اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 1 ارديبهشت ماه 1403
12 شوال 1445
2024-04-20
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 55
بازدید امروز: 4131
بازدید دیروز: 7558
بازدید این هفته: 4131
بازدید این ماه: 4131
بازدید کل: 14867038
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



جهان آلوده با زبان آلوده

                                     

                                       کیوان اصلاح پذیر


یاداشت کیوان اصلاح پذیر بر کتاب فرم داخلی شنوایی علی فتحی مقدم :

 

توضیح جهان آلوده با زبان آلوده --------------------------------- الف - حضور پررنگ اصطلاحات کارگری 1 – کارگری چقدر به دست های تومی آید کثیف است چقدر دست های تو مشغول کارند کثیف است وموتور جوش ودرها و پنجره هایی که علی الخصوص در این شعر کار مقدس نیست ، اجباری و کثیف است . شعر کارگری همواره با خصوصیت تقدیس کار شناخته شده ا ست و سعی دارد در تقابل کار و سرمایه با استفاده از فرضیات پذیرفته شده چپ حقانیت کار و دزدی سرمایه را نشان دهد اگر با این دیدگاه شعر کارگری را پذیرفته باشیم این شعرها را باید ضد کارگری بخوانیم اما ضدیتی که نه از جانب سرمایه بلکه از طرف کارگر بیان می شود . شعر از کار متنفر است و آن را مایه کثافت و رذالت می داند . هیچ چشم اندازی در این کار کارگری موجود نیست . کار قادر به تصعید و خروج از دایره ی اصطلاحات عوامانه نیست و به تصرف روشنفکران درنمی آید . در شعرها بیش از آنکه شاهد غرور کارگری باشیم به افق خورده بورژوایی وارد میشویم که به دنیای کارگری پرتاب شده است و نزول شان خود را گزارش می کند یا اززبان کارگری شعر می خوانیم که ذهنیت فردگرایانه و طبقه متوسط را به خود گرفته و از موقعیت کارگری و عوامانه خود هراسناک و حتی خشمناک است . هدف قرار دادن کارگری بعنوان امری مذموم در شعر نتیجه ی یکی از این دو موقعیت است که البته در هر حال نشانه ی هژمونی تفکر خورده بورژوازی ترسیده بر کار کارگری ست که در محدوده ی تنگ عامیانه گیر افتاده است و قادر به ارتقا اجتماعی طبقه خود نیست . این ویژگی شعر فتحی مقدم را ممتاز می کند زیرا بی – سابقه است که شعر کارگری از زبان کارگر برعلیه خصلت یدی خود بشورد . انگار کارگری در این شعر بردگی است و هیچ برون رفت و رشدی در آن دیده نمی شود . ب- استفاده از اصطلاحاتی که در محاورات لمپنی بکار می رود و مشحون از کنایاتی ست که به اعمال جنسی و پایین تنه می پردازد 1- درشو ببند عمو گوزگوز که می خندی استفاده از اصطلاحات لمپن - کوچه به صورتی است که خواننده خود را در کوچه احساس می کند ! یعنی وجه روشنفکرانه شعر که در استفاده ی صحیح و آموزش دیده از واژه ها و اصول شعری و صنایع آن متجلی می شود در انبوه اصطلاحات لمپن - کوچه چنان غرق می شود که اصولا از دید خواننده می پرد ! شعر عمدا می کوشد این دو وجه بظاهر ناسازگار را برجسته کند یعنی هرجا که شعر می خواهد وارد تزهای روشنفکرانه شود هجوم اصطلاحات بسیار جنسی عوامانه خواننده را از فضای کلان روایت های سطح بالا به برچسب قلنبه خوانی سوق می دهد و آن را از اعتبار می اندازد . این رفت و برگشت بین فضای عوامانه ای که سطح واژه ها را به پایین می کشد و راوی روشنفکر شعر که خود را با صنایع شعری و تزهای روشنفکرانه نشان میدهد نوعی دیالکتیک ایجاد میکند . دیالکتیکی که سنتزش ترکیب این دو وجه و تصعید و فراروی نیست بلکه شکست وجه روشنفکرانه در برابر وجه عوامانه است . واژه های جنسی و پایین تنه ای عامیانه بقدری به بخش روشنفکرانه شعر تجاوز می کنند که آن را به لاشه ای برای ارتزاق و خوراک خود بدل می سازند و پس از چند بار خوانش شعرها خواننده می پذیرد که راه ورود به شعر همین اصطلاحات است و به این ترتیب دریافت بخش روشنفکری و غیر عوامانه شعر فقط از طریق واژه هایی امکانپذیر می شود که ضد روشنفکرانه اند ! این ترکیب اجباری نتایجی به همراه دارد که اولین آن تقدس زدایی از واژه های روشنفکری است . عادت بر این است که مفاهیم زیبا و کلیدی بوسیله لغات زیبا و پاستوریزه بیان شود . این خصلت بیانی در این شعرها به شدت دگرگون می شود و مفاهیم زیبا فقط از طریق کلمات نازیبا قابل دسترسی ند و به این ترتیب جدایی عوام و خواص در استعمال وازه ها به نفع واژه های فرودستان تربیت نشده حل می شود که شاعر چه بخواهد یا نخواهد مفاهیم کلان روایت شعر از اعتبار ساقط می شود . ج – تاکید بر خود ارضایی و روسپیگری بعنوان محور اصلی اروتیسم شعر 2- دست از سرم به دلبری ای روزگار جایی نمانده که تف به آرامی 3- پری بلندی این خواب شوخی نیست باید به بلنده ی پیش از بلندی این خواب برگردی کفش های سانتی مانتال که قرمز جیغ است در خیابان شماره ی پنج گم کنی و برای اهمییت موضوع تظاهر به خودکشی کافی ست تا به ریش مرگ درحقیقت این شعر بخندی از لحاظ عینی خود ارضایی نتیجه کمبود ونبود امکانات و به زبان خودمانی تر فقر است . اما شعر حاوی زیرساخت هایی ست که خودارضایی را واجد منویات روانشناسی برآمده از شرایط اجتماعی می کند . شعر با یکطرفه کردن عمل جنسی فردیت خود را ناب و کامل میکند . عدم نیاز به دیگری درسایر وجوه شعر نیز دیده می شود و اصولا نفرت از کار کارگری که سرمایه کافی برای ایجاد وقت نوشتن و پرداختن به هنر را ایجاد نمی کند را نیز در خود ملحوظ کرده است . مایه گذاشتن از خود وقتی منجر به خروج از خود نمی شود پس نمی تواند به تصرف و در اختیار گرفتن دیگری هم بیانجامد و تنها راه چاره تصرف خویشتن ی ست که بوسیله شغل بیفایده ی کارگری تصرف شده است . الینه شدن و از خود بیگانگی فرد توسط کار بیحاصل به الینه شدن عشق و انحراف عشقبازی از جنس مخالف به سمت داخل منجر می شود . در این مرحله است که ما به صدایی بدل می شویم که شنونده و تولید کننده اش خودمان هستیم . آمیزش با روسپیان گرچه یک مرحله از خودارضایی بالاتر و نوعی خروج از آمیزش داخلی محسوب می شود اما با پذیرش انسان ِکالا شده همچنان در بند الینگی خود باقی می ماند انگار این طلسم و داغ الینه شدن کارگر بوسیله کالای تولیدی در عشقبازی و کیفیت آن تاثیر خود را گذاشته است و الینگی به خصلتی عام در شعر مبدل شده است . پ- فرضیه سازی در مورد شعر 4- – در اختیار خودم نبود آمیزش شعر با تخیلم وقتی شعر بستر هرزه ای که تن می دهم به گا 5- که درعین حال مانع از کیفیت صدا و رسیندش به گوش سوم این شعر می شود 6- و کلمه ها که از برق گرفتگی من ارگاسم می شوند ناباوارنه در سکوت شعر فوت می کنند 7- تظاهر به خودکشی کافی ست تا به ریش مرگ درحقیقت این شعر بخندی 8- باید به گذشته برگشت و جایی دور از انتظار همه چیز را از همه چیز تعلیق تعفن خویش کرد نتیجه گیری : شعر مشغول فرضیه سازی است ومرتبا خود را توجیه می کند . یکی از دلایل این توجیه سازی ها ، حضور لغات اروتیک عامیانه در شعر است که ظاهرا به آلودگی شعر انجامیده است و " من " ِ روشنفکرانه ی شعر – که تولید کننده و سازنده شعر است – سعی می کند این حضور نامقدس را توجیه کند و نشان دهد که ناامیدی و بیهودگی زندگی موجب این تداخل نامیمون شده است و مقصر ، روشنفکر پنهان شده در شعر نیست . از خصوصیات این فرضیه سازی حضور سه عنصر همزمان لغات جنسی ، کارگری و روشنفکری در فرضیه است .این سه در ترکیب خود مشغول ساختن فضایی می شوند که ظاهرا خواننده باید ! خود را در آن حس کند . این تحمیل از آنجا ناشی می شود که شعرها به وحدت درونی نرسیده است . هیچکدام از من های کارگر ، عاشق وشاعر نتوانسته اند موقعیت اجتماعی خود را بر دیگری اعمال کنند و در نتبجه تنها راه حل این بحران فرضیه سازی سه گانه است . در این روش شعر می کوشد خود را از نابودی به دست عوامیگری واژه ها برهاند اما می داند که این راه فقط از طریق زبان امکانپذیر است و زبان هم در این شعر در تصرف واژه های پایین تنه ای است بنابراین لغات کارگری وارد می شوند تا شعر را در اندام خود جای دهند اما این وجه از شعر مداوما تقدس زدایی و حتی شیطان زده شده است و از قدرتی که تاریخ به آن داده است برخوردار نیست و به همین میزان مفاهیم روشنفکرانه اخته شده اند . به همین دلیل شعر در فرضیه سازی خود ناتوان شده و بصورتی تحمیلی ، قراردادی و توضیحی خواننده را به اطاعت از پریشانی خود فرا می خواند . یکی از دلایل توضیحات فراوان ابتدای کتاب و پاورقی ها و سرورقی های شعر همین تلاش برای نجات ذات پاک شعر و توضیح لجنزار زبان ِبغایت لمپنی شعر است . ت – مرگ 9- تظاهر به خودکشی کافی ست تا به ریش مرگ در حقیقت این شعر بخندی 10- کلمه ها ناباورانه در سکوت شعر فوت می کنند 11- و پنجره هایی که علی الخصوص روبه قبر کلمه ای باز می شوند بدون مرگ هیچ شعری شکل نمی گیرد یا بهتر است بگویم زندگی شکل نمی گیرد. مرگ اندیشی و رانه مرگ از بدیهیاتی ست که باید در شعر حضور داشته باشند تا از طریق نیستی خود معنای هستی را گسترش دهند . شعرهای این کتاب با انتخاب نوع زندگی بن بست شده ، راه را برای نوعی از مرگ که خودخواسته یا خودکشی می نامند باز کرده است . اما در ژرف ساخت اجتماعی شعر مشاهده می شود که در فقدان کار بعنوان هویت غرور آفرین اجتماعی و رنگ باختن نقش برازنده ی کارگری در برابر لمپنیسم کلمات و رنگ باختن عشق رشد دهنده ی زن ومرد در برابر خود ارضایی و روسپی بازی ، مرگ نیز از اشکال تمیز و مرتب مثل شکل حماسی جان – باختن در راه آرمان ووطن و عشق و اشکال طبیعی مثل بیماری و پیری جای خود را به مرگ های کثیف مثل مردن از اعتیاد ، بی رغبتی به زندگی و خودکشی میدهد . این جایگزینی نوع مرگ نتیجه طبیعی شعری ست که در حال توصیف جهانِ خود براساس جدایی انسان از ریشه های طبیعی هستی است . ث – کثیف نگاری عمل جنسی 12- برداشت ذهنی جن هایی که زیر پوستم از کاندوم بیرون زده اند به تاخیر انداختن حضور آفتاب گردانی که حیثیت رختخواب خانوادگی بادها را تهدید می کند نه در فرهنگ عامه آمده است نه در ذوب شدن یخچال های نامتعارف مکتوب تنها و بدون خط خوردگی می توان عاشق بود و فرق میان گوزن خانگی لخت را با پرده ای که بکارت پنجره اش را غلاف کرده تشخیص داد جدا سازی عمل جنسی از عشق منجر به کثیف انگاری عمل جنسی می شود . استفاده فراوان از واژه های جنسی و آلودن اشیا پیرامون به آن باعث شده است تا عمل جنسی بعنوان امری ناگزیر جلوه کند که خود را بر ما تحمیل میکند . این تحمیل در ادامه همان جبری است که پیش از این بیان شد و شعر را در خود گ رفته است . عشق ناکامل مثل کار ناکامل و مرگ نابجا منجر به جدایی اجزای غیر قابل تجزیه عشق می شود . عشق انسانی علاوه بر کیفیت جسمی از ارتباط روحی هم برخوردار بوده و اصولا از همین طریق آن را از روابط حیوانی مجزا می کند اما در ادامه فروپاشی همه مفاهیم انسانی شکل گرفته و تثبیت شده ی اجتماعی در شعر ، عشق نیز دچار فروپاشی شده و واژه هایی که مختص اعمال جنسی ند خود را از عشق جدا کرده و جهان پیرامون را می آلایند . شاید بشود این جدایی را اوج تضادهایی دانست که شعر را می سازند ومفاهیم اصلی انسانی را منهدم می کنند . استفاده ی فراوان از استعارات جنسی برای توصیف مفاهیم و اشیا و عدم حضور عنصر لذت در اعمال جنسی نشانه های این بحران جنسی شعرند . جالب است که همچنان سه ویژگی قبلی در این ترکیب هم حضور دارند : واژه های عامیانه ی کارگری – ضد کار، جنسی و عاشقانه در هم می آمیزند تا ریشه مشترک خود را به نمایش بگذارند . این ریشه مشترک چیزی جز نهیلیسم برآمده از موقعیت اجتماعی فرد نیست . انکار خصلت شرافتمندانه ی کار نتیجه ی بیحاصلی مادی کار و بی احترامی به موقعیتی ست که سعی می کند خود را از تبعات روشنفکری و لمپنیسم نجات دهد اما در آن فرو می رود . ج – مقعد نویسی 13- توالت عجیبی در سر می پرورانم 14- فرنگی گریه دارم و اینجایی ادرار می کنم 15- راه رستگاری سلول های مغزی را در رهایی از پیله و پیوستن به سوزش ادرار جانوری ناشناخته می دانستند 16- شعر ای مستراح معطر ای گلوی تو پراز عفونت ادرار ای آرام بخش مقعد ذهن با یبوست زبانم چه می کنی همانند کردن زندگی و محتویات آن به مدفوع و ادرار از جمله تشبیهات رایج عوامانه و گاه ادیبانه است . در این حالت زندگی تمام شده است و تفاله ی متعفن آن نمی تواند بجای زندگی خود را جا بزند . اما همواره زبان بعنوان پوششی تمیز این محتویات را برای خواننده قابل خواندن می کند اما در این شعر استفاده از این اصطلاحات دل بهم زن گذشته از ماهیت تفاله ای ش همانند اصطلاحات جنسی نوعی یورش به زندگی مصرف شده و دهان و دماغ خواننده است . خواننده برای گذر از این شعرها باید همانند زبان شعر خود را آلوده ی خوانش بی سانسور تفعن تفاله ی روده و کلیه های خود کند . در مسیر خوانش این شعرها خواننده اجازه ندارد حس بویایی خود را کنترل کند تا به گند ی که از شعر برمی خیزد آلوده نشود . شعر در جریان توضیح زندگی پیرامونش به "دل به هم زن "ترین روش آن را بازسازی می کند و به این ترتیب باردیگر فرهنگ پایین ترین سطوح ناپیدا پنهان شده زیر جامه ی خوش بروروی اجتماع چنان خود را عرضه می کند که شستن قبا و جامه هم دردی دوا نمی کند . اگر در یک پاراگراف بخواهم کتاب را تاویل کنم باید بگویم زبان شعر نه با مواد تشکیل دهنده ی زندگی بلکه با زبان ته مانده ی دورریخته شده ، دفرمه و تفاله ی زندگی ساخته شده است . در غیاب کار رشد دهنده ی کارگری ، فرهنگ لمپنی و تف کردن به ذات کار ، در غیاب عشق ، فرهنگ خود ارضایی و روسپی بازی ، در غیاب از بین رفتن هرگونه آرمان ، مرگ های حقیرانه به دست خود ، در غیاب مزه ی بزاق و شیره ی معده و حرکات دودی روده های جاذب زندگی ، تفاله ی مقعدی و آلتی ! زبان این شعر خبر از آلودگی های پاک نشدنی جهان شعر می دهد . شاعر بعنوان ناظر و گزارشگری صادق جهان ناپاک را با زبان ناپاک توصیف کرده است و به این ترتیب زبان را از حالت منفعل و گزارشگری خارج از جهان در متن آن نشانده است تا به نزدیکترین راه خواننده را به آلودگی های جهانی که می بیند و حس می کند بیالاید


کیوان اصلاح پذیر







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات