فرشته وزیری نسب
خودت رو
نکش کارلوس
شعری از
کارلوس دروموند دآندراده
برگردان از
فرشته وزیری نسب
کارلوس دروموند دآندراده
آرام
باش کارلوس
عشق
همین است که می بینی
امروز
یک بوسه و فردا بی بوسه
و
در پس هر روز، روزی دیگر
فردا
یکشنبه است
و
هیچکس نمی داند در دل دوشنبه چیست
مقاومت
بی فایده است،
خودکشی
هم همین طور
خودت
را نکش، خودت را نکش
تمامی
خود را برای عروسیهایی حفظ کن
که
در راهند
و
کسی نمی داند کی می رسند
اگر
اصلا برسند.
کارلوس،
ای خاکی
عشق
شب را با تو به سر برده است
و
اکنون در اندرونت
غوغایی
وصف ناشدنی بر پاست
نمازگزاران
گرامافون
ها
قدیسانی
که بر خود صلیب می کشند
تبلیغات
صابون های بهتر
غوغایی
که
کسی
چرایی اش را نمی داند
در این بین تو راه خود را می روی
سر
بالا، سودایی.
تو
نخلی، آن فریادی
که
کسی در تاتر نشنید
و
نور رفت.
عشق
در تاریکی
نه،
عشق در روشنایی روز
.همیشه غم انگیز است
غم
انگیر، پسرم، کارلوس.
اما
به هیچکس مگو
هیچکس
نمی داند
و
هرگز نخواهد دانست
ترجمه دوم
امکانات
شعری از ویسواوا
شیمیورسکا
برگردان از فرشته
وزیری نسب
ویسواوا
شیمیورسکا
فیلم ها را ترجیح میدهم
گربهها را ترجیح میدهم
بلوطهای کناره وارتا را ترجیح میدهم
دیکنز را به داستایوسکی ترجیح میدهم
خودم را، وقتیکه آدمها را دوست میدارم
ترجیح میدهم به خودم
وقتیکه نوع بشر را دوست میدارم
اگر موردش پیش بیاید ترجیح میدهم
نخ و سوزن به دست بگیرم
رنگ سبز را ترجیح میدهم
ترجیح میدهم
که منطق را برای همه چیز مقصر ندانم
ترجیح می دهم که زود بروم
ترجیح میدهم با پزشک ها در مورد چیز دیگری گفتگو کنم
تصاویری با خطوط نازک و لطیف را ترجیح میدهم
بیهودگی شعر نوشتن را
به بیهودگی شعر ننوشتن ترجیح میدهم
وقتی پای عشق در میان باشد
سالگردهای نامشخص را ترجیح میدهم
که بتوان هر سال جشن گرفت
اخلاقگرا ها را ترجیح میدهم
که به من قول هیچ چیز نمی دهند
مهربانی رندانه را ترجیح میدهم
به آدم مهربان قابل اعتماد