سریا داودی حموله
... فرازی پیرامون شعر محمد مختاری...
در
آفتاب سایه ی کوتاهی ست
خمیده
بر کف لغزنده ی خیابان
می آید آرام
انگار
هوایی مرطوب
و می رود آهسته
انگار باری سخت بر مفاصل سست
و سایه ی سبدی خالی تاب می خورد
در آینه گیسویی ست
افشانده
بر نفس ماه
و
شانه دستی افسرده ست
که در شبان تابستانی رویای برف را می آراید.
میان
بستر پوستی خسته است
که بر ملافه ی سرد سپید می لرزد به حسرت
و خواب
گرمایی
که با جوانی پیوند می دهد
کنار پنجره چشمی ست
که روز به روز
سپیدتر
شده است
و پلک ها را تنها وقتی بر هم می نهد
که عشق صدایش کرده باشد از دل خواب و بیداری./ محمد
مختاری(1)
محمد مختاری شاعری با پیچیدگی های
ذهنی است. در رویکردهای انتقادی، چند صحنه را به هم ربط می
دهد، و رنجنامه
انسان معاصر را به تصویر می کشاند.به طور معمول برای انتقال
اندیشه و جهان بینی از مضامین اجتماعی و سیاسی بهره می برد.
مختاری از جمله شاعرانی است که در شعرهایش فضای روشنفکری را عمق می بخشد. با هنجارشکنی در ساختار معنایی جهان تازه ای از
کلمات را نشان می دهد. به واسطه ی اندیشه ی انتقادی و تعارضی دنبال چند صدایی در
جامعه است. باخلاقیت و نوآوری لایه های اجتماعی و
مضامین سیاسی را پوشش می دهد. به طوری که
شعرهایش سرشار از ظرفیت های ذهنی و زبانی
است.
شعر«نیمرخ»
تداعی دلالت های معنایی است.هر گزاره ای چشم اندازی دارد. در این تداعیهای انتزاعی اندیشه و جهان بینی شکل می
گیرد، ورویکردهای
چند وجهی ساختار مضاعفی به شعر می دهد.
شعر با
حرف اضافه در شروع می شود.با تضاد فعل و اسم(می آید و می
رود)، (گرما و سرما،خواب و بیداری) است. گرما مثل جوانی و سبک بال، و سرما مثل
پوسته چروک و خسته است.
شعرروایتی از سایه هاست، تصویر اول و دوم
همدیگر را پوشش می دهند. سایه کوتاه از نظر زمانی
اشاره به ظهر دارد، سایه زنی که گیسو بر ماه افشانده و به نظر می رسد راه تنفس ماه
را بسته است. رمقی بر استخوان ندارد و با
یک سبد خالی راه می رود.
در فضای
غیرساختمند برخی سطور ماهیتی استعاری دارند. بند آخر (کنار پنجره چشمی ست/ که روز به روز/ سپیدتر شده است/ ) یعنی
چشمی(بدل جز از کل) به سمت نابینایی می رود و دیگر هیچ نمی بیند و فقط می شنود.
راوی در شگردهای رویا
گونه و شبح وار « خواب
و بیداری ،نور و تاریکی، دیدن و ندیدن، تابستان و زمستان ... »گویا در هذیان می
سوزد. در تعقیب و گریز سایه ها، زمان شبح وار می گذرد. سایه ی لغزنده خیابان، سایه ی سبد خالی، سایه ی چشمی که سپید شده، سایه ای که هر لحظه بزرگتر می شود و خیابان لغزنده را می
گیرد و سایه ی اشیاء ( سبد لرزان)... دلالت بر ناتوانی دارد.
این زبان مشترک آرمان گرایانه خالی از
واقعیت نیست. تردید
و لغزش سایه ها انعکاس مسایل اجتماعی است. آکنده از مفاهیم احساسی، درد و رنج است. سایه هایی که در
مقابل نور تشکیل شده اند، گاه بلند و گاه کوتاه هستند.در سپیده دمان بلند و در ظهر
کوتاه و در شب های مهتابی توهم ایجاد می
کنند.
در
این جهت شاعر سایه صداهای بی صدا را توصیف می کند. تصویر سایه ها را کشیده است.با ذهنیت انتزاعی جنون سایه ها را به تصویر کشانده است.خواب و بیداری،
نور و لغزندگی را به سایه نسبت می دهد.
اما تصاویر یکی نیستند. هر
کدام دلالت بر مفهومی دارند. سایه ی
لغزنده ی خیابان نوعی آشفتگی را به ذهن
متبادر می کند ، و سایه سبد خالی انتظاری دردناک است.
همذات پندای با سایه ی اشیا و سایه ی لغزنده خیابان
در برجسته سازی اندیشه و مفاهیم
تاثیرگذارند.
در هر بندی سایه ها حضور دارند، به طوری که
حروف «سایه» بالاترین درصد تکرار را در شعر دارند: ( تکرار 25 دفعه حرف سین، 50
دفعه حرف الف،44 دفعه حرف
ی، و 30 دفعه حرف ه )
این
شعر تراژدی نور و سایه است.در هر جهتی که نور بتابد، سایه ش در سمت مخالف دیده می شود.
تشخص
دادن به سایه ها نشان از جهان تبعیدگاه است. هم چنان که شاعر نشانه داده است، این
دنیا تبعیدگاه نور و روشنایی است.
شعر از لحاظ ریتم و هارمونی ، تصویر و
ایماژ، ساختار و فرم، موضوع و سابجکتیو، مفهوم و محتوا، ویژگی زمانی و مکانی...
قابل واکاوی است.
شاعر فرم را از محتوا جدا نمی بیند. با سطرهایی پیش برنده شعر را به جلو می رود. سعی کرده بین محتوا و فرم تلفیقی ایجاد کند.در فضای غیر ساختمند زبان ساختاری را هدف
گرفته است. با مفصل بندی بین کلمات فرم
موسیقیایی را شکل می دهد. گویا این شعر با الهام از موسیقی
شماره پنج بتهون سروده شده است. ریتم و هارمونی سبب موسیقی متن گردیده
است.تکرار حرف الف در حدود 50 دفعه بر هارمونی اثر افزوده است.
این شعرایماژیستی و ابژکتیویی، سرشار از تصاویر متناقض و اضطراب آور است. در برخی تکرارها اتفاق های شاعرانه ای
افتاده است، و هر
تصویری کارکرد خاص خود را دارد.
آشنایی زدایی و تشخیص
در شکل گیری نوع اجرا دخیل می باشند. مخاطب با چند روایت
روبرو است.سیالیت منوط
به تصاویر روایی است. هنجار
شکنی های معنایی محصول ذهنیت تشکیکی است.در آشنایی زدایی لفظی قدرتی
پنهانی از معنا و مفهوم نهفته است. تصویرسازی ایماژیستی، عدم
قطعیت، نرم گریزی، شکاکیت و عدم قطعیت، اعتراض و عصیان... پیچیده وبا تعقید همراه است.
هم چنان که در شعر اشیا و افراد در زمینه
ای انتزاعی قرار گرفته اند، و در این وضعیت روایی، هاله های ذهنی (انتزاعی)
بیشترازعینی است.
در این
نگاه زیباشناسی استعاره و ابهام جزو ذات شعر هستند. فضای کلی شعر آکنده از رموز و معما است. دو فعل متضاد «می آید و می
رود» در تقابل هم هستند. هر حرکتی تضادی دیگر را در بردارد. آن چنان که پسلرزهها(سایه های شبح
وار...) پیشفهمیبرای مفاهیم اومانیسمی است.
مختاری با ترجمه ی های مختلف (2)، نقد
ادبی(3) و پژوهش های متعدد ادبی (4) بیشتر در موضع گیری انتقادی است. رویکردی نو به حماسه
فردوسی دارد، و در شعر عاشقانه ی ایرانی
اثر ارزشمندی را تدوین کرده است.
(5) در جهت رئالیسم انتقادی گام های بلند برداشته و نام کتاب هایش
با مفاهیم ظریفی همراه بوده است.(6)
پی نوشت:
1- سحابی
خاکستری، نشر توس ، چاپ اول 1378.
2- کتاب «تمرین مدارا» ترجمه مقالههای فرهنگی و
اجتماعی است.
3-
در زمینه ی نقد شعر معاصر یا درک حضور دیگری؛
تحلیل هایی بر شعر نیما، شاملو، اخوان، فرخزاد... نوشته است.
4-
کتابهای پژوهشی داستان سیاوش
(تصحیح انتقادی)، حماسه در رمز و راز ملی، اسطوره زال و کتاب انسان در شعر معاصر و
چشم مرکب (بخش دوم کتاب انسان در شعر معاصر)است.
5-
هفتاد سال شعر عاشقانه را نشر نو منتشرش کرده است.
6-
مختاری مجموعه شعرهای (در وهم سندباد، قصیدههای هاویه، بر
شانه فلات، شعر 57، منظومه ایرانی، خیابان بزرگ، سحابی
خاکستری، آرایش درونی، وزن دنیا و چشم مرکب ...) را در کارنامه دارد.