اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
چهار شنبه ، 5 ارديبهشت ماه 1403
16 شوال 1445
2024-04-24
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 79
بازدید امروز: 3793
بازدید دیروز: 3017
بازدید این هفته: 19757
بازدید این ماه: 19757
بازدید کل: 14887848
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



امیر اور

                                
                                        رزا جمالی



             

                                    امیر اور



امیر اور(به عبری: אמיר אור)( -۱۹۵۶) شاعر اهل اسرائیل است که آثارش تاکنون به چهل و شش زبان ترجمه شده است و از شهرتی بین‌المللی برخوردار است. در آثار امیر اور مضامین مذهبی، عرفانی و اشراق گرایانه ای دیده می شود و این به گونه ای ست که بسیاری از کارهای او را به متون حکیمانه و شطحیات شبیه ساخته است.

 

او در سال ۲۰۱۹ موفق به دریافت نشان هومر در شعر شد.

 

امیر اور در تل آویو به دنیا آمد و در دانشگاه عبری اورشلیم الهیات و فلسفه خواند. خانواده او از بازماندگان لهستانی هولوکاست هستند. او از نسل شاعرانی ست که زبان عبری را برای شعری امروزی بازسازی کرده اند چنانکه او کنایات و تصاویری از زندگی امروز را به پس زمینه باستانی زبان شعری اش اضافه کرده است. شعرهای عاشقانه او شباهت های بسیاری به غزل غزل های سلیمان دارد، شعر او حکایت از نسلی ست که از مرگ و نسل کشی آلمان نازی گریخته است و با انتقاد به آنچه که در پی آمده ست نگاه می کند. او در شعر "شهر به زودی سرنگون خواهد شد" به وضعیت کنونی اسرائیل به شکلی معترضانه نگاه می کند و در شعر "یک لیوان آب جو" حکایتی از بی رحمی و سبعیت افسران نازی را به تصویر می کشد.

 

امیر اور یکی از شاعران منتخب یونسکو تحت عنوان شاعران صلح است و در طول چند دهه حضور مستمری در فستیوال های جهانی شعر داشته است.

 

گزینه ای از آثار او با عنوان کنارِ معبد توسط رزا جمالی به فارسی ترجمه شده است.

 

 

 

 


 

دعای تقدیس 

 

 

۱

بنوش قلب، از دلِ شراب

خالی کن این پیمانه را از آنچه هست به آنچه نیست

بیا، قلب، ازینجا بگو

این کمانِ دردناک به سمتِ تو پرتاب شده

کسی که با دست سازی تیر وُ کمان

تو را به سمت تله ای و شبکه ای گسیل داشت

که تو را به خود بگیرد وُ

       زنجیر کند

               به چشمانم

شبیه برده‌ای.

 

بنوش قلب، از دلِ شراب

خالی کن پیاله ات را از آنچه که هست به آنچه که نیست

که سبک می‌چرخد در رقصی از زنجیرها

تمام آن حسرت‌ها که تو را در خود گرفتند، آنچه که وحشی ست

و آن سری که به پائین خیز برداشته، پاک و منزه است

و تو آیا سایه‌ی خود را دنبال می کنی؟

 

این لیوانِ پوج را خالی کن

ای قلب بنوش و آن را به شراب بدل کن

ببین چه چشم هایی باز شده اند روشن

در حسرتی تمام نشدنی

شبیه آبی آن را خواهند پوشاند

در قلبی که بی ساحل است.

 

۲

 

بگذار پیش ازینکه شب بیاید دوست داشته باشیم،

زندگی کنیم،

دوست داشته باشیم

تمامِ روز را برای یک لحظه بده

بده و آن را از دست نده

در بوسه ای بمیر 

برای هزار ابدیت!

 

بیا ای سرخوشیِ مستی، ما هر دو را بپوشان

با پتویی از فراموشی

هزاران بوسه برای تو و چند سکه 

برایِ قایقرانِ مردگان.

 

تو که از بی شکلی آمده‌ای با چرخشی بر گردن‌ات

زیباست و می آزارد، بنمای صورت ات را!

پوستم را می درم، من تکه ای جسم‌ام درونِ تو

مرا می بینی و می روی.

 

۳

 

بر این با هم بودگی که ما هستیم، به یاد می آوریم حتا اگر آن را از خاطر برده باشیم

دانه ها در  باد، تکه به تکه، چرخشی که در خون جاری ست

دهانی بر سینه، رشته هایی در هوا، بندِ نافی که در مه پوشیده شده  و کشیده می شود  همچنان

که ما با همیم، برایِ بار اول که همدیگر را شناختیم در برخوردی ناگهانی در خیابان

در خیرگی که آن بالاست و در گرمای ساق هایی که این پائین است، پوستی برهنه در بی مرزی

در آن سرزمین ناشناخته که در این سرزمینِ موعود جا شده، با آرامشی در  درونِ خود

 

ما با همیم در ایستگاه اتوبوس، جائی با نورهای نئونی

بر دوش می کشد آن را بر دوش هایش بر دوش

بر گِردِ آن گنگ که به آن بازی دوار تن در داده، در گرد تا گرد آن قبرِ باز، بر سرِ میزِ شام

 

که ما با همیم، بی زبان، بی پوست و نمی ایستیم

در ضرباهنگ نفس‌ها که هر دو یکی می شوند به عشق و به ترس

و بر پنجره‌ای در آن سو، بر عکسی زرد و پریده رنگ

نامه ی وداع

 

با هم‌ایم ما و این ما را کبود نکرده، تسلایی نیست

هیچ جز حسرتی نیست

عطری ست که از مادر به جا مانده

و از پدر به جا مانده

دستی که باز می شود

پهن می شود

و دهان تو را دربر گرفته

که خاموش

شوی.

 

با هم‌ایم ما

باز شده کامل چه کسی می تواند به آن نگاه کند

ما بر گِردِ آن می چرخیم

انگار که پروانه‌ای به دور خورشید

بر گرد تا گرد این گرما

و نورِ این آتشی که می سوزد از ما...

 

با همیم ما که هر مکانی پُر است، این پاها از آنِ کیست؟

نگذار که صورتش را بنمائیم که اگر چنین کنیم از بین خواهیم رفت

بگذار که لمس کنیم و هنوز لمس نکنیم

ببینیم و یا نبینیم

این جا تعظیم کن

و خاموش باش.



شعری از امیر اور/ فارسیِ رُزا جمالی





ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات