علی شیخ علی چالشتری
ایران
گوشه ندارد!
زمان
در رگ های اَم شریان داشت؟
در
رَحم
درهم!
خط
کشی بودم
خودکشی!
کدام
پرده را کنار زدی
تا
من
تا
تو
تاتو
تمام
دیواره های رحم اَت را
کوبیدم
کوبیسم!
کو
نیست؟
انگشت
تا تو اشاره می شود
تا
می شود
تا
خون می رود
تافتون!
آهای
هِجای بلندِ ویرانی
ایرانی!؟
دست
نشانده یِ هیچ کلمه یی نبودم!
نابودم
انتخاب
از استبداد شروع می شود
اعتماد
از اتفاق
درون
هم افتادیم
درونی
هم شدیم
آرکائیک
اگر تو نبودی
به
جان اَش می افتادم
در
زبانم
نستعليقی
در
تعلیقی
انتخاب
را از اعتماد جدا نکن
هر
دو نیستی
حالا
اگر از فرش فاصله داری
فراموش
نکن
دیو
چو بیرون رود فرشته در نیامد
در
زدم
بیرون
زدم
حالا
که از میان ران های اَت
از
تَه ران های اَت
از
تهران
بیرون
زدم
ریشه
های اَم را
در
خودم جمع کردم
از
ازدیاد درد جلوگیری کنم
در
رَحم
درهم!
خط
کشی بودیم
خودکشی!
علی
شیخ علی چالشتری