فریبا صدیقیم
چاپ از نشرمعتبر و خوب حکمت کلمه
نگاهی
بر مجموعه داستان «زنانی که زندهاند»
اثر
فریبا چلبیبانی
نشر
حکمت کلمه
با
قلم فریبا صدیقیم
روایت در داستان ها
زبانی شفاف و قابل دسترسی دارد، بدون اضافه گویی و یا احساسات غلو شده در موقعیت
های دراماتیک داستان. زبان در عین حال زنده و متحرک است، پلات را به خوبی پیش می
برد و با جملاتی کوتاه به داستان ضرباهنگی مناسب می دهد.
داستان
ها گرچه در محیطی آشنا اتفاق می افتند اما سوژه های نو و متفاوتی دارند؛ زنی که در
کنار شوهرش احساس ایمنی نمی کند، نه به زنهای واقعی که به زنهای داستان اوست که
حسادت می ورزد و این تکنیک باعث می شود که از یک موضوع آشنا نه تنها آشنازدایی
شود، بلکه خواننده با زاویه و زیبا شناسی جدیدی با این موضوع برخورد کند.
رفتارها
در داستان عریانند و داستان ها اکثرا با
مه اولیه ای شروع می شوند، با مهارت به غلظت مه افزوده می شود و نویسنده با تزریق
تدریجی اطلاعات، تعلیق را در داستان شکل می دهد و در نهایت با پایانی غافلگیر
کننده و اتفاقی غیر قابل پیش بینی ما را از فضای آشنای فکری مان دور می کند و جنبه
ی دیگری از موقعیت و امکان را جلوی رویمان می گستراند.
نویسنده
راوی های مختلفی انتخاب کرده و به آنها زبان های متفاوت و مناسبی می دهد که در
شناخت شخصیت راوی موثر است. چند داستان از زبان راویِ مرد است و نویسنده خود را در
راوی های مرد بالفعل می کند و به این طریق ریسک پذیری خود را به ما نشان می دهد.
شخصیت
ها نیز مانند سوژه ها در شروع آشنا به نظر می رسند و گمان می کنیم که می شناسیم
شان، اما در میانه و ادامه ی راه است که رفتارهای کاملا متفاوتی از آنها می بینیم،
عواطف شان پیچیده تر می شود و ابعاد جدید و غافلگیر کننده ای در
آنها کشف می کنیم .
فضای
سورآلیستی ظریف و گاه پنهانی که جابجا
وارد پیرنگ و متن می شود، به فضای رازآمیز و ایهام داستان می افزاید و به داستان
بعد می دهد؛ زنی که خود را با زنهای توی داستان شوهرش مقایسه می کند و با آنها
رقابت و به آنها حسادت می کند؛ شخصیتی که از داستانی که برایش قالب زده اند می زند بیرون تا خودش دنیا را تجربه کند؛
پیرمردی که در نهایت نومیدی سوار اتوموبیلی می شود و راننده ی مسنی که اتوموبیل را
می راند با او شروع به صحبت می کند؛ صحبتی که بین واقعیت و خیال سرگردان است،
همانطور که فضا و خود ایندو مرد مسن سرگردانند؛ وجود گربه ای که شخصیت داستان را
تعقیب کرده؛ و گفتار عجیب زن و مردی در قبرستان که تا آخر هم نمی فهمیم این مرد
واقعا وجود دارد یا نه و نیز حضور پسر بچه ای که کارهای متعفن را از دور بو می کشد
و در همان فضا در مقابل زن رفتارهای عجیبی دارد.
رفتارِ
شخصیت ها و دیالوگ هایی که در داستان شکل می گیرد در داستان نقش فعالی دارند و هم در ساختن شخصیت ها موثرند، هم در تعلیق و
هم در پیش روندگی پلات داستان.
از
نظر معنایی باید به هر داستان نظری جداگانه انداخت، اما در کل می توان گفت که
نویسنده با قرار دادن زن در موقعیت های مختلف، واقعیت های مختلفی را می آفریند و
ترس و تنهایی و ناامنی تاریخی اجتماعی او را برملا می سازد. داستانها در عین حال
موقعیت های متفاوت و دراماتیک انسانی را در جامعه ای خشن و پر از دروغ و ابهام به
نمایش می گذارند.
فریبا
صدیقیم