب شعر فارسی را برهم می زنند:

«و من آنجایم‌ عریان و دوست‌دارنده»(همان، ص۱۱۴).

 

بر هم زدن ارکان جمله‌ی سالم:

«جز دل کجاش عشق سرانجام است»(آبی ملحوظ، ص۱۱).

 

 پرداختن به زاد بوم و عناصر آن که برای همه به درستی و به وضوح شناخته شده یا لااقل ملموس نیستند:

شعرهای «طایفه در بهار»(مجموعه‌ی کامل اشعار، ص۵۱-۵۲) یا «شب چره»(همان، ص۴۳).

 

 به کار بردن اشارات اسطوره ای، تاریخی، هنری و غیره:

شعرهای«ایکار گور یافته»(همان، ص۱۲۸). و «شبچره»(همان، ص۴۳). و «صبح‌خوانان»(همان، ص۴۱).

 

 دقت به پیرامون و پدیده‌ها و همچنین به خویشتن که فاعل شناسا است به عنوان موضوع شناسایی. و نگریستن شاعرانه و در واقع دیدن و نه نگاه کردن سرسری و بی دقت به کار بردن واژه‌های دقیق در توصیف مثلا به چپ و راست نظر کردن پیاپی سمور را دیده و سنجیده و واژه محتاط را به زیبایی برای آن انتخاب کرده است:

«از سموران محتاط بازپرس/ روزگارانی را / که با دهان پلنگ نفس می کشیدم»(هان، ص۴۹).

نگریستن از زوایایی غیر معمول و بکر و حتی معکوس به پدیده‌ها و‌ مسائل:

«گیاهی که در برابر چشم من قد می‌کشد/ در کدامین ذهن است/ به‌جز گوسفندی که/ اینک! پیشاپیش گله می‌آید»(همان، ۴۷)

«و رشد شبانه‌ی علف/ پوزه‌ی اسب را مرتعش می کند»(همان، ۴۶_۴۷).

«چونانکه باژگونه بلوطی/ به چشم پرنده‌ای_»(همان، ص۴۴).

 

 و.... از عناصری هستند که درک معنا و زیبایی صورت شعر چالنگی را دشوار می کنند.

 

 

(۴)

 از لزوم شناخت داشتن از اسطوره‌ها و افسانه‌های ایرانی مثل سیاوش اسطوره‌های یونانی چون ایکار و پرسه فونه شخصیت ها و‌مسلک‌های ی هنر مندان فلاسفه و آراء و آثارشان سخن گفتیم نهایتا باید گفت حدی معقول و‌ فراتر از معمول لازم است از دانش و آگاهی، تا خواننده بتواند با شعر هوشنگ چالنگی از نظر محتوایی ارتباط برقرار کند.

علاوه بر اینها دانستن معنای لغات و آشنایی با نام های به کار رفته در شعر از مهمترین الزامات برای درک آنها است.

 

کلمات و نام هایی که به کارگیری آنها باعث دشوار شدن شعر چالنگی شده است از کلمات لاتین با املای لاتین که‌بگذریم انواع متفاوتی دارند که برخی را در اینجا عنوان خواهم کرد:

 

کلمات مهجور: کلمات مهجور یا قدیمی و‌کم کاربرد که در زبان مصرفی امروز کمتر کاربرد دارند مثل مغاک در «دیگرم جز مغاک های روشن نیست»(همان، ص۱۱۶). شنگرفی در «این شنگرفی دودآلود»(همان، ص۱۷۸).

 

کلماتی که امروزه بیشتر در گویش قوم بختیاری کاربرد دارند و در فارسی معیار کمتر از آنها استفاده می شود: پسین (همان، ص۱۷۱). بهارخورده(همان، ۵۲).

 

کلماتی با بار اسطوره‌ای، نمادین و آرکی‌تایپ‌ها: ستاره(همان، ص۴۸) غول(همان، ص۷۷) و ...

 

از طرفی نامها هم اگر چه خود از جنس کلمات هستند اما همین وضع را دارند و به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند:

 نام اشخاص مشهور مثل حاکمان ، عالمان، فلاسفه، هنرمندان مثلا: "بهرام" مرا دریافته بود (همان، ص۱۹۵) که اشاره به "بهرام اربیلی" دارد و همچنین اشاره به مریخ یا اسد که شیر فلک است و در سطر «موجود شیر در پرده بود»(همان). به آن اشاره می‌شود و به پرچم ایران پیش از انقلاب احتمالا، چون بلافاصله خورشید را هم بر پرده به زن طلایی‌ی در صخره تشبیه می‌کند

یا "هرکلیت" فیلسوف یونانی پیش از سقراط که ما باید بدانیم به دیالکتیک و‌حرکت در اثر تضاد ایمان داشت و معتقد بود در یک رودخانه نمی‌شود دوبار شنا کرد چون هم ما تغییر کرده‌ایم هم رود دیگر رود سابق نیست. و بدانیم‌ماده المواد فلسفی اش آتش است که درخت بلوط به شکل بالقوه از آن در چوب خود فراوان دارد؛ تا بخش‌هایی از شعر را درک‌کنیم:

»یکی از آن‌چه هرکلیتوس می گوید بلوط به‌غایت/ در خود دارد کین چنین شنگرف می‌سوزد»(۱۶۸-۱۶۹).

نام اشخاص کمتر شناخته شده برای عموم مثل داوود علیرضای مکوندی»(همان، ص۱۹۲)

نام اشخاص اسطوره‌ای: ایکار (همان،د۱۲۸- ۱۲۹)پرسه فونه(همان، ص۱۹۴)

نام شخصیت های خلق شده به دست نویسندگان‌و هنرمندان به عنوان مثال "اوفلیا" (همان، ص۴۱)در هملت شکسپیر و "پنه‌لوپه" (ص).در اودیسه هومر که ما برای درک شعر باید ماجرای آنها را دقیقا  بدانیم و خوانده باشیم.

نام اشیاء تاریخی مثل: ذوالفقار(همان، ۴۱).

نام اشیاء هنری مثل: داوود‌ میکل آنژ (همان، ۱۹۲).

 

نام موجودات افسانه‌ای، اساطیری مثل: "اُلوس"(همان، ص۱۶۹) یا اروس که هم سفید و‌ هم سرخ‌فام معنی میدهد و برخی‌متون گفته اند آن فرشته است که گردونه‌ی آفتاب را می‌کشد و به شکل اسبی ست سفید. که

دانستن معنای این‌واژه در کنار آشنایی با هراکلیت و آرا او برای درک معنای شعر "بلوط" مثلا الزامی ست.

 

سعید اسکندری






سپاس از شما.

ارسال شده توسط فرهاد زارع‌کوهی ، در تاریخ 1399/05/29


ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات