اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
جمعه ، 31 فروردين ماه 1403
11 شوال 1445
2024-04-19
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 42
بازدید امروز: 3440
بازدید دیروز: 17873
بازدید این هفته: 52180
بازدید این ماه: 283674
بازدید کل: 14858789
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



زن و گفتمان_زنانه

                                  
                                       مرضیه ابراهیمی


زن و گفتمان زنانه.

از قرن بیستم و با شروع دوران ساختارگرایی و پساساختارگرایی "واقعیت" درون ساختار زبانی بازسازی و تبیین می‌شود‌؛ به‌عبارت‌دیگر واقعیت آن چیزی است که درون بافتارِ متن و زبان شکل می‌گیرد.بر همین اساس و با متاثر شدن از آثار زبان‌شناسانی چون فردینان سوسور و رومن یاکوبسن، ژاک لاکان توانست ناخوداگاه را مانند یک زبان ساختاریافته یا به تعبیری همچون متن معرفی کند. لاکان با تمسک به گفتمان‌های پساساختارگرایی و با پیوند بین زبان و روانکاوی و بهره‌گیری از  نظرات فروید در  فرایند و چگونگی شکل‌گیری و تبیین خود در دوران کودکی، نظرگاه و نگاه روانکاوانه‌ی خود را مطرح و بر این پایه‌ها استوار کند. به‌باور لاکان تا زبان نباشد "خود" به‌وجود نخواهد آمد.وی بر این باور بود که روانکاوی بدون گفتار و زبان موجودیت ندارد و در پیوند با اندیشه‌های فروید و زبان‌شناسی است که تبیین می‌شود. در واقع از بدوِ ورود کودک به نظام و ساحت زبانی و با گفتن اولین کلمات "ایگو"، "خود" در کودک شروع به شکل‌گیری می‌کند.رابرتس می‌گوید: "بدل شدن به یک شخص شبیه آموختن یک زبان است." بنابراین به‌باور لاکان جدا از زبان سوژه‌ی انسانی وجود ندارد. پس من هستم تا زمانی که در قلمرو و در نظام زبانی قرار دارم.رابرتس بر همین اساس بیان می‌کند: " در روایت لاکان "خود" یک امر داستانی است. خود بیشتر شبیه یک رمان است یا شعری که مدام در حال نوشته شدن است."

زبان حاوی فرهنگی است که به آن تحمیل شده و در آن مستتر است. و با یادگیری زبان، شخص، در قالب و در معرض آن فرهنگِ معیار و تبیین‌شده (که زبان  تعیین کرده است)، قرار می‌گیرد. لاکان "اندیشه" و معیارهای آن را در چارچوب فرهنگ می‌داند.در واقع لاکان برآیند شخصیتی که به فرد قالب می‌شود و با آن شکل می‌گیرد را هم‌بسته با فرهنگِ معیار و مسلط‌شده می‌داند؛ و  نیز "بودن" و "هستن" را، بر خلاف دکارت که بودن را در حیطه و قالب اندیشیدن می‌داند: "من می‌اندیشم، پس هستم." بنابراین به‌ عقیده‌ی دکارت اندیشیدن ذاتی است. لاکان اما معتقد است که فرهنگ مخل اندیشه‌ورزی است. با تمسک به گفته‌ی لاکان فرهنگ، قوانین و عقاید و باورهای مستتر در آن مانع اندیشه‌ورزی است و همچنین او بر این عقیده است که اندیشه‌ورزی مستلزم آگاهی، دانش و نیز رشد روانی است. و عقیده بر ذاتی بودن اندیشه ندارد. در واقع فرهنگِ معیار و داده‌ها و قرادادهای از پیش‌ تعیین‌شده‌ی آن مانع اندیشه‌ورزی و تولید تفکر می‌شود. لاکان واقعیت را نیز در چارچوب زبان تعریف می‌کند و معتقد است روابط انسانی نیز در فضای زبانی شکل می‌گیرد و بنابراین برای این که ساختار زبانی شکل بگیرد باید این امکان در بستر اجتماعی و جامعه فراهم شود. به‌عبارت‌‌دیگر لازم است که زبان به‌مثابه‌ی عمل و کنش در جامعه به‌وقوع بپیوند و البته در پیوند با تفکر.پس با توجه به مقدمه‌ی بالا، ما برای فهم، بیان و تبیین پدیده‌ها احتیاج به یک میانجی داریم و این میانجی زبان است، همچون زبانِ اشاره، زبانِ نقاشی، زبان تصویر، گفتار یا خط و کلام و غیره.

کلام میانجی، بین ما و روان ما نیز هست. ما برساخته‌ی زبانیم و واقعیت نیز. بیرون از زبان امکان حضور و وجود نداریم. و واقعیتِ بیرون را نیز همین زبان، "کلام" برایمان تدارک می‌بیند؛و به‌یقین در تفکرِ در پس آن، به جوهره‌ی اندیشه. آن کلامی که به‌کار می‌بریم جهانِ بیرون ما را می‌سازند‌؛ هر کلمه از پسِ تفکر و اندیشه و باوری شکل می‌گیرد و بر زبان می‌آید. این باور و اندیشه را وام‌دار زبانیم. زبانی که خود در پیوند با روان و نیز ساختار و سازوکار مغز ما انسان‌هاست. کلام به ما موجودیت می‌دهد و حضور.دان دلیلو، نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس آمریکایی می‌نویسد: "آیا واقعا کسی هستم یا فقط کلمات باعث می‌شوند فکر کنم کسی هستم."با هر کلمه‌ای جهانی را به حرکت وامی‌داریم، یا متوقف می‌کنیم.بدین‌نحو کلمات شکل می‌گیرند، بارور می‌شوند به‌تدریج بزرگ می‌شوند، به هیات جسمانی درمی‌آیند، به هیات بدن، و تنانگی‌‌، و مقابل ما می‌ایستند.کلمه‌ تا بر زبان نیامده در بند ماست اما همین‌که خود را به مخاطره‌ی بر زبان آوردنش انداختیم به آن جان بخشیده‌ایم تا در بندمان بکشد، تا در دامش بیفتیم یا درست‌تر خود را در مهلکه‌اش بیندازیم.به‌این‌ترتیب ما به کلام میدان داده‌ایم، به حرکت و تقلا و کنش واداشته‌ایم، و خود را نیز.واژه هایی که بر زبان می‌آوریم حاوی تمام چیزهایی است که حاصل‌اش ما بوده‌ایم‌؛ حاوی تمام اشیاء پیرامون هم؛ اشیایی که شاید با واژه‌های ساخته‌وپرداخته‌ی ما هستی می‌یابند و گاه ماهیتشان دچار تغییر می‌شود. نوشتن مهار زدن کلمات است، آن‌ها را رام و دست‌آموز کردن. نوشتن تقلایی است برای وجود یافتن، برای حضور در زمان‌هایی متمادی، و در اکنونی که دارد به‌وقوع می‌پیوندد، برای بر شدن و قد کشیدن و نیز برای گریز از فراموشی و نادیده انگاشته شدن، برای پرهیز و فرار از جنون و نیز مرگ.کلماتی که از دلِ اولین آواها و فریادهای فروخورده و مکتوم اولین انسان‌ها بیرون آمده، غریوهای دهشت یا شادی یا شوربختیشان بوده که تا اینجا کش آمده، به اینجا رسیده‌، به اکنون، حی‌و‌حاضر، زنده‌اند. تا گذشته را به حال و آینده وصل نماید، تا دوباره و چند باره واقعیت را برای ما بازنمایی کند. این کلمات، این فریادها ممکن است فریاد همبودگی انسان‌ها بوده باشد، فریاد موجودیت‌شان، و نیز همبستگی‌اشان در معبر تاریخ، و قطعیتشان. کلمه ما را پشت سر نمی‌گذارد رها نمی‌کند، در ما می‌ماند، جای‌گیر می‌شود، همیشگی می‌شود. و بینامتنیت کلام و من را تدوام می‌بخشند.در معرض کلام که قرار بگیری می‌تواند تو را به حرکت وادارد یا عقیم‌ات کند. کلام ضرب و شتم هم می‌تواند بکند، جانی هم باشد، حامل فقدانی باشد یا سرکوبی؛ می تواند کمال ببخشد. وقتی در صحن کلمات قرار می‌گیری یا قرار داده می‌شوی در ساحت‌اش که میفتی، می تواند سرگشتگی هم بیاورند، عزلت هم. حتی شکل‌گیری "نفس" ساخته‌ای اجتماعی است.به‌تعبیر ماتیوز " انسان آن‌گاه سوژه می‌شود که گفتن "من" را فرا می‌گیرد که واژه‌ای است که در یک زبان مشترک و از طریق رابطه با دیگران فراگرفته‌ می‌شود."بنابراین هنوز من به‌عنوان یک زن، یک سوژه‌ی مستقل و در اشتراکِ زبانی مشترک و از پیش مقررشده، نیست، وجود ندارد. من به‌عنوان یک زن  به‌طور ذاتی در محدوده‌ی ساختارمند زبان قرار ندارد چون به عنوان یک واقعیت وجودی در این بستر زبانی شکل نگرفته است، پس هنوز موجودیت ندارد و در بستر اجتماع مفقود است. و این نبود، نادیده انگاشتن نیمی از جامعه‌ی انسانی است. به‌واسطه‌ی این که اجازه‌ و زمینه‌ی حضور در گفتمان مسلط مردسالار و سوژه‌ی مطلق قدرت از او سلب شده است.کروالادین کریادک پرز در کتاب خود، شکاف جنسیتی را ناشی از یک "شکاف تاریخی" می‌بیند.ساختار زبان، یک ساختار مردانه است. در این ساختار، مرد به‌عنوان سوژه‌ی مطلق و تصمیم گیرنده در هر زمینه‌ای تعریف و بازتعریف‌ می‌کند؛ نظامی همسو و برساخته‌ی روان مردانه که به‌تبع آن تمام گفتمان‌ها و دال‌ و مدلول‌ها و اطلاعات محملی برای ارائه‌ی اطلاعات مردانه بوده‌اند و دیدگاه، داده‌های خودآگاه و ناخودآگاهِ مردانه در شکل‌گیری آن نقش اساسی داشته و نرینه‌محور بوده است. و اطلاعات، خواست‌‌ها و ویژگی‌های روانی و کلا وجوه ساختارساز زنانه در این نظام زبانی تعریف نشده، اگر هم تعریفی شده از پارادایم و عینک نگاه مردانه بوده که بیرون از واقعیت‌های وجودی زنانه است. گفتمانی که در این نظام، هژمون و برساخته شده است، نظامی زن‌ستیز بوده و زنان را در جایگاه ابژه و برده‌ی جنسی قرار می‌دهد. به‌خصوص در جهان مدرنِ سرمایه‌محور کنونی که زن را فاقد هویت و جنس دوم می‌داند و از او به‌عنوان ابژه‌ی جنسی، ابزاری برای کام‌جویی و نیز کالایی لوکس برای  ثروت‌اندوزی می‌داند. سوسور معتقد بود که زبان متشکل از نشانه‌هاست و هر نشانه از دو بخش دال و مدلول تشکیل شده است. دال به‌عنوان بیان آوایی واژگان یا تاثیر روانی یک صوت و مدلول به عنوان مفهوم مصداق یا محتوای نشانه‌ای آن صوت است.لاکان کوشید نشان دهد ناخوداگاه آدمی نیز از ساختاری شبیه ساختار زبان برخوردار است، یعنی همان نظام دال و مدلولی که در نظام زبانی حاکم است در ساختار ناخودآگاه انسان نیز دارای مصداق بیرونی است. به‌ این‌ معنی که در موقعیت‌های خاص و در مواجهه با عناصری بیرونی چون مزه، رایحه، دیدن یک شئی، اشخاص یا تصاویری که به صورت دال‌هایی در ذهن ما بیدار می‌شوند. خاطراتی از گذشته را در ذهن ما زنده می‌کنند. این خاطرات مصداق همان مدلول‌اند. به‌عبارت دیگر، ناخوداگاه مجموعه‌ای از عناصری که حاصل امیال و آرزوهای سرکوب‌‌شده و پس‌رانده به ناخودآگاه هستند، همچون نمادها و عناصر زبانی یعنی همان دال و مدلول در روان انسان ذخیره می‌شوند و در موقیت‌هایی خاص بازسازی می‌شوند و گاه به تداعی معانی می‌انجامد؛ همچنان که استفاده از اصوات و نشانه‌های زبانی و نمادین، زنجیره‌ای از معنا و مصداق‌های بیرونی را به ذهن شنونده متبادر می‌کند.با توجه به اینکه واقعیت و جهان بیرون به وسیله‌ی زبان بازسازی و تبیین می‌شود و به‌ عبارت‌دیگر واقعیت برساخته‌ی همین دال‌ها و مدلول‌های قراردادی و از‌ پیش‌تعیین‌شده است و نیز اینکه ناخودآگاه زبانی زن در جهان بیرونی دال‌هایی‌ است که به هیچ مدلولی بند نیست، و نیز زمانی که یک زبان، دال را به مدلولی بند کند، یک نشانه شکل می‌گیرد  و آن نشانه، کل ساختار را تغییر می‌دهد؛ پس  لازم است که زن، دال و مدلول‌هایی به‌وجود بیاورد که نشان و پارادیایم‌هایی از  ذهن و ناخودآگاه زنانه داشته باشد. نشانه‌هایی  بر اساس #تفکر_زنانه و نیز برساخته‌ی روان او، و بروز و بازنمایی ناخوداگاه‌اش در بستر زبان، تا تغییر  ساختار محقق شود؛ تا با بند‌شدن دال‌ها و مدلول‌ها و تبدیل آن به امر واقعی در بستر اجتماع، این گفتمان جریان‌ساز شکل بگیرد و به واقعیت بپوندد. برای حصول به این امر باید گفتمان زنانه شکل بگیرد.معنی لغوی "گفتمان" (دیسکوریس) مباحثه و مجادله، راه و روش، مسیر و جریان، عمل، حرکت، قانون و قدرت، نماد و توان و استعدادِ تفکر است. در هر کدام از این تعاریف می‌توان نمود گفتمان را مشاهده کرد، به عبارت دیگر گفتمان شکلی از فکر کردن و بیان از طریق زبانِ نوشتاری یا گفتاری یا بیان‌های دیگر هنری است، مثل نقاشی، عکاسی سینما و غیره. سارتر می‌گوید: "نوشتن به گونه‌ای عمل کردن است"برای مثال یک جامعه‌شناس اعتیاد را به‌عنوان یک پدیده‌ی‌ اجتماعی بررسی می‌کند، یک مارکسیست جامعه را از منظر طبقاتی می‌بیند و یک فیزیولوژیست آناتومی و ساختار اندامی را مورد ارزیابی قرار می‌دهد؛ این شکل و نحوه‌ی بررسی  گفتمان است و با این شکل تعبیر: گفتمان جامعه‌شناسی، گفتمان مارکسیسی یا گفتمان مردسالار و غیره تبیین می‌شود.

 گفتمان می‌تواند به یک پارادایم یا یک ایدءولوژی منتهی شود زمانی که آن گفتمان مسلط شود. و سعی شود یک گفتمان را در همه‌جا نشان داد، در هنر، در تصویر، در نوشتار، گفتار. و به‌طور یقین کسی که قدرت دارد و رسانه‌های مختلفی را در اختیار دارد می‌تواند گفتمانی را مسلط کند. به‌همین دلیل است که این کلمه در زمان ما با مفهوم قدرت و سیاست عجین شده است. در نزد فیلسوفانی چون میشل فوکو کلمه‌ی #گفتمان چنان با #قدرت درآمیخته است که گاهی با آن مترادف می‌شود.قدرت به شکل‌های مختلفی اعمال می‌شود که در اینجا به دو نوع آن به اختصار پرداخته می‌شود؛ اعمال قدرت از نوع استبداد که به‌طور مستقیم گفتمان مخالف را سرکوب می‌کند. و دیگری اعمال قدرت سوژه‌ساز است. در ساختار سوژه‌ساز که برساخته‌ی جهان مدرن است، اعمال قدرت با تمسک مستقیم به زور صورت نمی‌گیرد، بلکه انسان را سوژه‌ی گفتمان خود می‌کند؛ برای مثال علایق انسان را سوژه‌ای می‌کند برای مال‌اندوزی. این دو نوع اعمال قدرت به شکل‌های مختلف بر زنان صورت می‌گیرد. در این ساختار زبانی نرینه‌محور تصویری که از یک زن خوب یا تپیکال ایده‌آل می‌بینیم زن در آشپزخانه است یا در حین انجام خانه‌داری یا تولید مثل و از این قبیل؛ یا تپیکال یک زن ایده‌آل‌تایپ مثل مرلین مونرو یا جنیفرلوپز.امیل بن ونیتس از زاویه‌ی زبان‌شناسی به کلمه‌ی گفتمان نظر انداخته است. طبق گفته‌ی او گفتمان را باید از زاویه ارتباطات اجتماعی در نظر گرفت. از این نظر گفتمان سبب‌ساز عینی شدن زبان در اجتماع می‌شود. اما برای حصول و دست‌یابی بر گفتمان زنانه وجود آزادی نقش اساسی در آن دارد.هابر ماس معتقد است که منشا تکامل زندگی  انسان به‌معنای خاص آن متکی بر دو عنصر است. کار اجتماعی و زبان. به عقیده‌ی او نفسِ عمل سخن گفتن بر وجود حوزه‌ای دلالت دارد که در آن ارتباط کاملا آزاد و فارغ از سلطه خواهد بود، بنابراین فرجام سخن گفتن آزادی است.تا آزادی نباشد بستری برای سخن گفتن زنان وجود نخواهد داشت و برابری محقق نخواهد شد. و با گفتمان منحصرا مردانه، قدرت و توان در مسیر قرار گرفتن و در جریان تفکر و کنش اجتماعی پایاپای از زن سلب خواهد شد. با به‌چالش کشیدن ساختار مردانه‌ی هژمون شده، و به امری مطلق در آمده، امکان وقوع آزادی و گفتمان زنانه امکان‌پذیر می‌شود.  آگاهی و تفکر از دیگر ابزارهای دست‌یافتن به گفتمان زنانه است. برای از بین بردن سکون، انفعال و آمریت، اختگی و اطاعت  و نیز خارج شدن از جایگاه ابژه و بدل شدن به یک کنش‌گر ما ناچاریم به تفکر و اندیشه‌ورزی، و تولید و تبیین آن در شکل‌های مختلف هنری، برای ورود به ساحت زبان. به‌باور افلاطون تفکر چیزی جز گفتار بیان‌شده نیست و گفتار، تفکر بیان‌شده.هگل در کتاب فلسفه‌ی ذهن می‌گوید: "واژه‌ها و در نتیجه وجود زبان در روند تفکر لازم و ضروری‌ست." و در همین راستا و در تعریف تفکر، سوسور بیان می‌کند: " افکار چیزی جز یک ابر پرتلاطم نخواهد بود اگر ساختار زبان به آن شکل ندهد‌." پس برای تولید گفتار و نوشتار، زنان نیازمند تفکر و اندیشه‌ورزی و تولید محتوای زنانه هستند. تا زنان را به جریان و دیالیکتیکی هویت‌ساز، برای ابقاء، تثبیت و میانجگری در مناسبات و موقعیت‌های اجتماعی رهنمون سازد. و برای برساخت این جایگاه و ایجاد گفتمان، نیازمند محقق ساختن یک مفاهمه‌ی زبانی و درک و تعامل متقابل هستند. و این مهم نیز مسیر می‌شود زمانی که زنان، مطالبات اساسی خود را با توجه به ضرورت‌ها، خواست‌ها واقعیت‌های روانی خود بشناسند.

و در آخر روزی را به انتظار می‌نشینیم تا گفتمان ثابتی برقرار شود که در آن همه‌ی قشرها، چه زن، چه مرد، چه سیاه، چه سفید، بتوانند حقوق شخصی داشته باشند و هر نوع تبعیضی از میان برود...

مرضیه ابراهیمی






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات