اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
سه شنبه ، 11 ارديبهشت ماه 1403
22 شوال 1445
2024-04-30
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 104
بازدید امروز: 2642
بازدید دیروز: 9525
بازدید این هفته: 14827
بازدید این ماه: 59150
بازدید کل: 14927241
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



از فاصله‌های تاریک جهان

                                    

                             افسانه نجومی


از فاصله‌های تاریک جهان

بررسی تأثیر جریان سیال ذهن بر زبان شاعرانه‌،
با مروری بر شعرهای‌ علی فتحی مقدم


فیش انتقال عشق را من پرداخت می‌کنم

پاسپورتت را خودت بگیر

ما درحال جنگیم

و آمدن تو بیرون از اراضی اشغالی

مرا غاصب می‌کند

براهنی را مجروح

                                                     1397، ص 25.

مکث:

دهه‌ی هفتاد را می‌توان دهه‌ی «فوران شگردهای زبانی» نامید. شگردهایی که مدام در مرحله‌ی بسط و ابداع قرار گرفتند، تا شعرپیشتاز فارسی، اجرا‌های زبانی متکثری را بیازماید و تجربه کند. و اتفاقاً همین «فوران شگردهای زبانی» در نهایت هم به رستاخیزی بصری در نوشتار بدل شدند و با گرفتن ماهیتی دیداری، تأثیرگذاردن بر روند اجراهای زبانی را در نوشتار طراحی نمودند و وجوه شکل‌گیری عناصری چون: فرم، ساختار، مضامین و ترویج خرده‌روایت‌های نامتعین و چندشقه را در برش‌ها و پرش‌های زبانی به عهده گرفتند. یکی از این تکنیک‌ها را می‌توان بهره‌گرفتن از: «شیوه‌ی جریان سیال ذهن» دانست، که با وجود مسبوق به سابقه بودن به ویژه در عرصه‌های داستان‌نویسی نوین، با رویکردی نو و با تأثیرگذاردن بر اجرا‌های سیال زبانی، به کنشی زیبایی‌شناسانه در جهان نوشتار بدل شد. تمهیدی پرکاربرد که پیش‌تر نویسندگانی چون: صادق هدایت، صادق چوبک، هوشنگ گلشیری، عباس معروفی، بیژن نجدی و... تأثرات ذهنی و دنیای درونی‌اشان را در عرصه‌های رمان و داستان‌ کوتاه، با بهره‌گرفتن از آن، به تصویر کشیدند. در شعر فارسی نیز پیشینه‌ی بهره‌گرفتن از این شیوه، را شاید بتوان برای نمونه در آثار شاعرانی چون: تندرکیا و شعرهای عارفانه‌گرای هوشنگ ایرانی، در دهه‌‌های بیست و سی، رصد نمود. با این همه اما، دهه‌ی چهل استفاده از این شگرد سیال زبانی، توجه برخی از شاعران را برانگیخت. برای نمونه احمدرضا احمدی، به یاری همین شگرد، بارقه‌هایی از آشوب‌های ذهنی انسان مدرن را به نمود گرفت. با این توضیح کوتاه، به سراغ شعرهای علی فتحی مقدم می‌رویم. شاعری که بهره‌گرفتن از جریان سیال ذهن، به مثابه تمهیدی محوری، در شعرهای او به شمار می‌آید، که برای بازسازی رخدادهای اجتماعی و بازنمایی جرقه‌های حسی-ادراکی شاعرانه‌‌، بستر مناسبی را فراهم ‌آورده است، تا جهان‌نگری‌ها و جوشش‌های زبانی شاعرانه را در قالب برش‌ها و پرش‌های روایی، به نمود گرفته، مخاطب را وا ‌دار نماید، پس از همدلی با تأثرات ذهنی و درک فضاهای تو درتوی اندیشگی، به یاری تداعی‌های متکثر خود، بتواند با سیلان‌های شناور و در عین حال چندوجهی لابیرنت‌های ذهنی و زبانی شاعر –راوی همراه شده، روند نامنظم سطرها را که، مدام از تصویری به تصویر دیگری می‌لغزند و مفاهیم را میان لایه‌های لغزان ذهنیتی متکثر جا به جا می‌کنند، از طریق زنجیره‌ی به هم پیوسته از تداعی‌های سیال خود، درک و فهم نماید. با این حال به نظر می‌رسد، بررسی روند جریان سیال ذهن و چگونگی تأثیرگذاری و بازتاب آن در خرده‌روایت‌های موازی و در عین حال متناقض‌نما و نامتجانس، در مجموعه شعرهای فتحی مقدم،  با دو شیوه‌ی نگرش متفاوت، ممکن می‌شود. در شیوه‌ی اول که دو مجموعه‌ شعر: «بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند» و «طلسم اشیاء سوخته» را شامل می‌شود، شاعر- راوی با رویکردی آگاهانه به اجراهای زبانی و تلفیق آن‌ها با جریان سیال ذهن، تجارب زیستی-اجتماعی خود را هوشورزانه، به افق‌های سیال برش‌های هم‌گرا گره زده، با میل به بیانیتی معنامحور، تعمیم جهان‌نگری‌های خود را در کلیت نوشتار سامان داده است. به بیان دیگر بهره‌گرفتن از شیوه‌ی تک گویی درونی، گرایشی مرکزگرایانه-معنامحور را در برش‌ها بسط داده است، تا سطر به سطر پس از ایجاد ارتباط میان جهان عینی و جهان ذهنی، زوایایی از رخدادهای اجتماعی را در انسجامی تصویری بازسازی ‌کند، و با متمرکزنمایی مرکزثقل نوشتار و تلفیق آن با شیوه‌ی جریان سیال ذهن، سویه‌های معنایی و روایی‌ سطرها را تنظیم ‌‌نماید. در حالی که به نظر می‌رسد، در شیوه‌ی دوم، که مجموعه‌ شعرهای: «شورش علیه بی بی‌ام بود» و «مخلوطی از حقیقت و رؤیا» را در بر می‌گیرد، سیلان مداوم ذهن شاعر- راوی، با پراکنش نگرشی پیرامونی، انبوهی از تصاویر زبانی تجزیه شده را، که فاقد یک‌پارچگی و ساختار مشخص‌اند، در نوشتار می‌پراکند، تا شبکه‌ای ناپیوسته از برش‌هایی که گاه سنخیتی با هم ندارند، پس از بازنمایی خلاء، پوچی و تهی بودگی زندگی در جهان الینه شده‌ی معاصر، ماهیت بصری-دیداری و تصویرسازشان را ناخودآگاه به جریان سیال ذهن گره زده، کابوس‌ها و رؤیاهای شاعر- راوی را تکه تکه و پراکنده در قالب خرده‌روایت‌های ناسازگار و متناقض، ارائه دهند، و با تخریب نظم عقلانی برش‌ها، تصاویری انتزاعی-فانتزی، از رخدادهای جهان مدرن را بازسازی‌کنند. به واقع تأثیر «جریان سیال ذهن» بر گسترش فضاهای ناهمسان و متناقض‌نمایانه، و تلفیق این شیوه‌ی نگارشی با اجراهای زبانی، هم‌چنان که انعکاس ذهن و زبان شاعر را مد نظر دارند، به تصاویری زبانی‌ای در نوشتار می‌انجامند، که اجرا و ارائه‌ی مفاهیم را در هر عبارت متنی دنبال می‌کنند. تصاویری زبانی‌ که محصول گسست در زنجیره‌ی دلالت‌گر زبان‌اند، و چون از عناصر هم‌سنخ بوجود نیامده‌اند، درمحور هم‌نشینی کلمات، مونولوگ‌هایی را موجودیت می‌بخشند، که درک ماهیت بصری و معناهای ثانوی‌اشان، مبتنی بر تداعی‌های سیال مخاطب باقی می‌ماند. به بیان دیگر، فتحی مقدم با بهره‌گرفتن از جریان سیال ذهن، هم‌چنان که از اقتدار مرکز‌گرا و معنامحور مجموعه‌های پیشین فاصله گرفته است، بازنمایی سیلان نامنظم و در عین حال متکثر و چند وجهی رخدادهای جهان، را از طریق جزر و مدهای ذهنی خود، مد نظر دارد و با گرایش به اجراهای زبانی، به چالش کشیدن وجوه ایجابی زبان، به ترویج فرم در برش‌ها و پرش‌های روایی، تمایل نشان داه است، و در نهایت هم انعکاس معناهای شناور و متکثری را مد نظر دارد، که می‌بایست مخاطب با تداعی‌های سیال خود به آن‌ها دست بیابد. مسیری پرخلجان که تکثیر و بسط هاله‌های معناهایی متکثر و چند وجهی پرش‌های روایی را در گرو زبان پریشی، در هم ریختگی و تخریب نحوی گزاره‌ها و نظام نشانه‌ای سطرها قرار داده است و می‌کوشد با تلفیق پرش‌های واگرای معناگریز و برش‌های هم‌گرای معنامحور، که گاه در نوشتار متوازی‌اند و گاه در مسیری متقارن، شاخصه‌های متناقض‌نمایانه‌ی پرش‌ها را پوشش می‌دهند، گفتمان اجتماعی متکثری را در متن استمرار دهد. اگر چه هم‌چنان استفاده از ظرفیت‌های زبان گفتار، آشنایی‌زدایی از وجوه شعری، تعلیق و تعویق معناهایی که به منظور معناافزایی و احضار معناهای مغفول مانده، با همراهی بیانیتی مملو از طنز، ابهام، کنایه و تناقض، از اختصاصاتی به شمار می‌آیند، که پس از تلفیق شدن با جریان سیال ذهن و تأثیرپذیرفتن از این شیوه، مبانی زیبایی‌شناسانه و شاخصه‌های زبانی- بیانی فتحی مقدم را در تمام شعرهای مورد بحث، مجموع می‌کنند. عناصری که اگر در ساختار رواییِ برش‌های متنی و در نهایت زبان شعرها، موضوعیت می‌یابند، تا در نهایت سیالیت، زودگذری، ناپایداری و پراکندگیِ اجزاء و عناصر نامتجانس و ناهماهنگ رخدادهای پرتنش اجتماعی را در سطرهایی آینگی کنند، که از سویی برآیند تلفیق ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه فردی-جمعی شاعرند و از سوی دیگر محصول تجارب زیستی او به شمار می‌آیند. در این نوشتار سعی بر آن است، تا با گذری بر شعرهای علی فتحی مقدم، در قالب دو سکانس، ضمن بررسی روند جریان سیال ذهن و تأثیر آن بر سویه‌های خودآگاه و ناخودآگاه زبانی که بر اساس دو فرآیند هم‌نشینی و جانشینی در نوشتار صورتبندی سیالی را در گزاره‌های متناقض‌نما بازتاب داده‌اند، نشان دهیم، که چگونه شاعر با بهره‌گرفتن از اجراهای زبانی، و بسط زنجیره‌های دالی و مدلولی در برش‌های متنی، موفق شده است، انعکاس معناهای ضمنی در گزاره‌های شناور را به عهده گرفته، استمرار گفتمان اجتماعی پویا و لغزانی را در نوشتار تضمین نماید. تا سرانجام تصویرهای زبانی، با همپوشانی یکدیگر، ضمن ترویج شناخت تازه از رخدادهای جهان پیرامون، همچنان که افق‌های معنایی گزاره‌ها را به تأخیر می‌افکنند، این امکان را بوجود آورند، تا مخاطب با درکی جهان‌نگر، معناهای متکثر متنی را که در سطرها غایب‌اند، به یاری تداعی‌های سیال خود، احضار نماید. اگر چه اما به نظر نمی‌آید، که توزیع گفتمان و ایجاد مکالمه در نوشتار، در تمامی مجموعه شعرهای فتحی مقدم به صورتی هماهنگ و یک‌دست اتفاق افتاده باشد. لازم به ذکر است، از آن جا که مجموعه شعر: «فرم داخلی شنوایی، 1391» در دسترس نبود، بررسی تأثیر جریان سیال ذهن، در برش‌های این دفتر، به وقت دیگری موکول شد.

سکانس اول:

«بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند»:

«طلسم اشیاء سوخته»:

ترکیب شهود شاعرانه با شیوه‌ی جریان سیال ذهن از سویی و بهره‌گرفتن از بیانیتی کنایی –متناقض‌نمایانه از سوی دیگر، بسط لایه‌های سیال معنایی-زبانی برش‌های معنامحور و مرکزگرای دو مجموعه شعر: «بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند» و «طلسم اشیاء سوخته»، را به عهده گرفته، این امکان را فراهم می‌آورند، تا فتحی مقدم وجوه بصری، سطرهای شعرش را بر پایه‌ی آن‌ها تنظیم نماید. به بیان دیگر تأثیر جریان سیال ذهن بر وجوه اندیشگی، زبان، فرم و تخیل، و میزان اثرگذاری این شیوه بر فضاهای عاطفی برش‌ها، در هر دو مجموعه شعر، به روندی متکثر بدل شده است، که ریشه در اجراهای زبانی و بهره‌گرفتن از ظرفیت‌ها و ظرافت‌های زبانی داشته و دارد. به واقع آنچه شاخصه‌های هم ارز زبانی –بیانی این دو مجموعه را به مبانی زیبایی‌شناسانه گره می‌زند، منش واقعنمای گزاره‌های‌ رواییِ هم‌گرا، و در عین حال استعاره محوری است که درقالب گرایش‌های حسی - ادراکی، واکاوی مفاهیم سیالِ این دو مجموعه را ممکن می‌کند. هرچند برش‌های روایی معنامحور، با میل به  اجراهای زبانی، بازنمایی قطع و گسست گزاره‌ها به یاری نسبی‌نگری، هنجارگریزی و عدم قطعیت درمعنا، صحنه‌آرایی و فضاسازی‌های متنی را مد نظر دارند و در نهایت هم از مهم‌ترین شگردهایی به شمار می‌آیند، که فتحی مقدم، با درکی صریح و هوشمند از تناقضات این جهانی، توانمندی معنامحورانه‌ی شعرها را بر دوش‌ آن‌ها یله کرده است، تا مخاطب با تداعی‌ها و تأویل‌های خود در بازسازی سویه‌های متکثر معناهای نیامده و پنهان مانده‌ی متنی مشارکت نماید. با این حال اما صدای راوی دانای کل، همان آوای منفردی است، که آگاهانه، مونولوگ‌های مرکزگرا و معنامحور را سامان داده، و همچنان که از سویی اساس ترویج سویه‌های معنایی شعرها را محصول حرکت دال به مدلول از طریق رابطه‌‌ی میان دال‌ها، قرار داده است، از سوی دیگر می‌کوشد با بهره‌گرفتن از تمهیدات زبانی، هوشورزانه، تلقی‌های عاطفی و دغدغه‌های ذهنی-زبانی خود را در چهارچوب معناهای اجتماعی مورد نظر، به مخاطب القاء نماید. تمهیداتی کارآ که با تأثیرپذیرفتن از جریان سیال ذهن، به اجرهای زبانی گره می‌خورند، تا مخاطب را در تعامل با فضاهای اندیشگی منتشر شده در متن، همدلانه  کنار شاعر بنشانند.

به جیب‌های دختران پیاده رو فکر می‌کنم

که هر کدام تکه‌ای از روحم را

در خود چاه می‌کنند

به انگشت سبابه‌ای که بی‌دلیل

روی لب‌هایم کار گذاشته‌اید

تعارف نمی‌کنم

عمدی درکار نیست

چرخ دنده‌های ذهنم

اشتباهی مرا زیر گرفته‌اند        

                                                                  1382، ص 35.

 اما آنچه به عنوان نگرش واقع‌گرای سطرها، هر بار خود را به رخ می‌کشاند، برجسته‌نمایی نقش ارجاعی زبان است که در هر دو مجموعه، پس از تلفیق شدن با کارکردهای عاطفی زبان مونولوگ‌ها و گره خوردن به جریان سیال ذهن، می‌تواند به مثابه کنشی متکثر و لغزنده دانسته شود، که فتحی‌مقدم آگاهانه در سراسر شعرها، از آن سود جسته است. به واقع حرکت گزاره‌های هر دو مجموعه، در مسیر روایی برش‌هایی است، که پیوسته با ترکاندن پوسته‌ی ظاهری واژگان، سعی در کشاندن مخاطب به تأملی گسترده و هوشورز، در مواجهه با رویدادهای اجتماعی جهان پیرامون دارند. گویی درنگ و مکاشفه در رخدادهای جهان پیرامون، خود توانمندی بالقوه‌ای است که شاعر هر بار در رویارویی با فضاهای وهمی و تراژیکی که در آن زیسته، و به تجربه یافته است، از مخاطب می‌خواهد، تا با دریافت پدیده‌ها و مفاهیم، در سایه‌ی تداعی‌های چند وجهی خود، موقعیت شقه شده‌ی آدمی را در جهان معاصر، حس و درک کند.

دستم به پنجه‌ی گرگی

آغشته اگر از خون تو می‌آمدم

شده‌ام بودی آلت قتاله

دل نمک

در کفش زنانه‌ام شور می‌زدی

تاریک شده‌ام بودی

مرگ کلام در کلمه گفتم                                               1383، ص 37.

با این همه اما فضای ذهنی-عینی چیره بر هر دو مجموعه، فضایی واقع‌نمایانه-سورئالیستی است، که بازآفرینی پدیده‌های اجتماعی را به یاری تجارب زیستی مد نظر دارد، و هم‌چنان که ساختار معنایی-دلالتی، برش‌های هم‌گرا، فضای ارجاعی نوشتار را تضمین نموده‌ و فرآیندهای دال و مدلولی نوشتار را بسط می‌دهد، با همپوشانی پاساژهای زبانی‌ای که گاه مرکز ثقل متمرکز دارند، محورها و مراکز مختلف معنایی نوشتار را به فضاهای ارجاعی نوشتار پیوند می‌دهد. اگر چه خرده‌روایت‌ها، در شعر فتحی مقدم، نه بر اساس نگرش‌های نوستالژیک و یادآوری خاطرات گذشته در متن نقش می‌پذیرند، که بر اساس نگرشی متناقض نمایانه‌، چند شقه شدن و از هم گسیخته‌گی آدمیان را در جهان مدرن معنا می‌دهند و از خود بیگانگی آدمیان را به نمود می‌گیرند. 

به شکل خودم تغییر می‌کنم

 همبازی‌هایم فراموش  می‌کنند

 اتفاقی افتاده

 پناه برخدا

 می‌خواستم بمیرم

 آسمان بالاتر رفت                                           

گفتم برای تو

گفتی: راضی به مرگت نمی‌شوم

حالا دیگر برای مردن هم

فرصت نمی‌کنیم!

                                                           1382، ص 43 .

 از سوی دیگر، آنچه انبوه سطرهای هر دو مجموعه را در بافتی جامعه‌نگر و به شیوه‌ای متمرکز، سامان می‌دهد، جهان‌نگری‌هایی است، که آگاهانه در پژواک‌های متناقض‌نمای صبغه‌های زبانی خرده‌روایت‌ها، هر بار بازآفرینی بحران‌ها و تنش‌های جهان شمول را در پیکره‌ی اجتماع مد نظر گرفته است. از سوی دیگر حرکت کلمات و گره خوردن آن‌ها به ارجاعات متنی، برجسته‌نمای مفاهیمی است ، که ضمن درنگ بر استحاله‌ی انسان و برانگیختگی تأمل مخاطب، هم‌چنان که پیش‌تر نیز به آن اشاره شد، بر مسخ بودگی و از خود بیگانگی آدمیان در جهان مدرن، انگشت گذاشته، با رویکردی شیزوفرن به مصائب، تببین خلاءهای آرمانی و فضاهای وهمی اجتماعی  را در سطرها مد نظر دارد. تا هر برش، در روند گذار خود به فرامتن، گاه تنها به بازآفرینی، و گاه به پرداخت علل رخدادهای محیط پیرامون توجه نشان دهد. هر چند اعتراض و رویکرد منتقدانه‌ی فتحی مقدم، نسبت به پدیده‌های وهمی و روان‌پریشانه‌ی اجتماعی، از یگانه اهرم‌هایی است، که شرایط آلوده و فضاهای سیاه و تراژیک جهان پیش رو را لو می‌دهند، تا دراندیشه‌ای جهان‌شمول و فراگیر، بار نفی و انکار عصیان گرایانه‌ی آدمی را بر دوش متن یله کنند.

تعریف شب را

به کودکان کوچه بسپارید

که خسته از تن شلوغ روز

بازنشسته به رخت خواب‌هاشان باز می‌گردند

و چون ماه خشتی بر پشت خانه‌ها

فرو می‌ریزند، آرام بر کف خواب.

                                                   1383، ص 65.

به دیگر سخن، وقتی مبنای روند حرکت سیال دال‌ها، دست‌یابی به تکثر مفاهیم است، می‌طلبد که شاعر همچنان که در لایه‌های چندوجهی زبانی، بر مفاهیم عینی-ذهنی پای می‌فشرد، با تأثیر پذیرفتن از کارکردهای جریان سیال ذهن و استراتژی‌های بیانی دیگر، از عملکرد روتین واژه‌گان در بازتولید معناهای یکه نیز، نوشتارش را بر حذر نگه دارد. روندی که با دستیابی بر آن، شاعر این توانمندی را می‌یابد، تا درونمایه‌ی هر دو مجموعه را به المان‌های واقع‌نمای زبانی نزدیک‌تر نماید. رخدادی متنی که در پیکره‌ی معنامحور شعرها، مفاهیم را تنها درگرایش به بار عاطفی‌اشان رها نمی‌‌کند، که حتی نحوه‌ی چیدمان مفردات و ترکیب‌ها را، که در محورهم‌نشینی کنار هم قرار گرفته‌اند، چهارچوب می‌بخشد، تا کارکرد واقع‌گرای زبان را در برجسته‌نمایی گرایش‌های متناقض‌نمای برش‌ها، جهت دهد. از سوی دیگر فتحی مقدم می‌کوشد، از طریق وارونه‌نمایی مرکز ثقل نوشتار، به یاری لحنی طنزگرایانه، بیانیتی مملو از کنایه و تناقض را در ساخت معنای برش‌ها شرکت دهد،- اتفاقی که اما در کلیت هر دو مجموعه به آهستگی مخاطب را با تغییر لحن در سطح گزاره‌ها رو در رو می‌نماید – تا جایی که طنزوارگی و شیوع مطایبه در لایه‌های تو در توی نوشتار، با روندی بطئی اما رندانه از مدار کنایه و تناقض، نقطه‌ی گذرا خود را می‌یابند، تا در طیفی گسترده و لغزان بر فراز فاتحانه‌ی مفاهیم واقع‌نمای شعرها بایستند. به واقع فراگیری سویه‌های زبانیتی طنزگرا، که مونولوگ‌وار فضای نوشتار را می‌کاوند، تا وخامت پدیده‌های متناقض و پرتنش محیط اطراف را افشا کنند، برای شاعر این امکان را فراهم می‌آورند، تا هم‌چنان که به بسط جهان‌نگری‌های خود در لایه‌های زیرین مفاهیم می‌پردازد، مشارکت‌اش را درجهت‌دهی به تداعی‌های مخاطب، به حداکثر برساند، تا فضای ارجاعی و معناپذیر برش‌ها، هم‌چنان فرآیند سیالیت خود را تابعی از تداعی‌هایی نشان دهند، که از فرافکنی مفاهیم متنی در ذهن مخاطب بازنمایی می‌شوند.

اصلاً به بند ناف کسی چه مربوط

مرگ موش داده‌ام بریزند

توی زندگی شخصی‌ام

یا از سمت خانه با پالتو

بیرون بریزم به سمت خیابان

در خیابان جاده بدود و عقب بیفتم از مسیر

من آدم خیلی احمقی سراغ دارم

که نسبتش می‌رسد به اول کرایه خانه‌ها

                                                                 1383، ص 30.

با این همه اما در این دو مجموعه شعر، حرکت فرم از آن جا آغاز می‌شود، که محتوا با ترکاندن پوسته‌ی مفاهیم، و برجسته‌نمایی نقاط گسسته‌ی نوشتار، موفق می‌شود، اجراهای متوسع زبانی و رسیدن به زاویه‌ی دید واقع‌گرایانه را در مونولوگ‌ها بازتاب دهد. روندی که محصول چیدمان واژگان است،  تا شبکه‌‌ی همبسته‌ی مفاهیم گسسته- پیوسته با چرخش حول محور مرکز ثقل نوشتار، توان رویارویی با جهان پدیدارها را در نوزایی معناهای کلان بیابند. اگر چه به نظر می‌رسد دست‌یابی به فضاهای ارجاعی و ترویج نگرشی با مرکز کانونی مشخص، دغدغه‌ای است که حتی بیش‌تر از توجه به فرم، از معیارهای تثبیت شده‌ای به شمار می‌آیند، که فتحی مقدم، شاخصه‌های زبانی- بیانی شعرها را متناسب با آن‌ها تنظیم نموده است. روندی که از دغدغه‌ی ایجاد انسجام در سطرها و ترویج تناسب و همسانی در ریتم و لحن کاربردی نشآت گرفته، و می‌بایست نوشتار، در قطع و وصل سویه‌های پیوسته و ناپیوسته‌‌ی عناصر زبانی، مرئی و نامرئی، تمهیدات خود را بر پایه‌ی آن‌ها طراحی نموده، وضعیت پارادوکس‌واره‌ی رخدادهای تراژیک این جهانی را در قالب نگارشی ساختمند و منسجم بازتاب دهد. نگارشی که اگر شبکه‌ای هم‌بسته از اجراهای زبانی را به جوانبی از بیانیت مملو از طنز، تناقض و مطایبه می‌کشاند، تا مخاطب با تداعی سویه‌های معنایی برش‌ها، روایت یا روایت‌های هم‌سنخی را در ذهن بپرورد، که مرهون گزاره‌های معنامحور نوشتارند. اگر چه همچنان گزاره‌های ارجاعی-روایی هر دو مجموعه، بازتاب اجراهای زبانی و کارکردهای عاطفی‌ برش‌هایی‌اند که در محور همنشینی شکل گرفته‌، محورهای معنایی برش‌ها را شکل و طرح می‌دهند. روندی که اگر گاه ایستا و گاه دوار و تیز روست، اما مخاطب را در چکاچاک معناهای برآمده از کلمات نمی‌رهاند.

پس اندام آدمی چون بید لرزید

و از خوشه‌های عقیم جمجمه

سیب‌های کریه به زمین نشست

چون شیطان از درگاه خدا به مسافرت برگشت

با خود عهد بست

تا لحظه‌ی موعود ورد بخواند

این شد که دریا را از سطح زمین بالا آوردیم

                                                          1383، ص 10.

به بیان دیگر، حرکت سیال گزاره‌ها، با تکیه بر زبانیتی روایی، سطح دیگری از مختصات زبانی -بیانی هر دو مجموعه را در فراز و فرودهای متکثر معناهای متنی به رخ می‌کشند، که می‌تواند برآیند روند نگرش‌های جهان‌نگر شاعر تلقی شوند، که می‌کوشد دغدغه‌های اجتماعی‌‌ را در لایه‌های معنایی و زبانی گزاره‌ها ترسیم کند. کنشی جهان شمول که اگر بار مفاهیم جهان‌نگر برش‌ها را یک تنه بر دوش شعرها یله می‌کند، تا هر دو مجموعه شعر، که بازنمای تناقضات جهان معاصرند، مبانی زیبایی‌شناسانه‌ی برش‌ها را در وجهی فراگیر به نمود گیرند و مفاهیم که به مثابه چرخه‌ای سیال، کارناوال کلمات و نشانه‌ها را پررنگ‌تر، در قالب گزاره‌های رئال-سورئال به نمایش گرفته‌اند، هر بار در مسیر لایه‌های پنهان مفاهیم ثانوی، چرخشی سیال را به رخ بکشند، که درسطح واره‌ی واژه‌ها و در نهایت مونولوگ‌ها، تعمیم یافته‌اند، و در بافت زبانی گزاره‌ها به زعم شاعر، تمی خاص را به کلیت شعرها تزریق نمایند، تا گونه‌ای حرکت دانای کلی نوشتار را در پاره‌ای از تک گفتارها که حاصل تلقی‌های عاطفی و جهان شناختی فتحی مقدم به شمار می‌آیند - تا همچنان که رخدادها را می‌آزماید و تجربه می‌کند - به مخاطب القاء نماید. نگرشی جهان‌نگر که در مجموعه‌ی: «بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند»، این گونه شهودهای زبانی شاعر را به جریان سیال ذهن گره می‌زند:

تکه‌هایی از حواس ماه را به شما جلب می‌کنم           ص 12.

آخرین نخت را خاموش نکن راه طولانی است            ص46.

 هر مو تا آخرین قطره‌ی شعرم تأکیدی بر تاسی دنیاست   ص39.

  دریا می‌شدم اگر پرنده‌ای تکه ای از من به منقار نداشت             ص37.

 چاقو دارد به دسته‌ی خودش فکر می‌کند                  ص23.

«من انسانی» شاعرانه اما، در مجموعه شعر «طلسم اشیاء سوخته»، مدام ماهیت اجتماعی خود را به نمود می‌گیرد. اندوهی انسانی- اجتماعی که «منِ» نگران از سرنوشت تراژیک آدمیان، را بر فراز متن می‌نشاند و پس از بازآفرینی ملموس تجربه‌های عینی- ذهنی او در برش‌های متنی، چشم‌اندازی از تاریخی پر فراز و نشیب را به یاری جریان سیال ذهن، بازسازی می‌کند. افقی متکثر از مفاهیم که در چهارچوب‌های زبانی‌ شاعر، به نظر می‌رسد که در مجموعه‌ی: «طلسم اشیاء سوخته» رو به ثبات گذارده است، و در تشکل ذهنی نوشتار، مرزهای زمان و مکان را مشخص می‌کند، تا مصائب تراژیک و بحرانی جهان پیرامون را سطر به سطر به نمود گیرد.   

می‌خواهم این دست‌ها را / تزریق کنم به کناره‌های تاریک زمین   ص 8.

شاید بروم با خوردن دیازپام/ خوابی که برایم کندی پرکنم           ص 26.

مرگ موش داده‌ام بریزند/ توی زندگی شخصی‌ام         ص30.

از دهان تو آمدم/ الو..از دهان تو؟/ مجبورم بنویسم           ص 47.

لک زده‌ام برای یک بوق از جنازه‌ی ملت                         ص47.

مجبورم کردند هیچ آینه‌ای را به یاد نیاورم                      ص 51.

طرح پرسش، یکی از تمهیدات زیبایی‌شناسانه‌ی زبانی است، که فتحی مقدم در دو مجموعه‌ی مورد بحث، از آن‌ها بهره‌گرفته، مکالمه‌ای سیال را در شعرها سامان داده است. اگر چه همچنان مخاطب، تنها صدایی که از متن به گوشش می‌رسد، صدای راوی دانای کل است. صدایی منفرد که اگر چه به گسترش فضای مکالمه، به مثابه عنصری محوری، در نوشتار دل بسته است، اما پژواک مسلط صدای او، در تمامی مونولوگ‌های هر دو مجموعه، مخاطب را از شنیدن آواهای دیگر محروم می‌کند. با این همه اما از آن جا که  هدف از طراحی پرسش، بازآفرینی تناقضات جهان پیرامون و برملا کردن کژی‌ها، به منظور هشدار دادن به مخاطب است‌، و شاعر –راوی اگر چه در فضای عاطفی نوشتار، رخدادهای جهان پیرامون را زیر سئوال می‌برد، اما در پی پاسخی، منتظر نمی‌ماند، چرا که به نظر می‌رسد گاه هدف از طرح پرسش، به گونه‌ای استمرار رفتار زیبایی‌شناسانه‌ در مونولوگ‌هاست، پس بعید نیست، اگر پرسش‌ها، بی‌پاسخ باقی بمانند. برای نمونه در مجموعه شعر: «بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند» پرسش‌ها این گونه در بستر شعرها جریان می‌یابند و برجسته‌نمای تناقضات و مصائب جوانب اطراف‌اند:

فریب کدام پیراهن پر از حوا؟                 ص5.

در به در کدام کوچه‌ی بی‌عرفیم؟             ص 6.

به شکل خودشان از سینه‌های شین برداشته/ به شیب‌ها برگشت؟           ص 17.

پرسش‌هایی که در مجموعه شعر: «طلسم اشیاء سوخته» امتداد می‌یابند و مخاطب را در نقد تناقضات و تنش‌های  جهان پیرامون با شاعر همراه می‌کنند و با جهت دادن وجوه فکری، بصیرتی شاعرانه را نیز در نوشتار می‌پراکنند.

من و بوسه از لب آب؟/ من و ریه‌های دودی کسی؟/ اصلاً این حرف‌ها به من می‌آید بچسبد به کسی؟     ص32.

افتاده‌ام توی شک عمیق‌الجثه‌ای/ دستی بالا نمی‌زنی برای بلا؟         ص 34.

ای من!/ این مثل تولید مثل من!/ دل را از کجای تو باید کند   گور؟         ص 38.

چه بردارم بروی به کدام شهر؟/ اصلاً به کجا برگردم؟                            ص 46.

این پوست ترکیده را/ از تن خواهم ریخت؟                                       ص 64.

گویی نگاه رئال-سورئال شاعر، هر بار حوادث و وقایع جهان پیرامون را دور می‌زند، تا برجسته‌نمای موقعیت متناقض‌نما و تراژیک آدمی در جهان پیرامون باشد، نگرشی که گاه با چرخشی انتزاعی، برسطحی شناور از مفاهیم سورئال می‌غلتد و گاه دست‌مایه‌ی عاطفه‌ای سیال و بعضاً شکننده می‌شود، تا به توصیف و بیان همان حوادث در شعرها با بیانی واقع‌نگر و عینی روی خوش نشان دهد. سیالیتی لغزان که در سویه‌های عاطفی برش‌های هم‌گرا، شناور می‌ماند، تا مفاهیم در پرداختی عادت‌زدا، کارکردهای ویژه‌ی نوشتاری‌اشان را رخنمون کنند و در نهایت شاعر بتواند با پرداخت پدیده‌ها و معناهای جهان‌نگر، و بازی با مفاهیم کلان و به حاشیه کشاندن آن‌ها، چرخه‌ای  سیال از  برش‌های هم‌گرای هر دو مجموعه را در نمایی شفاف به نمود گیرد. راهی که سرانجام می‌بایست تک تک گزاره‌ها پیموده باشند، تا در پیوند عناصرشعری و تبدیل آن‌ها به بافتی یکدست و منسجم، درچارچوب نوشتار، سامان بیابند. اگر چه دغدغه‌ای که فتحی مقدم، هم‌چنان در: «بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند» و «طلسم اشیاءسوخته»، در انتظار وقوع آن در سراسرمتن است: اجراهای زبانی است و برداشت ذهنی مخاطب.

این پا بیمار است

واریس ارثی پدر

روی ستون فقرات آیه‌ها

قطره

قطره

چکه می‌چکید

و ما دستمان به آسمان

و صدا نمی‌رسید

هزار رکعت نماز وحشت به جا بیاوریم

در برابر بی‌هیچ حیاطی

بی هیچ خلوتی

 

                                             1383، ص 16.

سکانس دوم:                                                                           

شورش علیه بی بی‌ام بود»:

مخلوطی از حقیقت و رؤیا»:

برجسته نمایی نگرشی پیرامونی، و ترویج آن در تمامی شعرهای هر دو مجموعه، به یاری اختلال و از هم گسیختگی زمان، و تعلیق گذشته، حال و آینده، از سویی، و تجزیه و قطعه قطعه‌نمایی اشیاء و از هم پاشیدگی مکان، از سوی دیگر، شعرها را در چرخه‌ی وقفه‌ناپذیر و بی‌پایان افقهای معنایی نوشتار، شناور رها می‌سازد، چرخه‌ای متناوب که به موازات هم، خطی از نفی مرکزیت را در برش‌ها، می‌پراکند و هم با غوطه‌ورنمایی برش‌ها در نگرشی متناقض‌نما، بحران‌ها و مصائب منتشر شده در زمان اجتماعی را اما، پس از شکستن و تجزیه‌کردن زمان، به شیوه‌ای  پراکنده و غیرمشخص بازتاب می‌دهد. تا رخدادها که در زمان متوقف یا منجمد نمی‌شوند، در چرخه‌ای مدور، مدام از لحظه‌ای به لحظه‌ی دیگر در نوسان‌اند‌، با شناور شدن در ژرفای ناخودآگاه ذهن، از طریق اجراهای زبانی و با همراهی نگارشی شیزوفرن، مرکز زدایی از وجوه معنامند زبان را مد نظر قرار دهند. از سوی دیگر، ترویج بی‌نظمی و هرج و مرج متناقض‌نمای رویدادهای جهان پیرامون، آشنایی‌زدایی از کلمات، تخریب ساختارهای زبان و نوسازی معناهای روتین، بهره‌گرفتن از ظرفیت‌های زبان گفتار و کشاندن سطرها به سمت و سوی بیانیتی مملو از سویه‌های روان‌پریشانه و شیزوفرن، در قالب ساختاری کولاژی و عبارت‌هایی با دامنه‌های معنایی متغیر و ناهمخوان، که معناهای چندوجهی را به یاری جریان سیال ذهن، در گسسته‌نمایی برش‌های زبانی و پرش‌های واگرا، به تعلیق و تعویق می‌کشانند، تا نگرشی پراکنده و غیر مشخص، ناخودآگاه انعکاس مصائب تراژیک اجتماعی را به عهده بگیرد، از تمهیدات نگارشی‌ای به شمار می‌آیند، که فتحی مقدم در دو مجموعه شعر: «شورش علیه بی بی‌ام بود» و «مخلوطی از حقیقت و رؤیا»، می‌کوشد از منظری انتزاعی-فانتزی، فرآیند حرکت فرم را در شعرهای‌اش به نقطه‌‌ی عزیمتی بدل کند، تا مخاطب پس از همراه شدن با رخدادهای پرتنش جهان متن، به تداعی‌های خود جهت داده، و در ساخت معناهای چند وجهی نوشتار مشارکت نماید. تا سرانجام روایت‌های ضد و نقیض، که از سطرهای روایی و پرش‌های گسسته و لغزان در نوشتار ترویج می‌شوند، هر بار افقی سیال از پارادوکس‌های جهان پیرامون را از منظری تازه، مقابل دیدگان مخاطب به چرخش درآورند و در نهایت به تولید فرم در نوشتار بیانجامند و شاعر را که اگر چه به نظر می‌رسد، که دغدغه‌ی تولید فرم ندارد، وا‌دار کنند، با گرایش به سطر نویسی در مجموعه شعر: «شورش علیه بی بی‌ام بود»، مخاطب را در معرض پرش‌هایی  انتزاعی –فانتزی قرار دهد،که اگر مدام از صحنه‌ای به صحنه‌ی دیگر می‌غلتند، تا با تخریب روایت‌های احتمالی که شاید پیش‌تر در ذهن او -مخاطب- جا خوش کرده‌اند، سیلی از خرده‌ روایت‌های تاریخی، انسانی، اجتماعی را در چرخه‌ی متناقض‌نمای متن سامان دهند، که با استفاده از ظرفیت‌های زبان گفتار، مکالمه‌ای سیال را در هر سطر و بند می‌پراکنند و به گفته‌ی ژان پل سارتر: «دریافت‌های بی‌واسطه‌ی ذهن» شاعر را به هم پیوند می‌دهند. از سوی دیگر بازآفرینی سیلان چندوجهی تأثرات ذهنی شاعرانه که با بهره‌گرفتن از جریان سیال ذهن، مسیر رخداهای شناور را در متن بازسازی می‌کند، به مثابه داربست و چهارچوبی به شمار می‌آید، که تمهیدات نوشتاری مورد استفاده‌ی فتحی مقدم را در برش‌ها و پرش‌ها جهت می‌دهد. چنان که توجه به سطرنویسی و پشت سرگذاشتن پلکان‌نویسی، شگردی است که اساس خود را بر پایه‌ی جریان سیال ذهن، استوار نموده، و اگر چه تنها در چند شعر از مجموعه‌ی «شورش علیه بی بی‌ام بود»، و از دفتر اول، آغاز و تا پایان شعر «اضِ اضلاع»، تمهیداتی بصری-دیداری را شکل می‌دهد، که با زاویه‌ی دیدی تکثرگرا، مسیر رخدادهای اجتماعی را در متن پی می‌گیرند، اما از آن جا که تابعی از جزر و مدهای ذهنی شاعرانه به شمار می‌آیند، قابل بررسی‌‌اند.

ریختن خون کف دستهایی که اعصاب روی سینه شک برداشته بود موی غریبه‌ای را / آیا شکل سکوت در درخت بی ثمر نیست/ وقتی زمین‌ام        دایره‌ای دفن در گریه‌های پیش از اذان صبح/ پیش از بستن کتف‌هایم به بال سنجاقکی رو به زوال/ دلم از باتوم کنار خیابان نمی‌سوزد/ دلم از خون از شکاف شعر و/ تحرک چند کلمه بر نبض ماه است/ که مرا به گروگان نزد تو می‌آورد/-و چیز عجیبی نیست که بگویم: / ذکر ریگ‌های داغ/  به جا آوردن اشهدی بود / پیش از محاربه با شمایل آفتاب                            1390 ، ص 5.

دراین میان برجسته‌نمایی وجوه دیداری- بصری، از شگردهای مورد توجه فتحی مقدم است، که با گره خوردن به  جریان سیال ذهن در نوشتار طراحی می‌شوند، تا سطرها در نمایشی دیداری، پتانسیل و بار معنایی بیشتری را به مخاطب منتقل نمایند. چنان که شاعر با  گرایش به جدانویسی، شکستن واژه‌ها، و یا هنجارگریزی از نحوه‌ی روتینِ نوشتن کلمات و  همچنین بهره‌گرفتن از جنبه‌های بصری و ترسیمی، از طریق قلم یا فونت درشت‌تر و یا ریزتر از حد معمول نوشتن کلمات، از انرژی و ظرفیت معنایی آن‌ها بهره‌می‌گیرد و میزان حس‌آمیزی واژه‌ها را افزایش می‌دهد. اگر چه رگه‌های کم رنگی از این شگرد، را در مجموعه شعر، «طلسم اشیاء سوخته» می‌توان رصد نمود. چنان که در شعر زیر، که برای نمونه آمده است. شاعر با مقطع نویسی واژه‌ی «پایین»، تصویر ملموسی از فضایی که شاعر در آن ایستاده را به نمایش می‌گیرد. بلندترین نقطه‌ی شعر که پایین‌ترین نقطه است، در فضای نوشتاری-دیداری با گسسته نویسی واژه‌ی پایین، و به یاری شکل ظاهری شعر، دغدغه‌های ذهنی و زبانی  فتحی مقدم را به نمایش می‌گیرد. ناگفته نماند که بهره‌گرفتن از جنبه‌های بصری و ترسیمی در شعر فتحی مقدم، اما نتوانسته است چنان که باید بر جنبه‌های زیبایی‌شناختی برش‌ها بیفزاید. 

اینجا فقط امکان مبارزه از خواب‌هایم دیوار بلندی بود/ که پاورچین پاوچین

پ

      ا

        ی

            ی

                 ن 

در بلندترین نقطه‌ی شعر ایستادم

                                            1390، ص 4.

با این همه اما ترویج سطرنویسی، در فضای نوشتاری مجموعه شعر: «شورش علیه بی بی‌ام بود»، به شاعر این امکان را می‌دهد، تا وضعیتی متناقض را در انبوه سطرهای گسسته و واگرایی بازتاب دهد، که محصول جهان‌نگری‌های شاعرند و در نهایت با نفی مرکزیت معناها، سویه‌هایی از تنش‌ها، و کژی‌های جهان پیرامون را در برش‌ها منعکس می‌کنند.

به کجای چه کسی/ اینکه برای بازگشایی لب‌هایت مورچگی کنم/ بیایم در دست‌هایت نبش قبر،/ و بعد/ دل به هوای کوچه‌ای که کجاست بگذارم سر؟

دل از همین چیزهاست که گاهی نیشم می‌زند/ دل از همین چیزهاست که می‌کنم/ و در نفوذ همین چیزهاست / که اینه‌ای برای انعکاس کلماتم خریده‌ام

                                                             «1390، ص 16

به واقع زبان با یورش بر نظم‌ سلسله مراتبی، اقدام به ترویج نظمی جدید در قالب پرش‌ها و برش‌های روایی نموده، از طریق بازنمایی متکثر نشانه‌ها، شبکه‌ای بی‌پایان از مدلول‌ها را در شمایی واژگونه از آشوب‌ و هرج و مرج رخدادهای اجتماعی، که جهان اکنون را در بر گرفته‌اند، در برش‌ها منعکس می‌کنند. گویی هر گزاره در شعرهای فتحی مقدم،  اندیشیدن به شیوه‌ی دیگر را به مخاطب می‌آموزاند، سیلانی منتشر و متکثر که با تخریب آمریت زبان، و باژگونگی و نامتعارف نمائی واژه‌ها و عبارت‌ها، و  همچنین غوطه‌ور نمودن گزاره‌ها در بازی‌های زبانی، به درون متن نفوذ می‌کند، و با تحلیل و محو معناهایی که مدام تجزیه و از هم پاشیده می‌شوند، چشم‌اندازی از گسیختگی روحی و اختلالات روانی بشر معاصر را در افقی از سطرهای انتزاعی- فانتزی به تصویر می‌گیرد، بازی‌ای شیزوفرن‌نما و پارانویاگستر، که مدام درون بازی‌های بی‌وقفه‌ی زبانی فرو می‌رود، محو می‌شود و پس از استحاله شدن در متن، هم‌چنان تکه تکه و پراکنده، از روایتی به روایت دیگر، در آمد و شد باقی ‌می‌ماند.

و شباهت من با یک دایره روی این موضوع

شباهت با فیل‌هاست!

پس خواب را در لوله‌ی بخاری به سخره نگیر

زیرا که درد دارد

زیرا که از باد برده‌ها را به پرده نمی‌آورد

و همسایگی مرا

در غربت عصب‌های تو آشفته می‌کن بد جور

                                                                  1397، 32.

 و بدین ترتیب، برش‌های مشوش و نظم‌گریز، پس از تخریب مرکز ثقل نوشتار در نگارشی اختلالی، گاه به قصارگویی‌هایی کاریکلماتورگونه بدل می‌شوند، که با همراهی شبکه‌ای متوسع از اجراهای زبانی، همچنان که زاده‌ی هرج و مرج و آشوب‌های جهان ناسازه‌ تلقی می‌شوند، در مجاورت با طنز، کنایه، ابهام، و تناقض سر برمی‌آورند، تا نظم را به سخره بگیرند و از میانه‌ی  غلغله و آشوب واژه‌ها و عبارت‌های متنی، قرائتی باژگونه از تناقضات بی‌پایان جهان پیرامون را در قالب پرش‌های ناموزون و ناساز و در فضای گاه رؤیاگون و گاه انتزاعی- فانتزی‌گرای نوشتار رخنمون کنند. 

از هر خیابان‌ات که می‌روم/ اندوه زنانه‌ات/ رقص ملایمی‌ست                               1390، ص 22. 

پای همین درخت اگر آمدی/ چمن‌کاری با نقش مرده را/ من باز کرده‌ام                    1390، ص 26.

پس آغوشم را زمین بگذار/ تا گوزن خانگی/ روی ران‌هایم/ آفتاب خنک بنوشد          1390، ص 38.

دستم پهن/ زبانم میخی/ نکند رفته‌ای دنباله‌ی یک تکه چوب باشی                      1397 ، ص 26.

برو و فکر کن پریدن توی دهن چاقو حرف است                                        1397، ص 34.

گاهی اوج یک میز، نیمه‌ی خالی آن میز است                                           1397، ص38.

از سوی دیگر زبان طنزگرای برش‌های پیوسته- گسسته‌ی شعرها در کانون توجه قرار گرفته است و در ساخت سویه‌های متکثر برش‌ها، حضوری آشکار دارد. به واقع تخریب و تجزیه‌ی ساختار منطقی و آگاهی بخش زبان، و از هم پاشیدگی مناسبات درونی نوشتار، که در نهایت معناهای پیوسته- گسسته و بازنمایی تصورات ذهنی شاعر را از سویی، و بازآفرینی، و باژگونه‌نمایی پدیده‌های عینی و ملموس اجتماعی را از سوی دیگر، به عهده‌ گرفته است، روند گفتمانی سیال را ترویج ‌می‌نماید، که نقشی چند سویه را در سطرها به نمود گرفته‌اند. در این میان بسآمد پرسش‌های جهان‌نگرانه  و ترویج آن‌ها، در لایه‌های لغزان و سیال مفاهیم دو مجموعه‌ی مود بحث، اساس مکالمه‌ای چندوجهی را شکل می‌دهد، که شاعر با آگاهی به طراحی هریک از آن پرسش‌ها در گستره‌ی متن، می‌خواهد تا سویه‌های متناقض اجتماعی، به مثابه عناصر شکل دهنده‌ی جهان‌نگری‌های متنی، همچون واقعیتی عینی، تداعی‌های مخاطب را جهت دهند. به بیان دیگر، وفور پرسش‌ها همچون پاساژهای زبانی، هم‌چنان که مرکز ثقل متمرکزی ندارند. حرکت دورانی ساختار روایی گزاره‌های گسسته‌ی شعرها را، حول محور مراکز متعددِ فضای معناهای گسسته- پیوسته به گونه‌ای به چرخش در می‌آورند، تا مخاطب با قرار گرفتن در مسیر چند وجهی خرده روایت‌ها، ضمن درک و فهم مسیر تناقضات و آشوب‌های تراژیک جهان مدرن و پسامدرن، بتواند تداعی‌های جهان‌نگرانه‌ی خود را شکل دهد. به واقع، طرح هر پرسش در گستره‌ی متن، همچنان که انعکاس هذیان‌واره‌ی واقعیت‌های اجتماعی را مد نظر دارد، به شکل‌گیری فضای سیال مکالمه در بستر شیزوفرن‌نمای خرده‌روایت‌ها منجر می‌شود. با این همه اما گویی، پرسش‌گر با طرح هر پرسش، منتظر پاسخی است. پاسخی که شاید بتوان در افق متغیر و ناهمخوان مفاهیم، به آن  دست یافت و شاید هم نتوان پاسخی در خور برای آن‌ پیدا نمود. اگر چه با این سخن باختین همراه می‌شویم: «برای سخن-و در نتیجه برای انسان- چیزی هراس‌آور تر از نبودن پاسخ نیست».                                 1380،ص96.

و در عجبم که از تو مجسمه‌ای زیر ناخن‌هایم/ چرا نساخته‌اند؟!                   1390، ص 11.

آیا حکم کم آوردن، میان خرد جمعی سطرها نیست؟                          1390،  ص 12.

دل به هوای کوچه‌ای که کجاست بگذارم سر؟                                    1390،  ص 16.

و این چه تعلیق طمع گونه‌ای‌ست / که مرا لا به لای درختان و صدای باد رها نمی‌کند؟          1397،ص20.

نام زنانه‌ات چه بود؟ / ماجرا چه بود؟/ که در میان نهادنش سنگ می‌خواست و / تاریخ نستعلیق؟    1397،  ص44.

راستی نام زنانه‌ات چه بود؟/ ماجرا چه بود؟/ چرا به پل مدیریت می‌گویند انتقال معنا؟                 1397، ص45.

هنجارگریزی‌های گویشی، یکی دیگر از اجراهای زبانی است، که فتحی مقدم به یاری آن، طنزی زیر پوستی را در سطرهای: «مخلوطی از حقیقت و رؤیا» سامان داده است. طنزی که آگاهانه و هوشورزانه، در عبارت‌ها اتفاق می‌افتد و با غوطه‌ور شدن در فضای انتزاعی-فانتزی برش‌های متنی، رخدادهای اجتماعی را که سبب از هم گسیختگی، اختلال روان پریشانه و ازخود بیگانگی آدمیان، در جهان معاصر شده‌اند، را افشا می‌کند. گویی شاعر، با اجراهای متفاوت، مخاطب را  درون بازی‌های زبانی‌ای می‌کشاند، تا مفاهیم یکه‌ی واژه‌ها را در هم بشکند و شیوه‌ی دیگری از قرائت نوشتار را به او بنمایاند.   

عسلو کار ایکُنُم جوشکار پِلیتُم

پَنشَنبه ره ایفُتُم شُو جمعه تِیتُم

عسلو کار ایکُنُم خاک ایبِریزُم

نومزدم فکر ایکنه که پشت میزمُ               1397، ص75.

و این سکانس...:

تأثیر جریان سیال ذهن، بر اختصاصات زبانی-بیانی و نقش این شیوه‌ در، به تأخیر انداختن افق‌های معنایی سطرهای گسسته-پیوسته، همچنان که سیلان‌های ذهنی را در نوشتار جهت و چهارچوب می‌بخشد، اجراهای متکثری را ارائه می‌دهد، تا سطرها در بازی بی‌پایان معناها، مدام از خود فراتر بروند و مبانی زیبایی‌شناسانه‌ی برش‌ها را منعکس کنند. به بیان دیگر جریان سیال ذهن، با گره خوردن به خودآگاه و ناخودآگاه ذهن شاعر، هم در شکل دادن به سیلان‌های ذهنی شاعر نقش داشته است و هم با قرار گرفتن در مدار گفتمان‌های اجتماعی منتشر شده در برش‌های عینی-ذهنی، نقش‌هایی را پذیرفته است. با این همه اما، گذر از فضای ارجاعی نوشتار که با همراهی بیانیتی روایی، اجزاء زبانی شعرها را به هم ربط می‌دهد و با بسط زاویه‌ی دید موازی با مرکز کانونی مشخص –مرکز ثقل نوشتار- ساخت معناهای اجتماعی را در دو مجموعه شعر: «بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند» و «طلسم اشیاء سوخته»، ممکن می‌کند، از سویی و رسیدن به فضاهای متکثر با نگرشی پیرامونی، چند مرکزی و پراکنده، در دو مجموعه‌ شعر: «شورش علیه بی بی‌ام بود» و «مخلوطی از حقیقت و رؤیا»، از سوی دیگر، اجراهای متعددی از زبان را در نوشتار شکل می‌دهد، که با تأثیرپذیری از جریان سیال ذهن در سطرها منعکس می‌شوند. اجراهایی که یا همچون دو مجموعه شعر اول، هدف شعرها را بر انتقال معناهای جامعه‌نگر به مخاطب، تنظیم می‌کنند، و یا در دو مجموعه‌ی دوم، با حرکت به سمت تکثر معناها و ارائه‌ی فرم‌های پراکنده، به تأخیر انداختن معناها را مد نظر می‌گیرند و پس از چرخش متن به سمت فضایی ادغامی‌، و تلفیق این دو رویکرد نگارشی، فرآیند ساخت افق‌های معنایی را محصول تداعی‌هایی می‌نمایند، که از فرافکنی مفاهیم متنی در ذهن مخاطب بازنمایی می‌شوند. روندی سیال که از رفتارهای زبانی مونولوگ‌های ارجاعی و اشاره‌ای، و چرخه‌ی لغزان فلش‌بک‌ها و فلش‌فورواردهای ساخته شده از سیلان‌های ذهنی، عناصری معناساز بوجود می‌آورد، تا تصاویر زبانی در هر چهار مجموعه شعر فتحی مقدم، بازسازی فضاهای وهمی و پرتنش اجتماعی را در کلیت نوشتار رخنمون کنند، که در فضایی منتقدانه، پررنگ‌نمایی وضعیت بحرانی و تراژیک انسان مدرن  را مد نظر گرفته‌اند. نگرشی متکثر که از حرکت دال به دال، شمایی متناقض از رخدادها را در هر عبارت متنی، احضار می‌کند، تا در نهایت مخاطب با این جمله‌ی ژرژباتای همراه شود: «ادبیات نوعی خطر کردن است، گونه‌ای وضعیت ناممکن که باید شکاف میان آگاهی و تجربه را پر کند».

        فهرست عناوین:

بعضی گورها از بعضی نامها وحشت دارند، 1382 ،نشر خالدین.

طلسم اشیاء سوخته، 1383، نشر داستان سرا.

شورش علیه بی بی‌ام بود، 1390، نشر الکترونیکی.

مخلوطی از حقیقت و رؤیا، 1397 ، نشر آوای آرامش.                                              

احمدی، بابک، 1380، ساختار و تأویل متن، نشر مرکز.

 

                                                           افسانه نجومی، آبان ماه 1399.

 

 

 

 

                                                  






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات