علی نگهبان
سپاسنامه
علی
نگهبان
ویژهنامهای که پیش رو دارید گلچینی یا گزیدهای از
نبشتارگان و آرتهگان (ادبیات) پدید آمده در بیرون از ایران نیست.
اندیشهی نخست ما این بود که بود و نبود آزادی سخن را
در آفریدههای ادبی پی گیریم و هنایش آن را بر داستانها و چامههای دورراندگان (تبعیدیان)
و کوچندگان (مهاجران) نشان دهیم. ولی انجام این اندیشه ناشدنی ماند، نخست از آن
روی که ما در پراگندن همتارگانی (اینترنتی) یا چاپی چنان کارهایی آزادی چندانی
نداریم و ناگریریم به پیامدهای آن بیاندیشیم؛ دو دیگر آنکه آزادی سخن اگر هم برای
پدیدآورنده فراهم باشد، چنین نیست که او بخواهد یا بتواند از آن بهرهگیری همه
سویه کند.
نکتهی دیگر اینکه گردآوردن کارهایی که در این ویژهنامه
میخوانید بر پایهی دیدگاههای خودویژهی من یا گردانندگان تارنما نبوده است. در نوشتار کنونی و در جستاری چند در جاهای دیگر تلاشم همواره بر
این بوده که نشان دهم آرتهگان دورراندگی (ادبیات و هنر تبعید) تنها آن نیست که از
سوی دورراندگان از زادبودم آفریده شده باشد. به دیگر سخن، هر کاری که از
دورراندگان پدید میآید را به خودی خود نمیتوان در شمار آرتهگان دورراندگی دانست.
از سوی دیگر، بسا کارها که باشندگان در میهن پدید آورند و دارای ویژگیهای آرتهگان
دورراندگی باشند. با این همه، یا به وارون این دیدگاه، در گزیدن و آوردن کارهای
این ویژهنامه از این دیدگاه خود پیروی نکردهام. به جای آن، دیدگاه چیرهی همه
پذیر را به کار بستهایم که دورراندگی گیتایی را به تنهایی برای شناسایی چنان
کارهایی بسنده میداند.
سخن پایانی اینکه ما به راستی جدا افتادهایم؛ و
دردناک اینکه این جداافتادگی در نبود راههای پیوند نیست؛ ما با داشتن راههای بسیار
برای پیوند، از هم جدا افتادهایم. گفتهی آن زندهیاد روشناندیش فروغ فرخزاد
همچنان راست است که «چراغهای رابطه تاریکند.» آنکه در بیرون میهن زندگی میکند
هنگامی که به رسانههای همتارگانی یا تارنماهای همبودیک سر میزند، آگاهانه یا
ناآگاهانه تنها از آنهایی دیدار میکند که در بیرون از ایرانند. آنکه در ایران
است، آگاهانه یا ناآگاهانه بیشتر تارنماها و رسانههای دلخواه خود در ایران را میخواند.
داستانها و جستارها و چامههایی میخوانیم که پیرامونیان نام آشنایمان پدید آوردهاند.
اگر هم از رسانههای دیگرسویمان دیداری کنیم تنها در اندازهی آگاهی یافتن از
رویدادهای تازه است. گفتمانی که درون و بیرون را به «رسمیت» نشناسد در نمیافکنیم.
هیچ سد و بازدارندهی بیرونی در میانمان نیست. چشم بر جهان سخت و سنگین پیرامون و
دژکاریهای «سیاسی» که جداماندگی را برپا و پاس میدارند نبستهام. ولی میدانم که
در جهان کنونی چنان بازدارندههایی کارگر نیستند. دریغ و افسوس این است که
بازدارنده در درون ماست.
از این روی است که پیشنهاد تارنمای نورَهان برای ویژهنامهای
از کارهای پدید آمده در فراسوی مرزها کاری ستودنی است و شایسته است که روشن کردن
این چراغ را ارج نهیم و در بازکنش آن بکوشیم.
سپاسگزارم از گرانندگان نورهان، به ویٰژه شاعران گرامی،
میلاد زنگنه و پرویز گراوند این چراغافروزی را شدنی کردند. همچنین همازوری و
همرأیی دوست دیرینم نانام (کارسُرا به گفته خودش) از دشواری این کار بسیار کاست و
خوشنودی از آن را دوچندان کرد. همکاری تک تک کسانی که آرتهکارشان را به این ویژهنامه پیشکش کردند ارج مینهم.