زلما بهادر
باخمان در کلاگنفورت اتریش زاده شد. فیلولوژی، فلسفه و روانشناسی
را در دانشگاههای اینسبروک، گراتس و وین خواند و با نوشتن پایاننامهای درباره
مارتین هایدگر دکترا
گرفت.
از ۱۹۵۳ به نویسندگی روی آورد و عضو گروه ۴۷ شد. در همان سال او به رم مهاجرت کرد و تا آخر عمر در همانجا
زندگی کرد. در ۱۷ اکتبر ۱۹۷۳ در سانحه آتشسوزی جان خود را از دست داد. زمان تمدید شده نام یکی
از دیوانهای شعر او و مالینا و حرص، از رمانهای اوست.
اینگهبورگ
باخمن
(1
محمولهی
بزرگ تابستان
بارگیری
میشود
حالا
بارِ آفتاب در حوض
آماده
است
این
اتفاق ناگزیر میافتد
حتی
اگر یک مرغِ دریایی
پشتِ
سرت گریه کند
و
محو شود
محمولهی
بزرگ تابستان
بارگیری
میشود
بارِ
آفتاب در حوض
آماده
است
لبخندِ
میمونهای اطراف
بر
روی لبهاشان نمایان شده
شیطنت
از گلهای باغ
بالا
میرود
و بارِ آفتاب در حوض
آماده
است
حتی
اگر یک مرغ دریایی
پشت
سرت گریه کند
بعد
محو شود
حتی
اگر...
فرمان
فرود را از جانب غرب
صادر
خواهند کرد
و
تو با چشمان باز
در
انعکاس نوری عمیق
غرق
میشوی
حتی
اگر یک مرغ دریایی
پشت
سرت گریه کند
و
غوطهور شود.
(2
قدم
میگذارم بیرون از من
بیرون
از چشمهایم
از
دستهام
دهانم
بیرون
از خودم پا میگذارم
یک
بسته در راه است
یک
بسته از وجودی دیگر
که
خوبتر است و بیمنتر
یک
بستهی فوری
باید
برسد
تا
این اتفاق
که در اسم شیطان
افتاده را
بشورد
و ببرد.
(3
حالا
سفر تمام شده و باد
قلبش
را گم کرده است
در
دستانت یک خانه میافتد
خانهای کاغذی و
مخروبه
و
کارتهایی که با تصویرهاشان
جهان
را به نمایش گذاشتهاند اینجا
تو
کارتها را یکی یکی جمع میکنی
و
همهشان را با کلمه تاخت میزنی
در
دور دوم حتما
بازی
به جای حساستری
کشیده میشود
بمان
کارتی
که تو میکشی
تنها
دنیایی است که میسازی
برنده
یا
...
(4
میپرسم
غروب
از
مادرم
مخفیانه
پس از صدای ناقوس
مادر،
چگونه میشود
روزها
را نگاه کنم و بیاندیشم
و
شب آمادهی خوابیدن باشم؟
تمناییست
مدام
در
عمق تنهابی
تمامش
را میگویم
بی
آنکه لحظهای درنگ کنم
دقیق
چون
انتخابِ به جای آکوردهایم
آنها
که پژواکشان
چرخ
میخورد اطراف من
حتی
در سکوت
با
یکدیگر گوش میدهیم
و
مادرم از خواب میپرد
دوباره
خواب مرا میبیند
خوب
دیده است
در
سرنوشت من
چه
آهنگهای قدیمیای نفس میکشند
سرشتِ
ماژور و مینور را
خواب
دیده است
اینگهبورگ
باخمن
زلما
بهادر