این
ویژه نامه ، بهانه ای است برای ( دیدار) دوباره با محمد مختاری ، آن هم در زمانه
ای که برخورداری از اندیشه و فرهنگ ، جُرم محسوب می شود ؛ و مختاری نیز به گفته ی
حافظ :( جُرمش این بود که اسرار ، هویدا می کرد ). بنا بر این از شعر ( دیدار)
مختاری ، سطری برگزیدیم تا ویژه نامه را نامی و نشانی باشد : ( مکثی ، میان تاب و
شتاب زمین ).
پرداختن به اندیشه ی
مختاری،پرداختن به وجه اندیشمند شعر معاصر است ؛
وجه
اندیشمندی که هم شعر حرفه ای را به خوبی می شناسد ؛ هم مبانی تفکر و اندیشه های
معاصرِ در رابطه با انسان و زندگی اجتماعی او را .
از
سنّت دیرپای ما ، به دنیای معاصر نقب می زند ؛ آسیب های دیرپای جامعه ی ما را که ریشه
در امروز دوانیده اند ؛ می شناسد ؛ پس تحلیلشان می کند ، امروز را می شناسد ؛ پس تحلیلش می کند.
در
این میان ، هر شاعری را معاصر با زمانه ی خود نمی داند ، چه بسا شاعران حی و حاضر
که راز معاصر بودن را نمی دانند .
از
انسان می گوید ؛ از انسان در شعر معاصر ، و شعر شاعران را بنا به چگونگی برخوردشان
با انسان ، به نقد می کشاند .
از
درک حضور دیگری می گوید ؛ درکی که بی آن ، از جامعه ی مدنی گفتن ، بیهوده است .
از حذف و سانسور می گوید ؛ حذف و سانسوری که او همه ی عمر درگیرش بود ؛ و حذف فیزیکی
او نمونه ی شهادتی است که تاریخ ادبیات ما ، بارها و بارها شاهدش بوده است.
با
هر بار خواندن متن های مختاری ( ما شاهد شعارها و شعرهای خویشتنیم و شاهد یقین و
تردید خویشتنیم و شاهد فساد و رشد خویشتنیم )*( آرایش درونی ، ص ۸۹ ).
مختاری
ِ شاعر و هنرمند،تعهد را در بارزترین شکلش با نوشتن متن های چالش گرانه ی خود اجرا
کرده است و شعر خود را البته با اشراف بر چنین دیدگاهی به شعار نکشانده است حتی در
متن های انتقادی اش به شعار متوسل نشده است چرا که او در تبیین موضوع و روشن کردن
مواضع جامعه ی اکنون ایران می کوشیده است ، نه شعار گفتن علیه سیاستی خاص یا افرادی ؛ اما به ناچار این ( واگویه) ها
گویا منافع خاص افراد خاصی را به چالش می کشید ؛
او
می خواست شمعی روشن کند و شمعی باشد؛ تا در این تاریکی که فرهنگ جمعی ما در بروزش بی تاثیر نبوده است
روشنایی را ولو اندک به ارمغان بیاورد و ما خود را در این نور شمع کوچکِ شعر و نقد
دریابیم تا هر کدام از ما خود شمعِ دیگری روشن کنیم و هر کدام از ما بخشی از روشنگرانی
باشیم که با ایجاد شرایط دموکراتیک ، به پاسداشتِ انسان و انسانیّت بپردازیم .
( مکثی ، میان تاب و شتاب زمین ) را در حالی به روز رسانی می کنیم
که بسیاری از دوستان ، که پیش از این قول نوشتن مطلب را به ما دادند ؛ به عهد خود
به هر دلیل ، وفا نکردند ؛
(( چه کرده اند !
چه
کرده اند با اینسرزمین !
تاوان
شادکامی کیست این غُراب ؟
کز
بالهاش گسترده ی دود جابه جا می شود.
و
مردمک هایش می گردد
می گردد
می گردد
در خانه ی عذاب...))./ منظومه ی ایرانی ، ص ۳۰ /
از
همه ی عزیزانی که مطالب خود را برای این ویژه نامه در اختیار ما گذاشتند ؛ ممنون و
سپاسگزاریم .
میلاد
زنگنه
خرداد
ماه ۱۴۰۰