اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
پنج شنبه ، 13 ارديبهشت ماه 1403
24 شوال 1445
2024-05-02
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 115
بازدید امروز: 5854
بازدید دیروز: 4493
بازدید این هفته: 27393
بازدید این ماه: 71716
بازدید کل: 14939807
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



ريخت شناسي داستان کوتاه مدال ها

                                
                                    محمود بدیه


 

  ريخت شناسي داستان کوتاه  مدال ها

    از : مجموعه داستان ماهي در باد

                                                                                             محمود بدیه            

 

مجموعه داستان ماهي در باد؛ شامل دوازده داستان کوتاه ، برنده اولين دوره جايزه مطبوعات ادبي لوح زرين (سيمين دانشور)که به چاپ دوم رسيده است، اغلب به شيوه رئال نگارش شده است.آتش پرور به  جغرافيا و اقليم  داستان كه شامل دو بخش، شهر و حاشيه شهر(كوير) می باشد، نگاه ويژه اي دارد. تاکنون نقدهایي روي داستان های  كتاب آمده است ، اما  قصد اين است كه با منظري متفاوت و نگاهي غيراز آنچه به متن رسيده ،به  ريخت شناسي داستان مدال ها بپردازم .آنچه بعد از خواندن داستان مدال ها، در ذهن و روان خواننده باقي مي ماند، نه مفهوم نمادين و استعاري روايت  بلكه  بي واسطه گي متن كه با زندگي اجتماعي مخاطبان به نوعي رابطه مستقيم  دارد. چه حتا مفاهيم نمادين و استعاري، در ديگر داستان هاي ماهي در باد كه متاثر از شعر و اسطوره هاي همين كهن سرزمين، توانسته واقعيت هاي شگرفي را بوجود آورد . درست نقطه مقابل داستان مدال ها، آوردهاي داستان هاي ترجمه ايست  كه متاسفانه امروز نگارش آن بين اهالي ادبيات به امري متداول و رايج تبديل شده است و تنها كافيست اسم ها و خيابان ها را از روايت حذف كنيم تا دوباره به ناكجا آباد چاپ برگردان ترجمه برسيم.اشكال اين نوع تاليفات يا بهتر است بگوئيم اين گونه تقليدها( چه در فرم ،مضمون ، زاويه ديد و لحن) در اين است كه روح جمعي ، زخم خورده ، التيام نيافته و تكه تكه شده همين مردم درآن راه پيدا نمي كند  و متكثر نمي شود و در نتيجه خواننده  با خوانش متن، همذات پنداري  نمي كند. يا وجوه متمايز فرهنگي  در آن ديده نمي شود. دومين وجه مشخصه و بارز داستان مدال ها، جنبش كلمات و بدنبال آن حركت متن،رفت و برگشت هاي نامحسوس و سيال شخصيت ها كه به شكل خطابي احضار مي شوند و به مثابه يك موجود زنده، از درون روايت سر بيرون مي آورند .شخصيت ها  حتا سرهنگ اسماعيلي كه در قيد حيات نيست اما بواسطه فلاش برد، حضور بلا منازع در داستان دارد . از مدال ها و كاپ ها سركشي مي كند، اعضاي خانواده را احضار و حتا شهرام پسر كوچكش را به جرم اهانت و تحقير مدال ها تنبيه مي كند.وقتي از ماركزپرسيده  مي شود.علاقه و دلبستگي شما به ويرجينيا ولف، علارغم اين كه نمي تواند شخصيت هايش را بپروراند و ديده نمي شوند در چيست؟ جواب مي دهد.حتا آنها ئي كه ديده نمي شوند هم زنده اند. داستان مدال ها به جهاني ايستا و بي زمان اختصاص ندارند. شخصيت خانواده گي سرهنگ اسماعيل نادري  افسانه اي و ذخيره نيستند كه به هيچ زمان و مكان خاصي تعلق نداشته باشند.در اين جا نويسنده زيركانه به جاي فلاش بك از تكنيك فلاش برد استفاده كرده است.يعني در عين حال كه ما داريم تاريخ و گذشته يك خانواده نظامي را مرور مي كنيم ، نوري از واقعيت همين عصر بر صحنه ، خانه قديمي ، مدال ها ، كاپ ها، لباس ها، دكمه ها و اجزائ جزء به جزء تشكيل دهنده داستان مي تابد و از چهره (اسماعيل نادري) به عنوان شخصيتي نظامي پرده برداشته مي شود.از ابتداي تا انتهاي روايت، چيزي شبيه يك سمفوني بهت آور اما كميك با زيرملايم  آكورد يا بهتر است بگويم فلاش برد(چشمك زن) از دور و نزديك، از پادگان، اك .او. ا. آر.اك .او.ا.آر بر هستي  داستان نواخته مي شود. نقش ممتاز آكورد ها در حين آن كه اركستر را همراهي مي كند مي تواند پاياني براي اجراي جديد هول انگيزيك كنسرتو باشد.

به نقل از متن؛ صداي موزيك از دورهاي دور آمد.عاليه همان طور كه در اتاق مهمان خانه ايستاده بود ، صداي سرهنگ را شنيد؛عاليه ، عاليه!

چيه اسماعيل

مي شنوي عاليه!

عاليه گفت:صداي شيپور هميشه ی خدا مياد اسماعيل.

(عاليه ) و سرهنگ و  بچه ها درمقابل،در همين خانه مخروبه و در معرض فروش قرار گرفته ،به شكلي كميك، مقام ، منزلت و لقب هاي سرهنگ را تحقير مي كنند.مهم ترين جنبه رئاليسم آتش پرور در داستان مدال ها، ساختار بهم پيوسته و منسجم داستان است كه چيزي جزحركت، نه به سمت انقياد و بسته شدن و ايدولوژي زده شدن ، و يا اين كه ستيز و تجزيه زندگي واقعي (خانواده سرهنگ اسماعيلي) پيروي نمي كند.بلكه در مسير رها شدن ، آزاد شدن ، و در واقع به سمت يك نوع معصوميت بدوي كشيده مي شود . و بعد اقدام دراماتيك .اما هدف غائي آتش پرور از داستان مدال ها در چيست؟ آيا هدف خود را  ستيز و تضاد دو نسل  در خانواده اسماعيلي( والدين و فرزندان ها)قرار داده است؟ يا اين كه مي خواهد مردم را به صورت جزيره هائي جدا جدا در دنيائي آكنده از خصومت نشان بدهد؟ خير.برعكس.هدف غائي آتش پرور توانائي دست انداختن برگريبان آن و رسيدن به پاياني روشن ، مطمئن و قدرتي باز يافته است.چنانچه در آخر داستان ،عاليه مجري پراز مدال ها را به نوه اش كيارش براي اسباب بازي مي دهد.

داستان مدال ها صرف نظر از كلاسيك يا مدرن بودن، بيشتر يك اثر آموزشي ست كه در كلاس داستان نويسي مي تواند به هنرجویان كمك كند.







ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات