اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 10 فروردين ماه 1403
20 رمضان 1445
2024-03-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 255
بازدید امروز: 10089
بازدید دیروز: 13187
بازدید این هفته: 23276
بازدید این ماه: 108882
بازدید کل: 14683997
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



رهایی در تبعید

                                   
                                      رجب بذرافشان


نگاهی به مجموعه شعر ((رهایی در تبعید)) حمید تیموری فرد


هنر رویای شیرینی است که در بیداری می گذرد.

((نیما یوشیج))

"رهایی در تبعید" دومین تجربه ی شعری "حمید تیموری فرد" در دو دفتر جدا، اما پیوسته در 143 صفحه شامل 83 قطعه شعر سپید است. دفتر اول به نام "ارتش پرندگان مهاجر" در بر گیرنده ی 65 قطعه شعر در 108 صفحه، و دفتر دوم تحت عنوان "چمدان های معطل" شامل 18 قطعه شعر در 35 صفحه می باشد، سال 1399 توسط نشر سولار چاپ و وارد بازار کتاب گردید.

شعر، هنر بی شکل است که در یک فرایند کلامی به شکل می رسد. ابزار سازنده ی شعر واژه است با ارجاعات عاطفی و سویه مند. شبکه ی واژگانی شاعر هر چه گسترده تر و متنوع تر باشد امکان بازی با واژه ها و تمهیدات زبانی بازتاب بیش تری خواهد داشت.

در "رهایی در تبعید" دایره ی واژگانی، وسعت و تنوع زبانی قابل ملاحظه است. شاعر در موازات زبان معیار، از ظرفیت نثر و تلفیق آن با زبان عامیانه (محاوره) به انحای مختلف استفاده کرده است.

حمید تیموری فرد شاعری واقع گرا است. برای تلطبف و بازآفرینی تجربه های فردی اجتماعی از سبک ها و گرایشات مختلف فکری- ادبی بهره می گیرد، اما متعهد به ساخت تصاویر ملموس و واقعی است. به علاوه، در هر حال و حالت به مفهوم و فرم توجه ویژه دارد. زنجیره ی واژگانی از سویی به دلیل ابهام و پیچیدگی، و از سویی به دلیل روانی و شفافیت در پی ساخت فرم هستند. به بیان دیگر، اجزا در خدمت متن است.

کلام شاعر رنگ و بوی شمال و طبیعت شمال دارد. اما محدود به جغرافیا و انگاره های زادگاهی نمی شود. به اقتضای متن، اتفاق و رخدادهای متنوع و گوناگونی را در بر می گیرد.

پنجره اش دریاست

رو به درنا و صدف

 

درش جنگل

بر لولای غزال و غارت

 

سقفش

کوهستان مه آلود

با چلچراغ دماوند

بهشت روشن دنیا

 

من و شمال

در این خانه زاده شدیم

(ص-7)

خانه سمبل زندگی است. شاعر خانه ای را تصویر می کند که پنجره (روشنایی)، دریا (شوریدگی)، جنگل (ایستادگی)، در احاطه ی نمادها و انگاره های بومی محلی قرار دارد. این خانه بی سقف است و سو سوی ستارگان بر فراز البرز فضایی رویایی و شاعرانه به آن بخشیده اند.

با وجود لطافت تصویری و وجه تغزلی، کاربرد واژه ی "غارت" در سطر چهارم (حداقل برای من) غریب و تعجب آور است! البته غارت به مفهوم تخریب جنگل آمده و قابل درک است. در متن جا افتاده، آسیبی به موسیقی شعر و روال طبیعی اثر نمی زند. منتها گزینش واژه ها، نحو چینش و کاربرد آن ها نشان دهنده ی ذهنیت شاعر از کیفیت پدیده ها است. بنظر می رسد غارت تناسب و هم ارزی با دیگر عناصر درون متنی ندارد.

درخت

به سایه اش فکر می کند

رودخانه به خانه ی زلالش

چمنزار

به ابرهایی که در راهند

و گل

به میهمانی شاد و غمگین

 

سنگ اما

مردی ست

که حلقومش را بریده اند

نباید فکر کند

(ص-8)

نگاه اجتماعی انتقادی در متن و در پس زمینه جریان دارد که حادثه، یک برساخت عاطفی انسانی از تجربه و مشاهدات عینی شاعر است.

شعر در يك فضای احساسی، اما واقع گرا پيش می رود و تا پايان، دریافت شاعر با استفاده از اتفاقات ساده و عمیق در موقعیت های مختلف، تخریب و زوال تدریجی انسان را به تصویر کشیده است.

تیغ تمشک و

زوزه ی گرگ

کنه ی شلوغ شمشاد و

نیش بلند گراز

و کف دندان های شغال

بر علف و شبنم

در بیشه های تاریک

 

این جنگل

چشمه ای دارد

آن سوی گرسنگی

(ص 11)

گرایش به مفهوم و رابطه ی اجزا با کل در ساحت شعر در یک پروسه ی زمانی- متنی سبب فرم یافتگی اثر شده است.

در این شعر، و دو شعر بالا (همچنین برخی دیگر از شعرهای این مجموعه) شاعر از یک تکنیک ریلی مانند بهره گرفته به جهت ریل گذاری اجزا و عناصر متنی.

ابتدا با اشیا و عناصر مشابه (و متضاد)، زمینه و مقدمات شکل را در محور افقی پدید می آورد، سپس، با یک برش ناگهانی، تصویر دلخواه (آرمانی) را در پایان بندی می آفریند.

در نمونه های بالا شاعر دقیقا از یک تکنیک ریلی استفاده کرده تا واژگان و تصاویر پراکنده را در موقعیت فرم منسجم و نظام مند کند.

در واقع حمید تیموری فرد نگاه و نگرش خاص خود را دارد که از جهتی جزنگر است، و از جهتی به کلان روایت بی توجه نیست.

هر جا که می روم

بلوطی با من است

درختی از افرا

نهال نازک نارنج

ابرهای آبستن البرز

(ص 9)

بسامد اشیا و انگاره های بومی و کاربرد آن در ساختار شعر از دغدغه های حمید تیموری فرد در "رهایی در تبعید" است. در اکثر شعرها نوستالوژی و حس همزیستی در طبیعت و اجتماع به وسیله ی اشیا و المان های زادبومی پدیدار و سازمان یافته اند.

چقدر نزدیک است

جغ و جیک کلاغ ها و گنجیشک ها

بر شاخه های توسکا

که سنگپاره ی برادرم به آن نمی رسید

(ص 17)

در "رهایی در تبعید" واقعیت و امر روزمره یک اتفاق شاعرانه تلقی شده که رخدادهای پیشین را در زمان حال قرائت و مورد بازنگری قرار می دهد.

تو می نویسی

من با خودم حرف می زنم

همین طور

زندگی زندگی ست

دلواپس صبح

شعر روز مرده ایم

با هر نقطه

ناتمام

(ص 29)

دیالوگ و بده بستان میان من و تو در اکثر شعرها رخ می دهد، و در اینجا با تمام تفاوت های ارجاعی. زبان شفاف و معناپذیر است. اما نقش فاعلی تو (و من) کارکرد دوگانه یافته و تا انتهای متن ادامه دارد. زبان شاعر از زبان شخص اول تا زبان شخص سوم در نوسان است. منتها دیالوگ ها محدود و کنترل شده است، و وجه گفتمانی (آنگونه که باید) در متن شکل نمی گیرد. اغلب خطاب ها و گفتارها از سوی شخص اول (روای) صورت می پذیرد. و بعضا (مانند نمونه ی بالا) دیالوگ و گفتمان در لایه های کلامی متنی جریان دارد.

تو باید

یک جای همین نزدیک باشی

میان پیراهنم

در قلبم

توی نبضم

صدای تو را می شنوم

آن خنده ی همیشگی

زیر موهای بلوند

(ص 61)

رفتار شاعر با زبان و تمهیدات زبانی شعر را به حوزه ی تاویل نزدیک، و گزاره های معنایی تصویری متنی را می سازد.

یکی از عوامل موثر و تاثیرگذار شعر حمید تیموری فرد در حوزه ی محتوا و معناسازی است. شاعر برای انتقال حس و مفهوم از موضوعات و اتفاقات عادی و هر روزه بنحو مطلوبی استفاده می کند.

تو

یواشکی

روسری ات را بردار

من

دزدکی

قلمم را

ما که یاد گرفته ایم

همیشه از پنجره بپریم

(ص 56)

تلفیق شعر و نثر، و بهره گیری از زبان محاوره- روزمره در "رهایی در تبعید" موجب خلق تصاویر ملموس و منعطف است و بیان کننده ی احساس شاعر. در عین حال نشان دهنده ی تلاش شاعر است تا مخاطب را با احساس و داده های متنی همراه کند.

در رابطه با این نوع نویسش که از کلمات محاوره- دم دستی جهت جذب مخاطب عام صورت می پذیرد؛ شاعر باید ذهن پیچیده ای داشته باشد، نه زبان مبهم. سادگی آخرین مرحله ای است که در فرایند تولید رخ می دهد. شاعر پس از سال ها تلاش و کسب تجربه تازه به این مرحله می رسد. ساده نویسی و زبان سهل و ممتنع پیامد تجربه ای دراز مدت است که در متن گسترش یافته و وجه نوشتاری دیگری را نوید می دهد. به بیان دیگر، ساده نویسی وجهی از نوشتار است که نه در تقابل، بلکه در موازات جریانات ادبی دیگر حرکت می کند.

تغییرات اقلیمی

شکاف لایه ی ازون

گرم شدن هوا

این زمستان را بهار نمی کند

 

بیا یکدیگر را پیدا کنیم

من به آغوش تو بر می گردم

تو به شعرهای من

(ص 38)

حمید تیموری فرد اغلب با فاصله به شعر نگاه می کند. به این معنی که شالوده ی متنی در یک پروسه ی زمانی (به تدریج) در توالی سطرها و بندها ساخت و ساز و ساختاربندی می شود. و شاعر، در چينش واژگان و همنشست سطرها بیش تر تمایل به سمت سویه های توصیفی دارد.

در بند اول، با یک منطق گزارشی و آگاهی دهنده مواجه هستیم. و در بند دوم، نظام شاعرانه و کارکردهای زبان الفبای هستی شناسانه یافته است.

در "رهایی در تبعید" روایت شعر خطی است. اما روایت در متن بلافاصله شکسته می شود، در پازل ها و پاره های روایی جریان دارد. این نحو رفتار با روایت در دفتر اول مدام تکرار شده است. اما در دفتر دوم انسجام و استحکام روایت و بنیان های روایی بیش تر رعایت شده است.

از یک سو، دال و مدلول در پیوند و همنشینی با موضوع و مضمون است که در متن جاری و در یک بستر روایی جریان شعری را پیش می برد. اما شاعر با قطع ها و برش های متوالی اجازه نمی دهد روایت شکل بگیرد. از اینرو، جنبه های توصیفی جایگزین روایت و وجه روایی شده اند.

از سویی دیگر، در پیوستار "رهایی در تبعید" منطق اپیزودیک ناظر بر یک روند عادتمند است. تمام گفت و گفتارها غالبا از این روش پیروی می کنند. اپیزودها، بخش ها و بریده های مستقل، اما پیوسته ای هستند که در متن نقش تکمیل کنندگی را به عهده دارند. تمایل شاعر به این نوع نوشتار از دو جهت دارای اهمیت است. 1-فضاسازی. 2-قطع و اتصال آنی و مقطعی.

فاصله و جدانویسی را شاعر انگار به عنوان یک پارامتر و روش نوشتاری پذیرفته که بر مکث و میان بند گذاری تعمد دارد. اما برخی از شعرها مثلا؛ (29 ص 50)، (52 ص 91)، به دلیل داشتن انسجام روایی ساختاری، قابلیت پشت هم نویسی را دارند. 

یک اغتشاش و بی نظمی در چینش و کاربرد کلمات مشاهده می شود که در نگاه اول ناهنجار است. اما وقتی شعر به فرم می رسد و هنجارمند می شود، تازه در می یابی به گفته ی نیما؛ در بی نظمی هم نظمی است.

مهم ترین نکته در "رهایی در تبعید" استفاده ی وسیع و گسترده از عنصر نثر و زبان روزمره است. و بلکه ساده نویسی یا زبان سهل و ممتنع.

دریافت مفهوم به دلیل شفافیت و رسایی کلام پیچیده و مبهم نیست. چون ساخت شعر ساده و منعطف است. شاعر با تکنیک، تصویرسازی و اجراهای مناسب یک انسجام و هم پوشانی میان دال ها و مدلول ها بر قرار کرده که احساس عدم توازون و ناهماهنگی به خواننده دست نمی دهد.

هر چند ارتباط ارگانیک اجزا با کل (و برعکس) گاه شکیل و نظام مند است. و گاهی تضاد و تعارض ها مانع از درک و دریافت خواننده.

نشست

نفسی تازه کرد

رفت

 

دلواپس فرزند

کیسه ی دارو

سنگین تر از قامت نحیفش بود

 

اسکناس ها را شمرد

سیگار را بر کتف چپم خاموش کرد

تفش را زیر پایم له

(ص 91)

شکل دهی خیال و واقعیت در یک فرم منعطف و متفاوت با وجود لحن صمیمی، زبان عریان و پر حرارت یکی از خصوصیات شاعر است.

شعر دارای ساخت ساده، اما سیال و شناور است. شاعر از زوایای مختلف القائات و ارجاعات زبانی را در لایه های متنی نشانه گذاری کرده است. بنظر می رسد در خلال روایت جای راوی و شخصیت جابجا شده و تغییر کرده، به گونه ای که اجزا و عناصر شعری در هم تنیده اند.

در پایان بندی خواننده با واقعیتی در متن مواجه می شود که دور از انتظار است.

نشنیده بگیرید

چغلی صندلی پارک را

(همان)

پایان شعر با طنزی ظریف و تکان دهنده بسته شد که علاوه بر حس نامنتظرگی، ذهن خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد. لذا باید برگشت و شعر را دوباره (اما با دقت) خواند. 

این شعر یک متن متکثر است. متنی خلاق و هوشمندانه که عناصر درون متنی بسیار دقیق و با احتیاط چیدمان شده اند. به بیان دیگر، عناصر درون متنی حول یک محور گردش ندارد، بلکه از متن مرکززدایی شده است. 

تنها همین یک شعر کافی است تا "رهایی در تبعید" را مجموعه ای موفق دانست، و نمره ی قبولی به کارنامه ی شعری ادبی حمید تیموری فرد داد.

اما خب، فرا و فروهای یک مجموعه محدود به یک یا چند شعر نمی شود، بلکه شامل تجربه های متفاوت و گوناگون است.

برخی از شعرها مثلا؛ (29 ص 50)، (35 ص 58)، (36 ص 61)، (47 ص 83)، شکیل و ساختارمند است. و برخی دیگر مثلا؛ (10 ص 20)، (25 ص 45)، متوسط و کم مایه است. آن حس کامل شدگی و خودبسندگی به خواننده دست نمی دهد. انگار شعر معطل فرم مطلوب است.

سوای فرم که از نکات مثبت و از ویژگی های نگاه و نگرش حمید تیموری فرد در "رهایی در تبعید" است. تسلط شاعر در ارائه ی سطرهای ویژه و درخشان در بافت افقی و عمودی حائز اهمیت می باشد. سطرهایی که دارای انرژی و پتانسیل بالا است در مجموعه کم نیست.

درست تر است به جای سطر، از تکه ها، بریده ها یا لحظات ناب شاعرانه استفاده کنیم. اما چون در شعر نو سطر مصطلح است و ملاک سنجش، ناگزیر از بهره گیری این اصطلاح شده ام.

برخی از سطرها جاذبه و ظرفیت بیانی انگار ناپذیری نسبت به دیگر سطرها دارند.

 بی وقفه سیلاب زلزله

به احوال پرسی خانه ها می رود

(ص 43)

و من

دست هایم را

در خون شستم

(ص 50)

ما یک اشتباه شیرینیم

(ص 73)

زنده

زنده

پوست مان را کندند

(ص 115)

در مقابل، سطرهای سست قرار دارد که سبب تقلیل و فروکاهندگی متن و معنا است.

این زمین محتضر

(ص 43)

به وقت مستی زادن

(ص 111)

از سطرهای پیوستی در بافت عمودی شعر نباید غافل بود. سطرهای پیوستی به دلیل گره گشایی و اتصال بافت عاطفی تصویری روایی به واسطه ی مجازها و تشبیهات و وجه استعاری زبان در ساختمان و در فرم یافتگی اثر کارکرد دارد. 

از سویی نوعی ترکیب سازی در این مجموعه است که در یک متن مدرن بندرت استعمال دارد. مثلا؛ لولای باد در "پنجره ای/ کلافه بر لولای باد" (ص 12)، اشتهای هیز قیچی در "جا مانده از اشتهای هیز قیچی" (ص 20)، "غیظ غلیظ ابر" (ص 36)، "در قاب هندسه ی باد (ص 123)، و ترکیبات دیگر که در دهه های پیشین استعمال و کاربرد داشت.

از پدر بزرگ یک تفنگ به پدر رسید

 

در طلوع آفتاب و آهو

برادرم

چشمه را نشانه رفت

و من

دست هایم را

در خون شستم

 

غروب شد

برف

خانه را دیر کرد

شب را سیاه تر

گرگ شکار کردم

 

خودمان را به عصا

تفنگ را به دیوار آویختیم

برادرم

همچنان اعتقاد دارد

اگر نبود

گرسنگی ما را می کشت

(ص 50)

ارجاعات دور و نزدیک سبب قطع و وصل گزاره های بصری مفهومی روایی شده است. رفتار و آداب شکار سه نسل در برش های زمانی مکانی کارکرد داشته، و بنابر احساس و اراده ی شاعر (بلکه اقتضای متن) واژه و مفهوم تغییر کرده و جابجا شده اند. 

تکنیک چرخشی (دایره ای) در متن گسترش یافته و تبدیل به استراتژی اثر شده است. تم و درونمایه ی شعر بیانگر ارث و میراث خواری است. کنش و واکنش ها (جهت ارتزاق و بهره مندی)، از محدوده ی  سنت نیاکانی فراتر رفته و در گستره ی یک نظام کنشمند باعث نجات می گردد. با اینحال وجه تقابلی همچنان بر قرار است.

سرما خورده این خورشید

ویروسی ست

لحاف تابستان

 

مدام سرفه می کند

پاییز

از کباب گانگورو

در استرالیا

دق مرگی پرندگان

در میانکاله

رقص جنگل

در چهارشنبه سوری

 

بی وقفه سیلاب زلزله

به احوال پرسی خانه ها می رود

از بلوچستان

تا موزامبیک

یکریز

می بارد

از سقف زمستان

 

آی بهار

بهار در قرنطینه

جهان در بستر تب می سوزد

این زمین محتضر

کی تو را بر می خیزد؟!

(ص 43)

در شعر حمید تیموری فرد بعضا مفهوم به کلام ترجیح دارد. در هر سطر (و بند) نحو و نرم های زبانی نشانه ی انسجام و تلخیص بار عاطفی اجتماعی است تا اجزای پراکنده در ساختاری واحد و حس مند نمایش داده شود. به بیان دیگر، تصورات و تلقیات شاعرانه در تطبیق و موازانه ی با فرم است که اتفاقات متنی را جهت و شکل می دهد.

آغاز و پایان بندی شعر چندان دلچسب به نظر نمی رسد. اما در دو بند میانی، فرازها و ارجاعات زبانی چشمگیر و قابل ملاحظه ای وجود دارد که نمی شود نادیده گرفت.

با توجه به عارضه ای که از اواخر سال 1398 جهان را تحت تاثیر قرار داد و هنوز... فعالیت ها و کارهای روزمره متوقف یا نیمه تعطیل است. ضرورت وجود همچین شعرهایی با مضامین روز (در دنیای کرونا زده ی امروز) نشانه ی توجه و حساسیت شاعر نسبت به بحران و آسیب های اجتماعی انسانی است.

بادهایی که طوفان به پا می کنند

رویاهای سترون و نارسند

رها و سرگردان

(ص 69)

شعر با یک مفهوم ساده و عادی شروع می شود. و ناگهان، تصاویر مهیج و فراعادی در متن شکل می بندد که در عین بارآوری، تمثیلی از ناباروری است و عدم تکثر.

عناصر حسی- انتزاعی جای خود را به واقعیت یا تصویر واقعیت داده اند. آرایش واژگان در ساختمان اثر زمینه ی استحاله و دگرگونی عناصر درون متنی را تصویر می کند.

ما یک اشتباه شیرینیم

شیرین

چون خنده ی پیشخدمتی پیر

که هر سال

گل سرخ حیاط مان را

برای گلدان کافه اش می بریم

(ص 73)

اشیا و انگاره ها از سطح قراردادی عبور کرده و در یک فضای شهودی و مکاشفه ای نقش و کارکرد تازه ای یافته اند. فرایند تغییر و تبدیل شدگی رفتار و عادات با سرپیچی از قواعد و قراردادها سبب جابجایی روابط و کارکردهای اجتماعی شده است. تغییر و استحاله و همانندسازی انگاره ها به سادگی، و در یک بستر طبیعی صورت می پذیرد که بعضا عمیق و پیچیده می نماید.

و من

مدام

مدادم را می تراشم

تا از درختان بنویسم!

(ص 33)

طنز و نگاه طنزآمیز در "رهایی در تبعید" بسیار یافت می شود. طنزی تلخ و گزنده (و گاه شیطنت آمیز) در متن و در ژرفای زبان شاعرانه وجود دارد که سوای لذتبخشی، موجب عمق بخشیدن به کلام و معنا می گردد. حمید تیموری فرد اغلب طنز کلامی آمیخته به ضرب المثل را به تصویر کشیده است.

شاعر که باشی

پا در کفش دیگران می کنی

دست در لانه ی زنبور

(ص 47)

"رهایی در تبعید" از نظر طنز و جنبه های کنایی مجموعه ای غنی و پر بار است. بعضی اوقات طنز و وجه کنایی در عادی ترین حالت و با جدیت بیان می شود که باعث لذت مضاعف می گردد.

روزنامه ها

دهانم را سرب کرده اند

بلوارها و خیابان ها

زبانم را اسفالت

بلد شدم فارسی سلیس حرف بزنم

مثل گویندگان اخبار

(ص 83)

شاعر اندیشه و تفکرات خود را به وسیله ی ابزار و امکاناتی که در اختیار دارد در متن فعال و به کار می بندد که معمولا با رویکردی انتقادی چالشی همراه است.

یکی به این شاعر بگوید

این جهان بی قیمت

چرا انسان سوم است؟!

(ص 31)

تفکری که پشت این کلمات قرار دارد بسیار عمیق است. اما پرسش های در متن لزوما بیان کننده ی عمق فاجعه نیست. عقب ماندگی، عدم توسعه و پیشرفت یک مسئله ی حیاتی و بنیادین است که پیامدی جز یاس فلسفی، بحران هویت، سرخوردگی، احساس پوچی و تباه شدگی در بر نخواهد داشت.

کاش می توانستیم

وطن را

چون پیراهنی بر تن کنیم

یا مثل این دستمال سفید

مرتب

در کوله بگذاریم

(ص 113)

جسمیت و تشخص بخشی اشیا و عناصر از خصوصیات زبان استعاری و شاعرانه است. وطن، برابر نهاد پیراهن یا دستمال سفیدی فرض شده و ما به ازای بیرونی دارد. اگرچه مصداق های آن به صورت خیالی و آرزومندی، تداعی کننده ی نیت درونی شاعر باشد.

شاعر نگاهی هستی شناسانه به شعر و جهان پیرامونی دارد. اندیشه، احساسات و دریافت های درونی اش را در واژه ها، سطرها، بندها، و در شکل دهی فرم به نمایش می گذارد.

آینه ها

هر آنچه در دل دارند

نشان می دهند

دارم شکل خودم را فراموش می کنم

هیچ کجا

آن جای دیگرم را برابر نیست

 

آستین های دراز

دست ها را کم آوردند

پاها

گلیم شان را تحمل نمی کنند

گوش ها

خبرهای باطله می جوند

دل

هرز می چرخد

بر لولای گشاد چشم

و سر گرم بازی زبان است

این سر سرگردان

 

باید خشتی بر این خرابه بگذارم

آینه ها

مرا

نشان نمی دهند

(ص 125)

آینه نماد کثرت است. هر چیزی را تحویل بگیرد، بدون دخل و تصرف عینا همان چیز را بر می گرداند. در این شعر تشخص و القای خاصیت آینه مرکزیت دارد. اما شاعر از محو چهره ی خود و ضدیت آینه با ذات آینگی سخن می گوید.

مسخ و گم شدگی انسان (به نوعی) در شعر (8 ص 17) هم وجود دارد. در آن شعر هم تقریبا همچین بن مایه و تصویرسازی تکرار شده است. خب، از یک قلم، باز آفرینی حس مشترک بعید نیست. در "رهایی در تبعید" اساسا پاره ای از اندیشه و احساسات شاعر در اینجا و آنجا آمده که ذهنیت بخش است.

و بیابان

شاعری که پیش از مرگ

شعرهایش را سوزاند

(ص 132)

نگاه شاعر مبتنی بر تفاوت است تا با گسست از تجربه های پیشین سمت های تازه و متفاوتی را کشف و بیان نماید. بازگشت های متوالی از فضای خیالی و رازناک به طبیعت و واقعیت های زندگی، گاه اثر را در دايره ای از احساس و انديشه نگر داشته است. و گاهی به محوریت کلام و القای مفهوم کمک می کند تا در توالی سطرها و شکل روایت، ظرفیت های پنهان متن خوانش و آشکار گردد. از یک سو، تكنيك و شگردهای زبانی دارای نقش و کارکرد است. از سویی دیگر، چینش واژه ها و جابجايی سطرها در پیوستار متنی معطوف است به تکثر مفهوم.

 

 

                                رجب بذرافشان







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات