اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
شنبه ، 1 ارديبهشت ماه 1403
12 شوال 1445
2024-04-20
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 55
بازدید امروز: 2678
بازدید دیروز: 7558
بازدید این هفته: 2678
بازدید این ماه: 2678
بازدید کل: 14865585
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



اینگه‌بورگ باخمن

                                 
                                            زلما بهادر



باخمان در کلاگن‌فورت اتریش زاده شد. فیلولوژی، فلسفه و روان‌شناسی را در دانشگاه‌های اینسبروک، گراتس و وین خواند و با نوشتن پایان‌نامه‌ای درباره مارتین هایدگر دکترا گرفت.

از ۱۹۵۳ به نویسندگی روی آورد و عضو گروه ۴۷ شد. در همان سال او به رم مهاجرت کرد و تا آخر عمر در همان‌جا زندگی کرد. در ۱۷ اکتبر ۱۹۷۳ در سانحه آتش‌سوزی جان خود را از دست داد. زمان تمدید شده نام یکی از دیوان‌های شعر او و مالینا و حرص، از رمان‌های اوست.

 

                       

                              اینگه‌بورگ باخمن

                                



(1

 

محموله‌ی بزرگ تابستان

بار‌گیری‌ می‌شود

حالا بارِ آفتاب در حوض

آماده‌ است‌

این اتفاق ناگزیر می‌افتد

حتی اگر یک مرغِ دریایی

پشتِ سرت گریه کند

و محو شود

محموله‌ی بزرگ تابستان

بارگیری‌ می‌شود

بارِ آفتاب در حوض

آماده است

لبخندِ میمون‌های اطراف

بر روی لب‌هاشان‌ نمایان شده

شیطنت‌ از گل‌های باغ

بالا می‌رود

 و بارِ آفتاب در حوض

آماده است‌

حتی اگر یک مرغ دریایی

پشت سرت گریه کند

بعد محو شود

حتی اگر...

 

فرمان فرود را از جانب غرب

صادر خواهند کرد

و تو با چشمان باز

در انعکاس‌ نوری عمیق‌

غرق می‌شوی

حتی اگر یک مرغ دریایی

پشت سرت گریه کند

و غوطه‌ور شود‌.

 

 

(2

 

 

قدم می‌گذارم بیرون از من

بیرون از چشم‌هایم

از دست‌هام

دهانم

بیرون از خودم پا می‌گذارم

یک بسته در راه است

یک بسته از وجودی‌ دیگر

که خوب‌تر است و بی‌من‌تر

یک بسته‌ی فوری‌

باید برسد

تا این اتفاق

 که در اسم شیطان افتاده را

بشورد و ببرد‌.

 

(3

 

حالا سفر تمام شده و باد

قلبش‌ را گم کرده است

در دستانت یک خانه‌ می‌افتد

 خانه‌‌ای کاغذی و مخروبه‌

و کارت‌هایی که با تصویرهاشان‌

جهان را به نمایش گذاشته‌اند اینجا

تو کارت‌ها را یکی یکی جمع می‌کنی

و همه‌‌شان را با کلمه تاخت‌ می‌زنی

در دور دوم حتما

بازی به جای حساس‌تری

 کشیده می‌شود

بمان‌

کارتی که تو می‌کشی

تنها دنیایی‌ است که می‌سازی

برنده یا

...

 

(4

 

می‌پرسم‌ غروب

از مادرم

مخفیانه پس از صدای‌ ناقوس‌

مادر، چگونه می‌شود

روزها‌ را نگاه کنم و بیاندیشم‌

و شب‌ آماده‌ی‌ خوابیدن‌ باشم؟

 

تمنایی‌ست‌ مدام‌

در عمق‌ تنهابی‌

تمامش‌ را می‌گویم‌

بی آن‌که‌ لحظه‌ای‌ درنگ کنم

دقیق‌

چون انتخابِ به جای آکوردهایم‌

آن‌ها که پژواک‌شان‌

چرخ می‌خورد اطراف من

حتی در سکوت

با یکدیگر گوش می‌دهیم‌

و مادرم از خواب می‌پرد‌

دوباره خواب مرا‌ می‌بیند‌

خوب دیده است

در سرنوشت من

چه آهنگ‌های‌ قدیمی‌ای‌ نفس‌ می‌کشند‌

سرشتِ ماژور‌ و مینور‌ را‌

خواب دیده است

 

 

اینگه‌بورگ باخمن

زلما بهادر

 








ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات