زبیده حسینی
از
هر طرف که ببینی ، آسان است
بیرون
پریدن
و جدا شدن از موقعیت
جدایی
از ناسازگاری ِ مومن به عصب
که
در رفتار ِ صدا
و در رفتار ِ دهان ،
دخیل است
جداسازی
ِ یک امکان ِ تهی
و پرداختن به آن جهت ،
که در مقابله ساکن است
شبیه تر به تو ، که در
وضوح پنهان تری
و
هر چه از اجزای تو دور می شوم
از
وخامت ِ مربع فراتر می روی
اضلاع
، خاموش اند
و
آن هایی که دورتر ایستاده اند
ابعاد
ِ زیبایی را ، به یقین دریافته اند
من از ویرانی ِ همان
نقطه ، گلوله ام
: وسط ِ سینه ای که دست می کشد از خانه
و
از آن سمت که می وزی ، بادم:
- سقفی برای ریزش ِ گوش
باران
ِ سال بر آستین ِ آرزو
یا
دردهای کوچک
در
وقت های مست
پس با دهان ِ
تُهی از آب ها بیا
و از زنان ِ عافیت
نانی
به عاریت بطلب
نان
ِ مرور به وقت ِ فراموشی
زبیده
حسینی