اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 1 ارديبهشت ماه 1403
12 شوال 1445
2024-04-20
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 61
بازدید امروز: 4935
بازدید دیروز: 7558
بازدید این هفته: 4935
بازدید این ماه: 4935
بازدید کل: 14867842
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



پریدن به روایت رنگ

                           
                              فریبا حاج دایی



خوانش کتاب«پریدن به روایت رنگ»


می‏نویسم، تو دیگرگونه بخوان. نقش می‏کشم، تو دیگرگونه ببین. آینه‏ای در برابر آینه‏ام بگذار و همه را همانجا ببین. با کتاب«پریدن به روایت رنگ» اثر«لیلا صادقی» یا ارتباط برقرار می‏کنی  و یا آن را به گوشه‏ای می‏اندازی تا شاید زمانی به سراغش بروی و اینکه می‏روی یا نه هم تنها خدا می‏داند. کتاب با صفحهٔ نارنجی رنگی که کلمه آبی بر آن درج شده شروع می‏شود. نویسنده رنگ ترکیبی و گرم نارنجی را رنگ خالص و سرد آبی نامیده‏ است! آخر چرا! می‏توانی از همینجا به بعد یقهٔ کتاب را ول نکنی و پی دلیل این نام‏گذاری بگردی و یا به خود بگویی«نکند نویسنده ما را مشنگ گیر آورده» و با حرص کتاب را به طرفی پرت کنی.

زمانی با عده‏ای از دوستان اهل درد و قلم دور هم کتاب می‏خواندیم و هریک نقد ونظر خود را می‏گفتیم، که البته بیشتر انگار نظر می‏دادیم تا نقد کنیم که بین این دو دریاها فاصله هست. پیش آمد آثار احمد محمود و هوشنگ گلشیری را پشت سر هم بخوانیم و از میان ما دو تن یکی محمودوفیل شد و دیگری گلشیریو‏فیل. اولی خیلی از آثار گلشیری را چون کلم‏پیچی می‏دید که خواننده را بی‏خود و بی‏جهت حیران می‏کند و حرفی  را که می‏شد سرراست و راستا حسینی نوشت بی‏خودی پیچ می‏دهد و دومی معتقد بود باید اینگونه نوشت تا با باز کردن هر برگ کلم‏پیچ به خواننده فرصت تعمق و اندیشیدن و شرکت فعال در دوباره نویسی متن داد و به عبارتی فاصله‏گذاری بین متن و خواننده را خوش داشت. به نظر من هر دوان به نوعی درست می‏گفتند و باید دید خواننده هر متن در پی چیست و به او احترام گذاشت و به او فرصت داد با متنی تماس بگیرد یا نگیرد. من با نارنجی که آبی‏اش خوانده‏اند مشکلی نداشتم و تازه همین خارخاری در وجودم برانگیخت تا بروم ببینم کتاب مرا به چه چالشی می‏خواند. گرم است ولی تو سرد بخوانش. این است فصل اول.

   «افقی از طیف‏های نازک نارنجی می‏کشم روی دیوارهایی که خانه است و بعد قلم‏موی کوچک‏تری برمی‏دارم و یک لکهٔ خاکستری می‏کشم وسط خانه که یعنی تويی. لکه‏ای که بعد از چند دقیقه آبی می‏شود.» رنگ خنثی ایی که سرد می‏شود. «یک لکهٔ خاکستری که بعد از چند دقیقه آبی می‏شود توی ذهن ماهی مرده.» ماهی مرده کیست، زن؟ نقش آبیِ فرش قرمز خانه هم که پر از نقش‏های آبی بود آنقدر بزرگ می‏شود که از قالی بیرون می‏زند و«تو مردی می‏شوی که از در وارد می‏شوی و پا می‏گذاری روی قالی و زیر پاهایت له می‏کنی نخ‏های بریده را.» قالی همان زنِ راوی داستان است؟ همان نقاش؟ «بلند می‏شوم که بروم از آشپزخانه آب بیاورم که عطر گل‏های قالی می‏پیچد توی هوا و می‏گویی نمی‏خواد.» و «پوست ماهی را می‏کنم و با چنگال و کارد تکه‏تکه‏اش می‏کنم...تا بچپانم توی دهانم و توی حلقم و مری و معده و رودهٔ کوچک بزرگم و خداحافظی کنم از بقیهٔ تکه‏هایم.» مرد زن را می‏خورد و زن خودش خودش را و دیوارهای خانه دیگر نارنجی نیست و یکی پشت دیگری آبی می‏شود.

فصل دوم بنفش است، بنفشی که زرد نامیده شده است. بنفش دل‏فریب است و در طبیعت کم‏یاب. رنگ رازگونه‏ای که بیشتر در آتلیه و کارهای هنری یافت می‏شود و از ترکیب آبی و قرمز پدید می‏آید و البته از بین این دو آبی قالب است و زرد، این رنگ خورشیدی، درخشندگی دارد که استفاده بیش از حد از آن موجب خستگی چشم می‏شود. صدایی، فرهاد کوه‏کن‏وار، زن را می‏خواند که بیا بقیهٔ شعر را برایت بخوانم و حس زن از شنیدن این صدا چه زیبا در متن بیان می‏شود«شال بنفشم از بند رخت لیز می‏خورد و به عشوه‏های متناسب با حرکت باد، پخش می‏کند خودش را روی زمین و هی دور خودش می‏پیچد و به در و دیوار مالیده می‏شود».  زن می‏رود ولی حواس‏جمع. مواظب است مبادا صدای مردِ شاعر به گوش مرد برسد و حریم خانه را درنوردد. صدا لب و اندام زن را درمی‏نوردد و از پرده‏های گوشش عبور می‏کند و می‏رسد به ماورای بنفش و در وسط مغز زن چمباتمه می‏زند.  زن سردش می‏شود. به خانه پناه می‏آورد و به خاطراتش با مردش. می‏خواهد صدای مرد شاعر را در مغزش خفه کند و «شیرین»، که خودش بود، را از بوم زندگی‏اش پاک کند.

فصل سوم سبزی است که قرمز نام گرفته است. آبی سرد و زرد گرم سبز سرد را ساخته‏اند، مالیخولیا و از هوش‏رفتگی را و اینجا نویسنده آن را قرمز نامیده. قرمز رنگ قلب و زبانه‏های آتش است، رنگی که نگاه را به خود می‏کشاند و به گردش خون سرعت می‏بخشد. در این‏ فصل با دنیای زن، که حالا می‏فهمیم نامش «دنیا» است، آشنا می‏شویم. فصلی که نویسنده کمتر با زبان نقاشی و بیشتر با زبان روایت و گردش زاویه دید آن را پیش می‏برد. پیش‏ترها نویسندگان، در نظام زیباشناسی کلاسیک، واقعیت را کلیت تمام‏شده‏ای می‏دانستند که داستان را به تقلید از خود می‏خوانَد اما حالا داستان‏نویس داستان را از قلمرو واقعیت‏های پایان‏یافته بیرون می‏کشد و آن را در ساحت چندگانگی و عدم قطعیت رها می‏سازد. او از روایت قطعیت‏زدایی می‏کند، مکرر زاویه‏دید خود را عوض می‏کند و از این راه هیچ امر قطعی از پیش موجودی را بر متن خود تحمیل نمی‏کند. در چنین جهانی روایت حاصل مکالمه روایت‏ها و آواهای خاص اشیا و آدم‏هاست و با شگرد چرخش زاویه دید روایت سیمای متناقض و حاشاگر به خود می‏گیرد. نویسنده کتاب پریدن به روایت رنگ به جز این‏ها که گفتم کار دیگری هم کرده است، استفاده از فرامتنِ داستان خسرو و شیرین و فرهاد. در طول کتاب و از راه نقاشی دنیا را به شیرین ماننده کرده و مردش را خسرو و صدا همان فرهاد است. از داستان خسرو و شیرین و فرهاد روایت‏های متعددی به جا مانده و داستان دنیا هم با فرامتن خود، همان داستان خسرو و شیرین و فرهاد، سنخیت دارد. چه کسی عاشق چه کسی است؟ خسرو مزاحم است یا فرهاد؟ اولین کسی که از این سه عاشق شد کدام‏شان بود؟ نقش نقاش و نقاشی و شاهپور در این عشق‏ها چیست؟ فرهاد خانه عشق شیرین خسرو را ویران کرد و یا خسرو عشق فرهاد و شیرین را و یا هیچ‏یک، ندانم‏کاری و بی‏تصمیمی شیرین؟ و یا... .

پریدن به روایت رنگ با قلم لیلا صادقی در۱۳۹۳ از سوی نشر«لیلا» به چاپ رسید.



                                                                      فریبا حاج‏ دایی





ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات