سزایی کاراکوچ
ابوالفضل پاشا
شعر از : سزایی کاراکوچ
ترجمه از: ابوالفضل پاشا
باز شب شد
تنهایی باز روی شانههای من نشست و میخِ
خود را کوبید
اگر چه دوریات همان است که بود
هر کجا که باشی دوریات چندان تفاوت نمیکند
باز شب شد - به همانسان که در آنجا شب
میشود -
میتوانم از اینجا هم تو را ببینم
- به همانسان که در
آنجایی -
شاید هم از دوریها نمیترسم
اگر چه آنجا نیز دوری همین است
دیگر اینها همه مانندِ رمانهای غمگین
تیرهوتار شدهاند
مثل اینکه من از ابتدا باختهام
شاید هم من از ابتدا بردهام و
انسانیت باخته است