نسرین فرقانی
من از جدایی برمی
گردم
از جایی بین خط ها و
جدول ها
از جایی که مرا می
شناسی
و من که خودم را می
توانم
هر بار در آیینه
ببینم
و بگویم چقدر شبیه
خودم هستم
هر بار می رویم و
نزدیکتر می شویم
و دوباره باریکتر می
شود
نصف النهاری که نصفه
بیشتر مرا به شب می بخشد
دو نیم کره با هم بر
ساعتی که سرعت مرا
در رفت و برگشت کندتر
کند
به پیشنهادات تازه
تری روی میز فرضی رسیدند
اما این میزها بر
پایه های باریکی نشسته است
که هیچ کلمه جرات
ماندن را نمی یابد
که گفته که باید از
درون خویش مردی باید
برون آید و کاری
کارها را اهل حل وعقد
می کنند
که دایم ریسمان دست
ها را باز می کنند، دستبند دلها را می زنند
جایی باز می کنم خودم
را و جایی که خودم باشم
و جایی دیگر دوباره
گره بر پیشانی/ بر سایبان نگاه
تمام داستان ام را می شنوی
هر لحظه می چسبم ته کلامی
دوباره واو عاطفه را
به درون می کشم
مُمِد باشی یا مُفرّح
یا مشروح ، یا مقطوع
جایی می افتی، می
نشینی، پخش می شوی
پا پس نکش/ لب ورنچین
جهان پر است از
پازهایی که گوشه هایی گیرا دارند
از هر خط که بیفتی
نقطه ای تازه می پرد
که دستی از زاویه را
بگیرد
و دست دیگرش گونه
هایت را پاک خواهد کرد
نسرین_فرقانی