اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 31 فروردين ماه 1403
11 شوال 1445
2024-04-19
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 50
بازدید امروز: 7410
بازدید دیروز: 17873
بازدید این هفته: 56150
بازدید این ماه: 287644
بازدید کل: 14862759
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



اما از پوستشان آفتاب آب می‌خورد

                                            
                                              فیروزه محمدزاده


در استخر فراوانند زنانی که در بدن کم موی خویش غرقند

زنانی که شیرجه می‌زنند با پستان‌هایی خالی

اما از پوستشان

آفتاب آب می‌خورد

زنانی که ابرهای گرسنه را به آغوش می‌‌گیرند و

از آبستنی شمشادهای فضای باز 

با تعجب پچپچ می‌کنند

_ چه دور و زمونه‌ای شده

الهی بشکنه دست پاندورا

_می‌مرد اگه فضولی نمی‌کرد؟

دختری سالیان مرطوبش را در سونای خشک به رخ اندامش می‌کشید

زنی در جکوزی از مرارت‌های آب و سقط جنین

مثل آتن سن داشت و هنرپیشه‌هایش را نطفه به نطفه اجرا می‌کرد

آب گرم حرفهای زیادی را در دل پیرزن به جوش آورده بود

اما هنوز از ترس مادرشوهر بی اختیاری ادرار را در استخر دست بسته درون جعبه‌ای داغ

جعبه‌ای که افتادگی رحم داشت

آب مروارید

قند خون

گل‌مژه ، پوکی استخوان،

 شاشبند شده بود جعبه

و آینه‌بین شکسته‌شکسته اعتراف می‌کرد که؛

جواهراتت را زنی دزدیده

که قدبلند

که سن بالا

که ابروکمون

سایز پای پیرزن با کفشهای دختربچه بگو نگو می‌کرد

جعبه‌ای دیگر باز کرد!

بزرگتر که بودم پسربچه‌ها

 شاخ شمشاد بودند

مثل توپ در عرض خیابان

قدشان طول نمی‌کشید

شمشادها همیشه در فضای باز

فضای شمشادها در رفت و آمد بود

پاندورا مایو سفید پوشیده

که می‌خواست لوازم شخصی‌اش را در کشو بگذارد

شوقِ استخر، آب می‌پاشید به سر و روی زنان

در جعبه را گشود

کیف پول ، کلید،کارت شناسایی، لباسهای رسمی

در جعبه را قفل کرد.

غریق نجات لبهایش در سوت گرفتار شده بودند

پیرزن دلش را در آب خالی کرد.

 

فیروزه محمدزاده








ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات