اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 10 فروردين ماه 1403
20 رمضان 1445
2024-03-29
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 262
بازدید امروز: 12057
بازدید دیروز: 13187
بازدید این هفته: 25244
بازدید این ماه: 110850
بازدید کل: 14685965
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



روش نگارشی (شیوه آزمایی)

                                     
                                          رجب بذرافشان


یاداشت رجب بذرافشان بر کتاب شورش علیه بی بی ام بود علی فتحی مقدم:

 

 بگذارید این وطن، وطن شود

                                 ((شاملو))ت

((شورش علیه بیْ بی ام بود)) سومین مجموعه شعر ((علی فتحی مقدم)) در دو دفتر مجزا اما پیوسته در 52 صفحه شامل 22 قطعه شعر سپید، تابستان 1390توسط نشر الکترونیکی سایت هشتاد (به صورت PDF) منتشر شد. فصل اول که مزین به نام کتاب ((شورش علیه بی بی ام بود)) است در بر گیرنده ی 10 قطعه شعر در 26 صفحه، فصل دوم تحت عنوان ((حروف شکسته باران)) در 26 صفحه حاوی 12 قطعه شعر می باشد. منتها ((فتحی مقدم)) علاوه بر نشر PDF، اقدام به چاپ کاغذی - کتابی به صورت غیر رسمی هم نموده که طبعا بر فونت، سطرها و پیکربندی، نوع ارائه و تنطیم و صفحه آرایی تاثیر گذاشته است. با مطالعه ی دو فصل کتاب یا این میوه ی ممنوعه می بینیم که روش نگارشی، کارکرد و نحوه ی ارائه ی زبان و فرم و روایت در برخی از شعرها متمایز با همیشگی و میثاق های درونی شاعر می باشد. این رهیافت تعمدا و از روی آگاهی صورت پذیرفته و بعضا موجب کشف صورت های تازه و قابل تامل است.

 

روش نگارشی (شیوه آزمایی)

معمولا هيچ يك از دو متن شاعر شبيه نيست. اگر چنين باشد شباهت رفتاري به مفهوم عدم تحرك ذهنی و روانی مولف نوشته خواهد شد. این تفاوت، زماني روشن و شفافیت پیدا می کند كه ميان متن ها (دو متن) وجهي قياسي - تقابلي بر قرار گردد. شاعر یا نویسنده این تفاوت را در فاصله ی زمانی، ناخودآگاهی و یا در پیش نویس متنی اعمال و وارد جهان متن می کند. تشخيص اين متن ها شايد چندان آسان نباشد، اما امكان پذير است. بدون پیش داوری و قضاوتی اگر بخواهیم تفاوت و فاصله گذاری را در تجربه ی شعری ((علی فتحی مقدم)) لحاظ کنیم، لازم است دو فصل ((شورش علیه بی بی ام بود)) را بطور جداگانه، اما همزمان مورد بررسی و تحلیل قرار داد تا کارکرد گزاره ای، تمایزات شکلی و قابلیت های زبانی - روایی شناسایی و معرفی گردد. البته در هر یک از این دو دفتر، يكسري ويژگي هاي زبانی و ساختاری مشترك و در عین حال متفاوت وجود دارد. این شباهت و تفاوت در حوزه ی فرم و زیان و همچنین تم و ارتباط مفهومی اجزا با کل نمود یافته تر، و بعضا در رویکرد چالشی - انتقادی، اجرای مدرن و نگاه متفاوت علامت گذاری شده است.

فصل تازه ای باش رو به لب های در آینه کرم خورده / چاقویی باش که غریبه

گردانی لهجه اش / اندام نحیف مرا / در راه راه پیراهن تو به جرم می کشد(ص 7)

دستيابي به فرم و فضايي كه آميخته و توام با تجربه و خلاقيت هاي شاعرانه باشد، يكي از آرمان ها و ايده آل هاي در دسترس (اما دست نايافتني...) هر شاعري است تا از زمان و اتفاق بريده و در لحظه و اكنونیت متمركز شود، به نوعي که تفاوت، تازگي و تنوع در شعر استمرار و دوام داشته باشد.

مرا فقط از پشت شیشه نگاه کنید

و کف کنید از اینکه این شعر

بوی مرا به اندام خود گرفته است(ص 26)

نگاه شاعر در دفتر اول، از حوزه ی جریانی روشمند جدا نیست. یکسری تفاوت و ویژگی های فرمی - روایی که بر اثر تجربه و ممارست موجب تغییر در نوع شاعرانگی و نحوه ی ارائه ی شعر شده، اما جدا از روند منطقی شعر امروز نیست. با استناد به تفاوت های ساختاری و نوشتاری می شود مشخصه های شعر زبان (دفتر دوم) و ویژگی های شعر روایت (دفتر اول) را ممیز و به حساب فراروی، میل به تازگی و دیگرگونگی شاعر نوشت. منتها گرایش به فرم و نگاه فرم گرایانه در هر دو وضعیت مشهود و غیر قابل انکار است.

راه را ببین چگونه آمده ام از دریا

از آنچه کلاغ ها به هراس می فروشند

شاعر ولی به شوق؟(ص 30)

با توجه به تفکیک و جداسازی احساس و اندیشه و تجربه ی جنون مند ((فتحی مقدم)) در ((شورش علیه بی بی ام بود)) می توان گفت: تقارن و تفارق موجود در متن حاصل نگاه و نگرشی هستی شناسنانه است که نخست، انسجام اولیه و شکل قراردادی مورد تعرض است. و سپس... گذار از قاب بندی کلام و اندیشه را در یک موقعیت تازه و ارادی حول ساختار روایی طرح و پیش نهاد می دهد. بطور کلی متني متفاوت است كه خلاف جريان مسلط حركت کند. و شاعر زمانی از فضای مسلط عبور می کند که امکان گسست و رهایی وجود داشته باشد. ظاهرا این امکان یا شیوه آزمایی برای ((فتحی مقدم)) در یک فرایند زمانی پیش آمده که می خواهد نو باشد، دیگرگونه بنویسد، و به الگوهای نوشتاری جدید و متفاوت فکر بکند.

 

زبان، فرم ، روایت

شعر امروز همواره با سود جستن از ظرفیت نثر، بهره گیری از زبان عامیانه و تلفیق آن با زبان معیار نگاهی ژرف و عمیق به واقعیت و انعکاس تجربیات شخصی - پیرامونی داشته و دارد. ((فتحی مقدم)) با بیانی ساده اما لایه مند تلاش می کند شعرش به منطق گفتار و حوزه ی نثر / نثرگونگی نزدیک شود. به سبب نزدیک شدن به حوزه ی نثر و محاورگی، زبان جاری و سیال تر است و انعطاف لازم برای اجرا و بیان، تشخص و عینیت بخشی اشیا و عناصر را دارد.

سزای جمله ای که دل به رهایی زبان بسپارد / غریبه گرانی ست! / اما آنچه

در این متنِ از گربه یِ چشم های تو بیشتر سیاه / مگر نه این که دغدغه ی

زنانگی فرم است / که اندام حسی مرا / کلمه، کلمه / از زیر ابروهای تو /

برداشتن است(ص 9)

فراز و فرودهای زبانی از سطح معیار به حوزه ی نثر و زبان روزمره و تلفیق دوباره ی آن با زبان معیار، کسر و اضافاتی را در توالی سطرها و جمله بندی سبب شده که لحن و نحو گفتار به نثر پهلو می زند. بنحوی که از نظر فرم و ساختمان فیزیکی بنظر می رسد شعر تمام می شود، اما شاعر هنوز حرف برای گفتن دارد.

آیا بلندی مناسبی برای با من به زبان گربه ای حرف زدن نیست / که سطر

زباله ای را / از گزند نا باوری فعل / در نطفه زیر و رو کند؟(همان)

حس و حال و حالت شاعرانه در استفاده مفرط از زبان روزمره و عنصر نثر معطوف است به ذهنی سیال و زبانی منعطف. بگفته ی پل والری: ((شعر هنر زبان است چرا که زبانی پنهان و مرموز درون زبان عادی وجود دارد که کشف آن نیازمند کنجکاوی و تلاشی هنرمندانه است.)) با این که اجزا و عناصر زبانی بعضا دچار آشفتگی شده و منطبق با سطرها، بندها، روایت و منطق روایی تغییر مسیر و موقعیت داده، اما در نهایت به فرم می رسد. فرم تنها برای یکپارچگی و نیروی وحدت بخش اجزا و کل کاربرد ندارد، بل که متضمن شکل دهندگی اجزای پراکنده (دور و نزدیک) و میزان زیباشناسی شعر در بستر استقلال یافته ای است. روایت، بستر مناسبی برای گزاره های روایی و بر سازنده ی اشکال منفرد و پراکنده، اما وابسته در یک فرم واحد است. زندگی در متن و در جریان شعری به اقتضای روایت و بهره مندی از زمینه های تصویری - معنایی از مرز واسطه گی گذشته و همچون سطحی از مناسبات درونی - بیرونی زوایای مختلف زندگی و اجتماعیت را وارد متن کرده است. اهمیت فرم در نگرش ((فتحی مقدم)) تنها مستند به روش نگارشی و انرژی کلامی و آشکارگی تم و مفهوم نمی باشد تا مرز و محدوده ای برایش متصور باشیم، بل که ذاتی شاعر و از خصوصیات زبانی او است. لذا زبان، محتوا و جنبه های تکنیکی در مرحله ی بعد سنجیده و دارای اعتبار می باشد.

اینجا / هر کلمه ای جگری دارد / وُ هر جگری تقابلی برای جگر شدن / در

مُشت های مُشتی حروف بخت بر گشته / که از درد شدن به سطرهایش می پیچند(ص 12)

روایت و عناصر روایی در چارجوبه ی فرم گردش دارد، و به دلیل وجود نگاه جزءنگر، عقلانیت و بازتاب های انسانی - اجتماعی است که شاعر در عینی کردن و تشخص بخشی و کارکرد اشیا و رفتار شخصیت ها تلاش می کند. از يك سو، كاركردهای بياني جايگزين روايت شده است. و از سويي ديگر، فضاي روايي در صدد تجلی و بازآفرینی موقعيتی تازه است تا به ساخت اثر بيانجامد. اگرچه زمان و مكان در متن فرو مي ريزد، اما راوي - شاعر بنيان اتفاق را حول پیش روندگي اجزای متنوع، اما شکل پذیر در فضایی باز به تصوير می كشد. روایت در یک مدار خطی (و به تناوب غیر خطی) اجزا و وجوه ضمنی را پراکنده، و درعین حال در قالب فرم مجموع و نظام مند کرده است. به بیان دیگر، شاعر با قطع و گریز و ایجاد تعلیق و برش های مقطعی در برابر کانون شدگی روایت و سلطه ی معنایی مقاومت می کند. در این فرایند اتفاق و برساخت های اجرایی(زبانی -  متنی) در يك وضعيت ايستا، و در عین حال پیش رونده ای قرار دارد که کارکردهای زبانی مانع از ثبات و قطعیت یافتگی است.

 

کلمه و ترکیب

((علی فتحی مقدم)) به روایت آثارش شاعر مستعد و توانایی است که زبان را می شناسد، و بنحو شایسته ای با آن ور می رود، کش و قوس می دهد، و از سطح های الفبایی عبور می کند.

تقسیم عادلانه ی الفبا    الفتا...(ص 11)

گردش زبانی - با / تا - زمینه ی گفتار را متنوع و نامحدود، و فضای باز و گسترده ای برای بیان احساس و اندیشه به وجود می آورد. ((وَ متواری از شاخ گوزنی فارسی زبان / بیرون می کشند این لامذهب بختیاری را)) (همان) در این حالت، متن خودش را می سازد. نفی می کند. اثبات می کند. تولید / باز تولید می کند.

چقدر هی به تو گفتم هی هی هی از روسری ات بدم می آید

اما در گوش گره ی زیر گلوی ات فرو نرفت که نرفت.(ص 21)

آشنایی با زبان و تمهیدات زبانی موجب شده که بازی زبانی هم متعادل و قابل ادراک باشد. دیگر آن افراط (که بعضا توی ذوق می زند.) را در کار نمی بینیم، بل که شاعر  محتاطانه و با وسواس از ظرفیت و امکانات زبانی بهره می گیرد.

آه وطن  طنِ تن

چه دانه ها که در تو کاشتیم و خورده شدند / چه گریه ها که در تو ریختیم

وُ / دریغ از روییدن کلمه ای در باران... ران... ران...(ص 17)

گزینش و چینش کلمات و ایضا؛ درونه سازی مفردات و گزاره ها بسته به جسارت و بی پروایی شاعر تعریف می شود. واژه و مفهوم نقش اساسی در ساخت اثر دارند، و اغلب شفاف و بی پیرایه ادا و اجرا شده اند. و بعضا گریز از نحو کلام و تن ندادن به روال طبیعی زبان، ساختار زبانی را تغییر می دهد.

چشم به راه جانوری از روسری ات سرک کشیده در خواب هایم باشی(ص7)

انحراف در نحو کلام ساخت طبیعی زبان را تغییر داده، و چند پازل متجانس/ نامتجانس در توالی هم ردیف و ساختمند شده اند. اما وجه تقابلی ذهن و عین،انعکاس و تکثیر آن در متن علاوه بر تشخص و روح بخشی اشیا سبب گسترش تخیل و تقویت تصاویر انتزاعی است.

چیز عجیبی نیست بگویم: ذکر ریگ های داغ / به جا آوردن اشهدی بود / پیش از

محاربه با شمایل آفتاب(ص 5)

ابهام و پیچیدگی در عبارات و جملاتی نظیر ((ذکر ریگ های داغ)) و ((شمایل آفتاب)) نیاز به تعریف و معنا سازی دارد. حالا ((شمایل آفتاب)) را به نوعی می شود پذیرفت، اما واژه گزینی در ساخت ترکیب ((ذکر ریگ های داغ)) به دلیل نداشتن ما به ازای عینی مبهم و دور از ذهن می باشد. نمود آوایی در محور افقی از سطح دال ها به سمت معنا و تصویر شدن در حرکت است، و بازتاب آن در محور عمودی نگرشی مدلولی را تقویت می کند. اگرچه شاعر با توسل به نگاه تصویری - بصری از شيوه ی بيانی دوگانه ای (عيني - ذهني) سود می برد.

با چه رویی نشانی تو را

از ذهن خونی دریا بیرون بیاورم

پاک کنم

در حالی که توی دلم

شرجی خورشید را پوشانده است(ص 32)

با توجه به لحن و نحو گفتار شاعر ((شرجی خورشید)) و ((ذهن خونی دریا))سادگی و صمیمیت لازم را در همنشینی با واژگان همجوار خود ندارد، بل که در محور جانشینی مفهومی متناسب اما پیچیده ای را به ذهن متبادر می کند. ترکیب سازی یک نگاه سنتی و پیشینه دار است که برخاسته از ذهن و جاذبه های درونی - شهودی ایجاد رابطه میان دو چیز، دو کلمه، دو حس،... انرژی خاصی به اثر می بخشد. این پتانسیل در شعر گذشته به صورت یک عادت و وجهی ناآگاه، درونی و شهودی مطرح بود، اما در شعر امروز، و در شعر ((فتحی مقدم)) کاملا به شکل آگاهانه و منطبق با رخدادها بازتاب دهنده ی نوعی تشخص و حس آمیزی است. در واقع شاعر تمام زمینه های زبانی، تصویری، روایی و متنی را با ایجاد تغییر؛ در موقعیت تازه قرار می دهد. یعنی دیگر ((ترکیب هر کسی باشد عزیز است)).

چطور است با رشد گیاهان

عذر بخواهیم از هم

و با لباس گیاهی این علف

حرف ها را یکی کنیم

در انتهای عکس ها

ترکیب هر کسی باشد عزیز است(ص 34)

 

تصویر - تحلیل

عدول و سرپیچی از قید و قراردادها نقطه ی آغاز شاعرانگی است. اما زمانی گریز و سرپیچی از قواعد و پیش داشت ها مهم و اهمیت دارد که نگاه و نگرش شاعر به شعر متغیر و دیگرگونه باشد. ((فتحی مقدم)) در ((شورش علیه بی بی ام بود)) اصرار دارد این تفاوت را با نوآوری و خلاقیت های شاعرانه، و همچنین بواسطه ی گزاره های معنایی - تصویری تبیین و نمایش بدهد، و متن را درگیر یک نزاع نابرابر با واقعیت یا تصویری از واقعیت کند.

من از تو شروع شده بودم برای از تو به نیت خیری / تو اما / آواز کدام

خیابان از من گذشته را / با کلاغ های به باغ رفته بودی / قد کشیدی وُ /

چسبیده به دامن انار / برگشتِ از  چشم برگ هایی شدی / که در من، منِ

دیگری را / به اجبار چند پرنده ی دیگر نگاه کنند(ص 10)

اگرچه در این امر موفق بوده، و در پاره ای موارد حتا زبان، شگردهای بیانی و به تصویر کشیدن تصور و ذهنیت شاعر ارجاع به ذات اشیا دارد. اما نظام مند کردن اجزای کلامی - غیرکلامی بعضا دچار نوعی تشدد است. از یک سو، تکرار و جنبه ی القایی پی ساخت ها به فرم آسیب می زند. از سویی دیگر، تصویر زمینه ی اجرایی از پیش اندیشیده ای را به ذهن متبادر می کند.

دل از همین چیزهاست که گاهی نیشم می زند / دل از همین چیزهاست که می کنم/ وَ در نفوذ همین چیزهاست / که آینه ای برای انعکاس کلماتم خریده ام(ص 16)

((فتحی مقدم)) در واقع شعر را تحلیل می کند، نه تصویر. نه به این معنا که تصاویر و نشانه های بصری در شعر وجود ندارد یا نادیده گرفته شده اند، بل که شاعر ضمن ارائه ی لذت بصری، یک نگاه تحلیلی و واقع گرا به ساخت نحوی، ارتباط مفهومی و به خودِ روایت دارد.

فکر تازه ای دارند کلمات

و هوا

که ساعتی پلک عوض کنیم(ص 35)

و بل که ما بیش تر با جنبه های تحلیلی رخداد و روایت مواجه ایم که علاوه بر القای فرم، تامین کننده ی مفهوم و صداهای متعددی است که در جهت های مختلف تکثیر شده اند.

 

گذشتگی - امروزینگی

سه نسل منفصل اما هم پیوند در پس زمینه ی اجرایی -  تاریخی ((شورش علیه بی بی ام بود)) مشاهده می شود که ظاهرا سرنوشت شخصیت ها به هم گره خورده است. ((فتحی مقدم)) تمام اتفاقات و رخدادهای قابل ذکر را به حال آورده، و در اکنونیت جاری و زمانمند کرده، و بعضا با بازگشت به گذشته، قرائت جنبه های جذاب و اثر بخش، نگاه به آینده را سر فصل یا گریزگاه پیوستگی/ناپیوستگی اجزای شکل پذیر می کند.

همین که فرشته ای بیاید وُ

انگشت هایت را

قسمت کند میان کاج ها   گلابی ها(ص 41)

اگرچه سیر زمانی اغلب از گذشته به حال است، بل که چرخش زمانی از حال به گذشته، - نقل ماجرا و بیان روایت - دنبال افعال ماضی، فرامتن، تکرار حادثه در توالی زمان و بازگشت های غیر مستند باشد. مثلا؛ در شعر ((بند ناف خدا را من بریده ام)) جنبه های کارکردی یک اتفاق / رخداد از گذشته به زمان حال و اکنون آورده شده است. این شعر اقتباس آگاهانه و منطقی از یک روایت تاریخی-عرفانی در ارتباط با شطح و طامات عرفا می باشد، که شاعر تعمدا عناصر کارکردی را از وجه نمادین و اسطورگی تهی و خارج کرده تا با مولفه های امروزین به این واقعه ی شگرف و آموزنده نگاه کند.

او که از پشت پیراهن سنگ می زند

و می پراند از صورتم

چه می داند

تنها پرنده ای را به کاغذ آوردم

که سال هاست

در عمق آینه پنهان است(ص 46)

تم و درونمایه ی این شعر متمرکز بر روی صحنه ی بر دار کردن "حلاج" به سبب دمِ از "انالحق" زدن است، منتها شاعر از زاویه ای دیگر، این حکایت سمبلیک و نقش نمادین این واقعه ی تاریخی -  اسطوره ای را نگریسته، و با نقد رفتار و عمل آگاهانه ی شبلی - به شکل نمایشی - در پس زمینه ی حسی شهودی - تغزلی تبیین و قرائت کرده است.

تو اما که رفیقم بودی

یا شبلی!

بر ستون فقراتم

آب سرد بریز

که بند ناف خدا را

من بریده ام(همان)

تغییر و جابجایی زمان و مکان در متنیت اثر شدت داشته / دارد بنحوی که اغلب برجسته و تفکیک پذیر است. اما ایجاد حجم و فضا سازی به اثر عمق و ابعاد تازه بخشیده تا به رخدادها (واقعی - غیر واقعی) از زوایای مختلف نگریسته شود. مثلا؛ در شعر ((شلوغ کاری چند شاخه پروفیل)) شاعر به اقتضای روایت و داده های متنی از صورت های آوایی واژگان کهن بهره گرفته، که ضمن آمیختگی با نظام زبانی مدرن لذت شنیداری را تشدید می کند.

یا مجسمه ام

گربه ای که دارم رَند

با دمب تاریخی اش زنا می کنم تَند

پایتختی دارد

و هر پایه از تخت اش

مثل پرچمی که از ارتفاع می افتم تَند

زیر چکمه های متجاوز

باکرگی اش را از یاد برده است(ص 23)

گذشتگی شاید مبنای روایت اکنون نباشد، اما در امروزینگی اشیا و منطق روایی اثر تاثیر داشته، و سمت های تازه ای را برای بیان و قرائت گشوده است.

 

تغزل و زوال

در ((شورش علیه بی بی ام بود)) عشق و مرگ در موازات هم حرکت می کنند، و در عین حال یک رابطه ی نزدیک اما پیچیده و رازناک با یکدیگر دارند.

در خیابان های کافور زده ی الفبا

در اینکه چگونه بگویم "دوستت دارم"

در حالی که تغزل من مرگ است(ص 31)

تغزل و معاشقگی مظهر نشاط و جاودانگی است، و زوال نشانه ی ایستایی ونیستندگی. اساسا موتیوهای متضاد نوعی ضدیت و عدم تجانس را در زنجیره ی کلام تولید می کنند که به دلیل تضاد و ناهمخوانی ردیف کردن شان دشوار است.

آینگی کن ای چاقو! / که چهره ی خویش در تیزی شبانه ات وقتی که می شکافتی

دیده - ام / وقتی تکه ای از این زخم را / از سطر سطر بدنم به شعر آوردی /

تا زبان، / تیغه به معاشقه ی دست هایم باز کند(ص 16)

استمداد از چاقو، شی تیز و برنده ای که هنری جز زخم زدن ندارد. نگاه پارادوکسی به استعاره ی چاقو از یک سو، علاوه بر تشخص، وانمودی از تغییر کارکرد اشیا است. و از سویی دیگر، معاشقه و عشق ورزی به چاقو، نشانه ی خطرپذیری و به استقبال مرگ رفتن و در عین حال تسلیم شدن است. این تناقض و نسبت دادن های غلو آمیز (و البته بی شباهت) به شی-  چاقو به جای آینه - (چند بار این موتیو تکرار شده است.) در یک فضای تعلیقی تاثیر ناسازه ها را کمرنگ یا بی اثر می کند.

با رشد سایه ها

آدم های زیادی به خیابان می آیند

عاشق می شوند

و دست آخر

در گوش اولیای زمین

به انزوی جهان بر می گردند(ص 28)

عاشق شدن و دست آخر... زندگی سایه وار و بازگشت به انزوا؛ پیامد یا پی نوشت نوع زیست انسان در اینجهان و کوچ به سرای باقی است. در نتیجه، تفاوتی در بودن یا نبودن نیست. شاید این نوع نگاه به انسان، به زندگی، به جهان کمی بدبینانه باشد، اما واقعیتی اجتناب ناپذیر است. بطور طبیعی پرداختن به اجزا و جزییات معنا را تحت تاثیر قرار می دهد و مضمون را در سطوح محدودتری نگر می دارد. در یک نظام ساختاری، اجزا / اجزای مثالی انرژی موثر و متناسب منطبق با فرم اثر را ایفا و بعهده دارند. اما به دلیل جدا شدن از ساخت و بدنه ی اصلی شعر می توان معنای مستقل و متفاوتی از آن بیرون کشید.

در توضیحات شناسنامه

نام کودک من مرگ است

و نام خانوادگی

انار کوچکی ست در حاشیه ی رود(ص 39)

رویکرد تغزل و زوال در شعر ((فتحی مقدم)) به گونه ای است که بنظر می رسد از مرز واقعی و متعارف خارج شده و به یک موقعیت فرا واقعی و نامتعارف تبدیل می شود. البته این مساله در کل اثر محوریت نداشته، بل که همچون یک ظرفیت در متن کارکرد دارد.

 

بازی با افعال

اکثر شعرها با فعل شروع می شود. فعل نقش کلیدی در شروع و ادامه و شکل دهی ((شورش علیه بی بی ام بود)) دارد. اگرچه در برخی از شعرها (دفتر دوم) افعال یا فعل نویسی با حذف، حذف با قرینه و بی قرینه شده اند. اما بطور کلی ((فتحی مقدم)) از فعل / افعال به عنوان یک پتانسیل موثر بنحو مطلوبی کار کشیده است. مثلا؛ تکرار فعل / افعال در سطر زیر حاوی پرسش و دیالوگ و تعلیق و تکانه های فکری شاعر می باشد.

از تو کاسته شوم / باد را که نمی شود وزید می شود؟(ص 4)

اشاره به نهان داشتگی و مکتوم بودن عمل و افعالی که می تواند به صورت خصوصی و راز آمیز در هزار توی زندگی از شخص - افراد سر بزند.

شکل خصوصی آمیزش فعل ها(ص 8)

فعل بیانگر و بازتاب دهنده ی نوعی رفتار و منشاء شکل گیری شخصیت و هویت فردی - اجتماعی است.

چه خیام باشم   چه فتحی مقدم

فرقی نمی کند(ص 24)

قطع و وصل های زمان مند که سرنوشت مفهوم وابسته به حضور و تحریر فعل است.

اما از این شعر گذشته      جدی می گویم!(ص 11)

شاعر به انحای مختلف از فعل و نقش تعیین کنندگی افعال بهره گرفته و مناسبات متنی را غالبا در پیوست کلامی - نوشتاری فعل و وجه کارکردی افعال ردیف و کامل کرده است.

 

غیاب معنا (نانوشته ها)

جهان متن بخشي از تصورات ما را به اشكال مختلف دريافت کرده و نقش خود را به عنوان عامل پیوستگی / ناپيوستگي در لایه ها و بر حسب ضرورت در جهت هاي مختلف آشکار مي کند. نقشي كه تمام عناصر و اجزای کلامی - غیر کلامی را به كنش و واکنش وا مي دارد تا در جهان متكثر...و صداي از کاغذ کنده شدن کلمه هایی که / رژه در سپیدي متن داشت(ص 4) از اینرو ((فتحی مقدم)) از تمام ظرفیت و امکانات بیانی - زبانی بهره می گیرد تا از زوایای مختلف به اندیشه و درونیات خود حس و حالت بدهد، اما نانوشته ها و جنبه های غیر کلامی (خصوصا در فصل اول) به شدت کاهش یافته است. به بیان دیگر، حذف کلمه و پاره گفتار این امکان را از شاعر، و از متن سلب کرده تا نحو کلام بطور طبیعی ادا و بیان نگردد. اگرچه شاعر چندان پایبند قید و قاعده نیست، و بندرت پیشامده حروف و کلام حذف یا به حال خودش رها شده باشد.

به گفته ی زن ها

شب بود

مادرم که از تولدم بر می گشت

دست هایش

به درخت میوه داده بود(ص 37)

منتها بنظر می رسد تمهیدات کلامی از پس زمینه به زمینه و متن اصلی منتقل شده و وجهی درونمایه ای را اجرا و نمایش می دهد. سپيد خواني متن تا آن جايي به فهم و ادراك خواننده كمك می كند كه امكان كشف زوايا، اخذ و استخراج مواد و مصالح لازم و كافي از يك متن (يك متن معين) وجود داشته باشد تا بر اساس آن بتوان جنبه هاي مختلف را واكاوي و تحليل نمود. جهان متن مي تواند گستره ي نانوشته ها باشد، اما نمي تواند نسبت به مناسبات و داده هاي متني و رويكرد آن بي تفاوت بماند.

 

هرزه نگاری -  اروتیک زبانی

هرزه نگاری (پورنوگرافی) یکی از شناسه های آشکار و بی بدیل فصل اول کتاب ((شورش علیه بی بی ام بود)) است. ((فتحی مقدم)) با اشاره به تابوهایی نظیر جنسیت، جنس مخالف - موافق، سکس و جاذبه های اروتیکال محدوده های زبانی را پشت سر گذاشته، و به شهود آگاهانه یا خود خواسته ای از دموکراسی و فردگرایی متمایل شده است.

این مبارزه هرزه گری بر نمی دارد

اشیا باید بکارت خود را حفظ کنند

برای روزی که انگیزه هایم میلِ به تجاوز دارند(ص 21)

جنسیت و قائل بودن به مادینگی و شمایل افسونگری بر تن کلمات پوشاندن تا رفتار پنهان یا لحظات حساس زندگی را افشا و به حوزه ی بیانی کشیدن...جاذبه ی سکس را بالا برده، بل که وعده ی حضور و همخوابگی مساوی با ادراک نادیده ها و قي كردن آفرينش تلقی می گردد.

با من بخواب اخوي! / که از تصرف ناشناخته ها / هر کثافتی که بخواهی می رُویم (ص 6)

جالب این که شاعر جنسیت را در حوزه ی فرم و در نحوه ی شکل گیری / شکل پذیری چارچوبه ی اثر دخالت داده و ماحصل احساس و اندیشه ی خود را در این موقعیت واکاوی و تلطیف کرده است.

مبتلا به عادتی شبانه از رفتار متن / از خود ارضایی کلمات به دنیا میآیم

/ دست ها را / می بینم از شعر زده اند بیرون / و صورتم را نمی بیند که

نمی بینند کور است(ص 16)

شاعر با بر شمردن نواقص موجود یا حاکم بر جامعه بطور قطعی و با قاطعیت روی این مساله انگشت می گذارد و جنبه هایی را اعلام که تابو و در پردگی است.

مادینگی کنید دست های بیرون زده از سرم!

مرزهای جنسی این سرزمین / سال هاست وادارم می کند / لای لاغر انگشتانم /

زنی را بغل کنم / که به آلت شکست خورده ی شوهرش فکر می کند(همان)

با پذیرش این واقعیت که ضمائم رفتاری جزیی از متن و هستیت اثر است، می توان گفت: شاعر تن به ابتذال زبان و انديشه هاي ساده و سطحي مي سپارد تا موضع خود را با سکس، مرزهای جنسی و امر ارضا کننده علني و آشکار نمايد.

 

عصیان و سر گشتگی

شعر در بستر زمان جاري است. روح عاصی و سرکش شاعر در گذر زمان در جستجوي فرم و فضايي است که علاوه بر تنوع و تازگي - ريشه در حوادث و اتفاقاتي- دارد تا متن، هستیت و جهان انديشگي، کلام و طبیعت شعر را دگرگون، باز سازی و تغییر دهد.

رویای تو جنگ بود / وَ ما نا برابری رنگ ها را تجربه کردیم(ص 4)

اعتراض به وضعیت موجود مستلزم ترسیم وضعیت مطلوب است، و یا طرح و الگوی جایگزین که قدرت ایجابی داشته باشد. اما ایده ها و آرمان های ((فتحی مقدم)) طوری طراحی و وارد متنیت اثر شده که ظاهرا در پی تولید / باز تولید وضعیت مطلوب و آرمانگرایی نیست، بل که نزد شاعر میل به واقعیت - واقع نگری، بیان هرج و مرج و آشفتگی جهان و نقل اتفاقات جاری و ویرانگر ارحج و دارای اهمیت است.

ظاهر به هم ریخته اي دارد تن / سلول هایی انفرادي که صورتم را شکل میدهند

/ وَ هر کدام / فتحی مقدم هاي متفاوتی را به بند کشیده(همان)

نگاه ظریف و هویشمندانه ی ((فتحی مقدم)) به نقش فاعلی و مفعولی شخصیت های شعری باعث شده که یک روایت شخصی، فردیت و هویت فردی (فاعل شناسا) با هنجارهای اجتماعی و یک روایت عمومی هم پیوند و عاطفه مند گردد. منِ راوی از سلول وجودی خود (ذرات تن) به سلول انفرادی (زندان-  منِ دیگری) نقب زده، و در یک وضعیت تراژیک و انسانی، وجه استعاری فعال و پویایی خلق کرده است. در این شباهت دهی (البته راوی - شاعر) اشارات دارد به در بند بودن خود و ((فتحی مقدم های متفاوتی)) که هم سوژه اند و هم اُبژه. یعنی در عین پیوستگی، جز و جدا شدن بازخورد روح جمعی یا جهان وجودی پیکره های انسانی از یکدیگر به سبب همسطح بودن در مشارکت همزمان سوژه و ابژه. از اینرو، ما همه و از جمله خود فتحی مقدم شاعر قربانی بی چون و چرای حضور و ابراز و کنشگری و موجودیت در این جهان بسته ایم.

آغوشِ باز    چاک پیاده رویی از موزاییک های انقلاب کاری شده / در رعب وُ

وحشتی برخاسته / متواری از سی و دو حرف / که   هی هنوز /  الف  / بار

عاشقانه ی ملتی که رویای سکس را / به حقیقتِ شعر نزدیک می کند / - تا در

لباس هایی مضحک / دلخوش به برآمدگی هایی باشند / که چون لحظه ای موعود

فرا برسد / رستاخیزِ قطاری در گوش های دیگر سوت بکشد(همان)

((علی فتحی مقدم)) در ((شورش علیه بی بی ام بود)) آمیخته ای از عصیان و سرگشتگی، و در عین حال نقد انسان معاصر را نمایش می دهد. افق سطرها، بندها یا طبقات اپیزودیک، فرم و کلیت اثر با این که گرایش به استحاله گی دارد، اما بر پایه ی استدلال و عقلانیت استوار است. و بعضا، روایت و منطق روایی اثر را در وجوه تصویری و انضمامی دنبال می کند.

اینجا وطن / تنها تسلیمِ در نشستن است که وادارم می کند زن بلند شوم /

علیه پیراهنی که علیه تن / طناب را ضخیم تر بنویسد / وَ با دهانی آغشته

به بوي گندم / از مزرعه ي سیب / بهشت تو را از نخاعِ برف جدا کنم(همان)

بهره مندی از بینامتنیت، ساده تر بگویم: استفاده ی بجا و مناسب از فرامتن در یک وضعیت نوستالوژیک، روایت عمومی را تبدیل به روایت شخصی و امروزی کرده، و سپس... آگاهانه تغییر مسیر می دهد. (در اينجا اين امر حادث شده است.) یک روایت تاریخی از پوسته ی زمانی جدا شده، و با بافت متنی و هویت و زادبوم و زمان شاعر پیوند خورده است.

زیپ دهانم را / جوری به چشم پنجره بدوز / که نوزاد مرده ی مرا / راهی جز

خاموشی گفتار نیست(ص 19)

با توجه به نوستالوژي بوم گرايانه ايي که در بخش هایی حس همذات پنداری را در خواننده تقویت می کند، و بازتاب دهنده ی روحیه ی حساس و آسیب پذیر شاعر است، بنظر می رسد کودک درون شاعر (- راوی)  شکل و شمایل نزدیک و همسو، و در عین حال کنش و رفتاری قیاس شونده با شخصیت اثر دارد. رابطه ی میان راوی و شخصیت بر حسب کنش و رفتار نزدیک و سویه مند مبتنی بر تجربه ای مشابه و مشترک است.

شلیک کن ای کُلت آب پاش / بی بی ام را سوراخ کن! / من که هوای کودکی ام

نه پله ای برای بالا رفتنِ  تن از پایین تنه ی خیابانی بلند بود / وَ نه

یتیم خانه ای که از شب ادرای من گرسنه بخوابد(ص 12)

((فتحی مقدم)) براي فاصله گرفتن از نظام تك صدايي، و به سبب دیالوگ و فضای گفتمانی با تعلیق و گسست های زبانی، روایی، تصویری و متنی نقش ها و برش ها و تکانه هایی از مقاطع مختلف زندگی و هنجارهای اجتماعی را در ساختار کلی اثر گنجانده تا از متن مركز زدايي کند. در واقع، شاعر با ایجاد تعلیق و متناقض نمایی و عدم مرکزیت بخشی فرم و شالوده ی متن را می سازد.

به پیاده رویی که بی بی ام وول می خورد

و حلالیت کلمه هایی را می طلبد

که علیه خودم شورش کرده اند(همان)

دغدغه های درونی شاعر اغلب از قالب فرم بیرون می زند، و فضای تازه ای برای بیان سرگشتگی، پنهانگی اصالت و هویت فردی - انسانی را می آفریند. نگاه رئال و واقع گرایانه ی ((فتحی مقدم)) نوعی شورش و شوریدن بر علیه خود و نظامات موجود را در متن به نمایش می گذارد که در واقع هویت انسان مورد تعرض است.

آه وطن!   طنِ تن

سطرهای تو

             سطرهای تو

                          سطرهای تو...

و ملت

کف دست هایی که دیگری بود / وَ روی صندلی نشسته / فضای عجیب وُ غریب / از پیراهنی که کهنه به تن داشت(ص 17)

انگار شاعر این تفکر پوسیده را همچون پیراهن کهنه ای از تن در آورده، و در سایه ی غریبگی (یا فضای عجیب و غریب) هویت فردی - اجتماعی خود و جامعه را فریاد می زند. میل به رهایی و آزاد شدن مام وطن از حصارهای سنتی و ایدئولوژیکی نقطه ی مرکزی و یکی از اصلی ترین دغدغه های ((شورش علیه بی بی ام بود)) است. لذا شاعر با نقد خودبیگانگی، نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به انفعال و مسخ شدگی انسان تحت اسارات دارد.

حالا مرا از تو آزاد کن / پیش از این که تو را از من، به آزاد مردنِ جمله

ای که پرانتز اول(ص 15)

اشغال وطن و بی توجهی به روحیات، آداب و سنن مردم سر در گریبان از جمله مواردی است که شاعر نسبت به آن واکنش و حساسیت نشان می دهد، این مساله به نوعی مصداق این شعر شاملو است. ((بگذارید این وطن، وطن شود)) اما انگار نمی گذارند یا نمی خواهند ایران عزیز؛ وطن شود.


رجب بذرافشان







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات