اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
يكشنبه ، 2 ارديبهشت ماه 1403
13 شوال 1445
2024-04-21
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 62
بازدید امروز: 492
بازدید دیروز: 5184
بازدید این هفته: 492
بازدید این ماه: 492
بازدید کل: 14868583
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



بیوگرافی و شعرهایی از علی فتحی مقدم

           




بیوگرافی و شعرهایی از علی فتحی مقدم





علی فتحی‌مقدم متولد دی‌ماه 1358 در باغملک (خوزستان) است. وی فعالیت شعری خود را با تحولات شعری دهه هفتاد با چاپ شعرهایی در مجلاتی چون «کارنامه»، «عصر پنجشنبه»، «کلک»، «گیلوا»، «بایا»، «دال»، «پیام شمال»، «نگاه نو»، «گوهران»، «نافه»، "خوانش"، "انشاء و نویسندگی"و... آغاز کرد.

فتحی‌مقدم تا کنون پنج مجموعه شعر با نام‌های

«بعضی گورها از بعضی نام‌ها وحشت دارند» (1382)،

«طلسم اشیاء سوخته» (1383)،

«شورش علیه بِیبی‌ام بود» (1390)،

«فرم داخلی شنوایی» (چاپ پاریس، 1392)

 «مخلوطی از حقیقت و رویا» (1397)

منتشر کرده است.

همچنین مجموعه نقد آثار ایشان با نام «مستطیل ابری رویا» در دست انتشار است که به‌زودی به همت «نشر سوسا» منتشر می شود. وی چندین عنوان برتر و جایزه معتبر شعری و داوری چند جشنواره شعری را در کارنامه خود دارد. تا کنون  گفتگو و نقد و نظرهایی  پیرامون شعر و شاعری با روزنامه ها و سایتهای مختلف انجام داده است. در چندین کتاب و آنتولوژی شعر  به آثار ایشان پرداخته شده است. در حال حاضر عضو هیئت تحریریه ی مجله ادبی گلاک و دبیر بخش شعر این مجله می باشد. علی در سال 86 با ماریا داودی ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های مردوکا و رونیکا است.



شعرهایی از علی فتحی مقدم





شعر اول


چه سال ها

بر وفق مراد اندوه زیستم

و جز شاعرانگی اندوهبار 

چیز دیگری پشت پرده نمایان نیست

چه سال ها

آمدنِ به خود را

در فهم نیلوفری مغموم عقب انداختم

چه سال ها 

با جعل خنده،

ماهیان کوچک رود را

از منظری غریب نظاره‌گر بودم  

من برعکس غول چراغ جادو

دو‌سوم خود را

در کارِ کِشت خیال وُ ضیافت انار تباه کرده ام

من هر چیز خالی کنار سنگ ها

و نزدیک ترین قمر  

به رنگ پریده ی شلتوکم.

به راستی

شاعری که از بی خیالی کودکانه تهی

شاعری که از نخود سیاه زندگی غافل است

چگونه می توان از دست های او

توقعی برابر با سخاوت یک مداد رنگی داشت؟

 

شعر دوم


به قدری که این کوچه جان می دهد

قرارگاه دیگری مدنظر نیست

اینهمه ترسیم آنچنانی وُ

رفتار فی البداهه کجا می توان خرید؟

چه جایی دنج تر از گوشه ای موجه در مَخلص کلام؟

صورت خوشی ندارد

پاییز را در پاچه ی تنگ شلواری نو عوض کنی 

در بیاوری آب برود 

دربیاوری 

ناگهان ایده ای کهنه بنظر رسد 

از جان های بِکر شاد تر ندیده ام

دهان تازه

نشانی های تازه

کُدهایی نامکشوف که حدفاصل خرید وُ بینایی ست

برخلاف تصور

گواهی فوت اگر که رنگِ پریده ای دارد 

اضطراب معنا دار آدم هایی ست

که نامرادی خود را

در حین انجام وظیفه پذیرفته اند!

گاهی شدت آمدن 

رفتن را سرشار از تشریح فراموشی نمی کند

بلکه همه چیز

فقداني عامدانه است

اینکه زندگی تلنگری از مفاهیم کلی برای از تو خریدن،

چه نازی؟

چه متاعی از این فربه تر که قضاوتی اُخرایی به بار بیآورم؟

باور کن کسی راز غمگینی پیازچه ی موهایم را می داند

که شرح مختصری اوراد عاطفی

بعلاوه ی ضرورتِ جبران را از بر است

 

شعر سوم


"سکوت را طوری چیده ام که جای خالی اسماعیل به چشم نیاید"

دستم از مرکزها، ایماژها، پاساژها 

از اینکه کِز کند 

در حال نقل مکان به جای دیگری ست

کسی چه می داند از آینده ی سنگ ها

اینکه از لحاظ دیگر

مختصات تازه ای باشند بر گذشته ی پیش رویشان

گرفتگی دل

به آفتاب بسپارم

شعر گاهی فاقد علت است بر آنچه می گوید

ضلع دیگرم اما برای شما که ندارید

پشیمان نیستم

از مقایسه ی رود و آفتاب

به خمره های پلمب بر بخورید

و در دل

فقدان معانی با صدای بلند رخنه کند

بدا به حال اضافی ها که سایه بیاندازند

و با اشاره ای منحط

به کام خود سرشکسته نگاه کنم

کتمان نمی کنم

استدعا، عقوبت کارگری ست 

چرا که شوکت نان 

آنچه به سخره می گیرد

بیابان پروری دست های اهل مرمت است

 

 

شعر چهارم

 

یک ماجرای ساده اگر تعریف کنم

یک لبخند ساده

گوشه ی لبی اگر بنشانم

سعادتی که از آن حرف می زنید

و گاهی هم نام پرنده بر آن می گذارید، از آن من نیست!

بارها طنازی مرا در فاصله دیده اید

و در فاصله تاکید داشتید

این طنازی به قدر گریه، چراغ اضافه دارد

خاموشی های مقطعی

نوشتن شعر را دشوار می کنند

و چه ساده ام من

که مثل طبیعت جاندار شعر

از مدیرعامل شرکت تقاضای مسافرت چند روزه دارم

یکی می میرد

و باز خنده امانم نمی هد

که مختصر

و البته عاطفی

فاتحه ای به دور دست بفرستم

که ای داد از شدن

وقتی کوتاهی عمر به لجنکِش صنعتی کارخانه ی آسفالت می ماند

همین دیروز در خبرها خواندم

رئیس‌جمهور احمقی داریم

می گوید :

ما چیزی به نام قرنطینه نداریم

و البت قرنطينه مال شاعر است

دارم از قرنطینه با شما حرف می زنم

اوضاع وخيم تر از این حرف ها و ماسک هاست

و دغدغه ی تنفس داشتن

تنها طناب مرا ضخیم تر می کند

امروز بازرس بهداشت می گفت:

آقای فتحی مقدم

لباس مرتب، کفش ایمنی، کلاه آفتابگیر، توجیه و بهانه اند

شاعر که باشی

تخیل سرکش کافی ست تا خودت را خانه نشین کنی

از اتاق بیرون نیایی و

در این فاصله

هر چه دلشان خواست بکارند

خنده ام می گیرد

و با خود می گویم تف به ذات آدم دروغ گو

و نام تک تک کارگران را

در سامانه ی سلامت ثبت می کنم

 

 

علی فتحی مقدم







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات