پیمان وهاب زاده
پیمان
وهابزاده: مقیم کانادا
۱
رویای
وریا
میروم
بخوابم
تا
خواب وریا را ببینم
یا
وریا را در خواب ببینم
یا
ببینم وریا
در
رویا
چگونه
خواب میبیند
یا
بیاعتنا به حضور من
خواب
ببیند که
وریا
چگونه میبیند
چگونه
میتواند
اینگونه
ببیند
که
من نمیبینم
منی
که خواب وریا هستم
اکنون
که وریا بیدار است.
۲
می
آید
و
تو با او خواهی رفت.
ناراحتت
نمی کند
با
تو نمی جنگد
آمدنش
را توجیه نمی کند
اهل
یادآوری،
خواهش
یا انتظار هم نیست.
آمدنش
را جار نمی زند
در سادگی و با وقار
ظاهر می شود
تا آنچه را از آنِ
اوست از تو بگیرد
تا آنچه را در ذاتِ
توست به تو برگرداند
و
این همان چیزیست که هیچ کس نمی تواند از تو بگیرد
-- همان که هیچ کس نمی تواند به او بدهد...
۳
جايی
جایی
كه من نمیدانم
جایی
كه من نمیشناسم
شعری
هست
شعری
نهفته
شهری
پنهان از من
شعری
كه نمیدانم چه میگويد چه میخواهد
شعری
که میدانم میگوید میخواهد
من
این کلام را مینويسم
تنها
برای رسيدن به آن شعر پنهان
مینویسم
تا به شعر برسم
مینویسیم
تا به شعر برسیم
نوشتن،
خودْ من است،
خودِ
من است
در
آرزوی رسیدن به شعر
شعری
كه نمیدانم چه میگويد چه میخواهد
اینکه
میدانم در جایی شعری است پنهان
اما
رازی
است
که
مرا در خود میکشاند و
در
کلامم
مرا
هیچ میکند.