اخبار سایت
آرشیو
شماره پنجم نورهان خرداد 1391 (32)
شماره ششم نورهان مرداد1391 (36)
شماره هفتم نورهان آبان 1391 (25)
شماره هشتم نورهان دی 1391 (39)
شماره نهم نورهان بهمن 1391 (41)
شماره دهم نورهان اسفند 1391 (15)
شماره یازدهم نورهان اردیبهشت 1392 (17)
شماره دوازدهم نورهان مرداد 1392 (14)
شماره سیزدهم نورهان مهر1392 (17)
شماره چهاردهم نورهان دی1392 (19)
شماره پانزدهم نورهان فروردین 1393 (31)
شماره شانزدهم نورهان تیر 1393 (17)
شماره هفدهم نورهان مهرماه 1393 (29)
شماره هیجدهم نورهان دی ماه 1393 (18)
شماره نوزدهم نورهان خرداد1394 (31)
شماره بیستم نورهان مهر 1394 (29)
شماره بیست و یکم نورهان فروردین 1399 (45)
شماره بیست و دوم نورهان مهر1399 (31)
شماره ی بیست و سوم نورهان آذر 1399 (47)
شماره ی بیست و چهارم نورهان بهمن 1399 (82)
شماره ی بیست و پنجم نورهان فروردین 1400 (48)
شماره ی بیست و ششم نورهان خرداد 1400 (45)
شماره بیست و هفتم نورهان شهریور1400 (47)
شماره بیست و هشتم نورهان آذر 1400 (75)
شماره بیست و نهم نورهان خرداد 1401 (26)
شماره سی‌ام نورهان دی 1401 (29)
شماره سی و یکم نورهان آذر1402 (39)
تقویم
پنج شنبه ، 6 ارديبهشت ماه 1403
17 شوال 1445
2024-04-25
آمار بازدید کننده
افراد آنلاین : 82
بازدید امروز: 432
بازدید دیروز: 7097
بازدید این هفته: 23493
بازدید این ماه: 23493
بازدید کل: 14891584
فرم ارتباط


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات



«آنتاگونیست» سروده‌ی حامد ابومعرف،

                                     
                                        افسانه نجومی


    

                                                                    مکعب وارونه

               مکث و مروری بر مجموعه شعر: «آنتاگونیست» سروده‌ی حامد ابومعرف، 1400.

می‌خواهم ذهن هندسه را بهم بزنم

دیوارها را موازی تنم ساخته‌ام اما

پلک‌های بر هم نهاده‌ی منند

پرده‌ها....

                                       ص9.

الف.«آنتاگونیست» عنوان مجموعه شعر حامد ابومعرف، شامل بیست و پنج قطعه شعر کوتاه و بلند است که هم‌سویی کنش‌های زبانی، با بیانیتی آیرونی-شیزوفرن، کلیت مجموعه را، به شعری بلند بدل می‌نماید، که در آن شاعر-راوی، بار جهان‌نگری‌های خود را، بر دوش مونولوگ‌هایی گذاشته است که، در چرخه‌های تراژیک زندگی انسان در جهان پسامدرن، بازآفرین رخداهایی‌اند، که تنها با نگرشی شیزوفرن و روان پریش می‌توان به آن‌ها پرداخت. اما آن چه، در این مجموعه شعر، نظرها را به خود جلب می‌کند، عنوان مجموعه‌ شعر است، که به مثابه نشانه‌ای اجتماعی، کلیدِ دست‌یابی به معانی ضمنی برش‌ها، دانسته شده، به نظر می‌رسد، نظام معنایی سطرها، در چارچوب همین واژه است که، در گستره‌ی متن، طراحی شده و ارزشِ معنایی پیدا می‌کند. به واقع، عنوان کتاب، می‎‌تواند به مثابه کلید-نشانه‌ای محوری تلقی شود، که مخاطب را با جهان‌نگری‌های شاعر-راوی، آشنا می‌کند و ضمن گسترش دامنه‌ی مفاهیم ضمنی برش‌ها، تداعی‌ها و تأویل‌های اجتماعی را نیز جهت می‌دهد. به بیان دیگر، «آنتاگونیست» به مثابه چتری بر تمامی اجزاء و ارکان شعرها، گسترده می‌شود، تا پس از ترویج بحران‌های اجتماعی در قالب برش‌ها، وجوه پرتنش و متناقض‌نمای وقایع تلخ این جهانی را بازآفرینی نماید. با وجود این، لغت یونانی «آنتاگونیست» در رابطه‌ای بینامتنی، تباین و تضادی چندوجهی را در گستره‌ی شعر، رواج داده، تلمیحی متناقض‌نما را در کلمات و تصاویری می‌پراکند که، با پراکنش تنشی ناهمساز در سطرهای شعر، هنجارگریزی‌های اجتماعی را به شیوه‌ای روایی به تصویر می‌کشند- ناگفته نماند، شخصیت تنش‌زای «آنتاگونیست» شخصیتی دراماتیک است، که در اصل به تئاتر یونان باستان برمی‌گردد. کاراکتری که در کشمکشی دائمی، رو در روی «پروتاگونیست»، قهرمان، که شخصیت محوری نمایش به شمار می‌آید، می‌ایستد- با این همه اما، به نظر می‌آید، در این مجموعه شعر، کاراکتر چند وجهی و متناقض«آنتاگونیست» عصاره‌ی تمامی بحران‌هایی است، که الگوهای رفتاریِ بیمارگونه‌‌ را، به جوامع بشری تحمیل می‌نماید و همچون عنصری ضداجتماع، زمینه‌ساز انحرافات نابهنجاری می‌شود تا، هم نمادی از وضعیت آبزورد جهان پسامدرن باشد که، در آن نابسامانی‌ها و مصائب، موذیانه، تمایلاتِ ویرانگرشان را مدام به آدمیان تحمیل می‌کنند و هم نمادی از شخصیتی ‌شود، مخالف وضع موجود، که در روان مضطربِ تمامی آدمیان، در جوامع پسامدرن تعمیم یافته است. آدمیانی که تناقضات بی‌شمار جهان را، با پوست و استخوان خود، حس و لمس می‌کنند و عقایدشان، با وضعیت ناهمسان محیط اطراف‌اشان، در تضاد است. پس، با بدل شدن به شخصیتی محوری در تمامی برش‌های متنی، و نفوذ در ذات اشیاء و عناصر زیستی جهان پیرامون‌، می‌کوشد، با نگرشی نیش‌خندآمیز به وقایع جهان پسامدرن، از خودبیگانگی و رنج تنهایی‌های روان‌پریشانه‌ی آدمیان را، در تمامی مونولو‌گ‌های گسسته -پیوسته‌، آن گونه‌ به تصویر بگیرد، که معطوف به روان تجزیه شده و از هم گسیخته‌ی جهان پست مدرن تلقی می‌‌شوند. به بیان دیگر، کاراکتر «آنتاگونیست» در شعر ابومعرف، شخصیتی مخالف یا مقابله‌گر، آن گونه که در کلان روایت‌های نمایشی قرون وسطایی، در مقابل قهرمان داستان می‌ایستاد، تا او را از رسیدن به هدف باز دارد، نیست، بلکه مصائب و بحران‌های تراژیک، به واقع همان«آنتاگونیست» جوامع پسامدرن به شمار می‌آیند. تنش‌هایی که شاعر-راوی در صدد بازتاب آن‌ها، در مفاهیم چندوجهی سطرهای شعرش است، تا بازآفرینی تجارب زیستی مشترک انسان‌هایی را به عهده بگیرد، که در جهان چندشقه‌ی  پسامدرن زندگی می‌کنند. از سوی دیگر، بازتاب فضاهایی وانموده، فارغ از نگرش‌های دو قطبی خیر و شر، سیاه و سفید، قهرمان و ضد قهرمان و... با همراهی بیانیتی مملو از آیرونی، پارادوکس، کنایه و تناقض، که گاه در طول سرایش، با بیانی اروتیک گره می‌خورد، تضادها و عدم تناسب‌های جوامعی را به تصویر می‌گیرد، که در تجارب زیستی مشترک انسان‌هایی که در جهان متناقض‌نمای پسامدرن زندگی می‌کنند، قابل واکاوی و تأمل است. جهانی که خود «آنتاگونیست» پرتنشی است که، در آن همه‌ی آدمیان، با فرو رفتن در کژی‌ها و استحاله شدن در تناقضات بحران‌ساز اجتماعی، گویی به ملغمه‌ای از «منیت»‌های خاکستری و منفعلی بدل شده‌اند، که همواره در تعارض با «من»ِ انسانی‌‌اشان ایستاده است.

 خیالم

 را شخم می‌زند تاریکی

جوانه می‌زند از در

رد می‌شود از درز

از سیمان

کز می‌کند توی پتو

در من

غلط می‌خورم

پشت به دیوار

از دیوار                                            ص12.

ب.با وجود این، پرداختن به انسان و برجسته‌نمایی وضعیت متناقض‌نمای او در جهان معاصر، فضاسازی‌های‌ یآس‌آلود و اندوهبار مونولوگ‌هایی را به عهده گرفته است، که معطوف به وقایع تلخ و تراژیک زندگی بشری‌اند و هنجارگریزی‌های زبانی شاعر-راوی را به عهده گرفته‌اند. تا در نهایت تصاویری محوری که با تداخل در کنش‌های زبانی، گاه وجهی شیزوفرن می‌گیرند و گاه با رویکردی واقع‌گرا به سراغ وقایع می‌روند، در معانی ضمنی خود، وجهی متغیر از حضور «آنتاگونیست» را بگنجانند، که با نفوذ در اندیشه و ادراک انسان‌های گرفتار در خلاءهای عاطفی، به شخصیتی منتقد بدل می‌‌شود، که می‌کوشد،نمای پس از به تصویر کشیدنِ آشفتگی‌های اجتماعی و رنج تنهایی‌های بشری، آن‌ها را دلسوزانه به نقد گیرد. مسیری چندگانه که، سرانجام، در قالب کلاژهای گسسته-پیوسته، مخاطب را به سمت مفاهیم مجازی تعبیه شده در برش‌هایی می‌کشاند، که با وارونگی معناها، در ساختار معنایی زبان، مفاهیمی را به چالش گرفته‌اند، که آن سوی نشانه‌های متنی، در سطرها پراکنده شده‌اند.

گاهی رو به تلویزیون می‌نشینم

و زیر ناخن‌هایم را با ناخن تمیز می‌کنم

مکث

در من

فرو

بر می‌گردم به خودم حرفی بزنم

لباس‌هایی می‌بینم که روی کاناپه ول شده‌اند

خلوتشان را بهم نمی‌زنم!

                                                                       ص7.

پ.از سویی، آن چه فضاسازی متناقض‌نمای مفاهیم واقع‌گرای ‌سطرها را، به تأویل‌های اجتماعی گره می‌زند، غلظت معناهای جهان‌نگری است، که هم، معطوف به اجراهای زبانیتی متکثر و چند وجهی‌اند و هم، از هماهنگی میان مفاهیم عینی و ذهنی بوجود آمده، افق‌های معنایی سطرها را گسترش می‌دهند و با تلفیق شدن به لحن عاطفی شاعر-راوی، تعمیم فضاهای روایی-اجتماعی مونولوگ‌هایی را عهده‌دار می‌شوند، که در بطن خود، تلنگر زدن به ادراک و عواطف مخاطب را، در متن به محوری برجسته، برای نقد نابسامانی‌ها و تضادهای اجتماعی بدل نموده‌اند و از سوی دیگر، همذات پنداری شاعر–راوی با اشیاء و عناصر زندگی زیستی، و هم‌سویی با بیانیتی کنایی- اروتیک است که، تناقضی آشکار را، که معطوف به آشفتگی‌های زندگی در جهان پسامدرن تلقی می‌شود، مدام در قالب مونولوگ‌های متنی به مخاطب عرضه می‌کند. اگر چه، همذات پنداری و ارتباط هستی‌انگارانه‌ی شاعر-انسان با اشیاء در رابطه‌ای بینامتنی اما، سرانجام به تجلی وجوهی سیال در متن منجر می‌شود که:

الف.دغدغه‌های فردی-اجتماعی شاعر را، به گستره‌ی حضور ازلی انسان در جهان هستی تعمیم می‌دهد.

ب.به مخاطب این امکان را می‌دهد، تا اختلالات متعارضانه و نابهنجار اجتماعی را بیابد و درک کند.

پ.با اعتراض به رخدادهای تلخ اجتماعی، گرایشات منتقدانه‌ی فردی–جمعی شاعر و مخاطب را، در ابعاد مفهومی سطرها تشکلی ویژه دهد.

 من خمیازه‌های بی‌شماری هستم

پشت میزها

به مصرف جیب‌ها

هوا را

به پس ندادن گرفته‌ام

پس می‌افتم

پس

به ماهیتابه‌ای که تو را از من پناه داده

حوصله‌ات را بگو سر نبرد                                  ص 13.

ت.با این همه اما، گسترش سویه‌های اجتماعی، به مونولوگ‌هایی امکان حضور می‌دهد، که در محور هم‌نشینی صورت بندی خرده‌روایت‌های گسسته-پیوسته را، در فضای آیرونیک-واقع‌گرای نوشتار، شکل می‌دهند، تا ضمن  برجسته‌نمایی شرایط بحرانی جامعه، مخالفت خود را، با وقایع سیاه و وهمی جهان پیرامون، به شیوه‌ای معترضانه، بازگو کند. پس تنها راه چاره را در آن می‌بیند، تا بحران‌های اجتماعی را برملا کند، شاید بشر معاصر، راه چاره‌ای برای مقابله با آن‌ها بیابد. از سوی دیگر، همچنان که پیش‌تر نیز اشاره شد، «آنتاگونیست» با حضور در نقش‌های چندگانه و متضاد، می‌کوشد، «من»های دیگر خود را به خلاء کشانده، جلوه‌های متناقض‌نمایی از شخصیت شیزوفرن‌اش را، به یاری کنش‌های زبانیتی واقع‌گرا-روان‌پریش، در برش‌ها بازتاب دهد. تا نشان دهد، هم، آشفتگی‌ها و نابسامانی‌های تراژیک «آنتاگونیست» جهان پسامدرن‌اند و هم «من» درونی-شخصی تمامی انسان‌هایی است که، در معرض تعارضات و تنش‌های اجتماعی جهان پسامدرن‌، قرار گرفته‌اند و با دیگر آدمیان بحران‌زده در جهان، تجارب زیستی مشترکی دارند. گویی آن چه در جوامع پسامدرن، حضور شیزوفرن و خود ویرانگر «آنتاگونیست‌» را موجه می‌نمایاند، رخدادهایی تلخ و ناهمسازی است، که از تمامی مردمان جامعه، آنتاگونیست‌هایی مخالف وضع موجود اما، خاکستری و منفعل ساخته‌اند، که تجارب زیستی مشترک، آن‌ها را در موقعیتی یکسان و هم سطح قرار داده است و مشخص است، که زندگی در چنین فضاهای سیاه و وهمی است که آدمی را وا می‌دارد، تا به بیانیتی معترض تن دهد، اما چون راه برون رفتی از تضادها و تناقضاتی که پیله‌وار او را در بر گرفته‌اند، نمی‌یابد، تنها به مرگ می‌اندیشد و بس.

این زندگی من است

علامت سوالی وارونه

در سقف

 که خودم را با آن

دار زده‌ام                                                    ص 15.

ث.از طرفی، دغدغه‌ی معنا و گسترش آن، در برش‌های اجتماعی، لحظه‌ای شاعر-راوی را نمی‌رهاند و از طرف دیگر، توجه به بیانیتی اروتیک شاعر را وا می‌دارد، تا بیانیت معترض خود را در وجهی کنایی، با دانسته‌ها و تجارب مشترک اجتماعی مخاطب گره بزند، تا همچنان که او -مخاطب- را با خود همراه می‌کند، تفسیر خود، از وقایع تلخ جهان پیرامون، را به او گوشزد نماید. با این همه اما، پراکنش سویه‌های بیانیتی اروتیک در شعر ابومعرف، به نزدیک شدن زبان، به وجوه رمانتیک و غنایی و یا گسترش فضاهای پورنوگراف، در شعرها منجر نمی‌شود، بلکه گسترش مسیری متناقض‌نما را در متن استمرار می‌دهد، تا هر مونولوگ، همچنان که دهن کجی به  گرایش‌ها و ارزش‌های جزمی قدرت را در خود می‌پرورد، برای مخاطب این امکان را فراهم آورد، با اندیشیدن به بحران‌ها و مصائب، بیشترین ارتباط را با رخدادهای اجتماعی پیرامون‌اش برقرار نماید. از سوی دیگر، گسترش نقدی اجتماعی، در بستر شعر، و گره خوردن آن‌، با احساسات و عواطف عاشقانه، گرایشاتی هستی‌انگارانه به حضور انسان در گستره‌ی جهان هستی، را در متن برجسته‌ می‌کند. به واقع، معشوق در شعر ابومعرف، حضوری آشنا دارد. زن-انسانی که در جهان تراژیک، همراه شاعر است و شاعر تنها با او و در کنار اوست، که تنش‌های اجتماعی جهان آبزورد را تحمل می‌کند. اگر چه، عشق نیز، در کشاکش نابسامانی‌ها و مصائب اجتماعی، استحاله شده، سرانجام در تکه‌ای از پازل مرگ، پنهان می‌شود.

بی دست و پا

فرو رفته‌ام در چیزی

در عمق کم شهوت

دست و پا می‌زند زیر لباسش در مقابلم

گرم است

فکر می‌کنم

دکمه‌های پیراهنم را باز کنم بهتر باشد

تاب می‌خورد در پیچ موهای سینه‌ام

افکارم را می‌خارانم

این تکه را کجای پازل مرگ بگذارم؟

                                                           ص37.

ج.از سوی دیگر، اگر چه، تصاویر زبانی در شعرهای ابومعرف، مبین اضطراب‌های روانی انسان امروزی‌اند، اما از آن جا که اجراهای زبانی، در مجاورت معنای اجتماعی سطرها شکل گرفته‌اند، لاجرم نوشتار را از غلتیدن در فضاهای سورئال دور از ذهن و ‌هم‌سویی سطرها با اختلالات زبانی در محورهای هم‌نشینی و جانشینی، بارها در امان نگاه داشته‌، گاه شعرها را از هذیان نویسی‌های پراکنده و غیرمتعارف نویسی‌های شیزوفرن، دور نموده‌اند. از سوی دیگر، ترویج فضاهای آیرونیک که با همپوشانی با نگرش‌های اروتیک شاعر، فضایی متناقض‌نما را در سطرها سامان می‌دهد، معطوف به جهان‌نگری‌های ابومعرف در نوشتار تا به آخر باقی می‌ماند. گویی بازآفرینی وضعیت تراژیک آدمیان در جهان پسامدرن، با رویکردی شوخگنانه و نیش‌خندآمیز به وقایع ناهمساز جهان، همچنان که تخریب عادت‌های ذهنی مخاطب را مد نظر قرار می‌دهد، وجوه روایی-اجتماعی مستتر در ابعاد مفهومی سطرها را نیز، به تجاربی عینی بدل می‌نماید، تا ظرفیت سیالی برای گسترش تفسیرپذیری برش‌ها، در گستره‌ی شعر فراهم آورد.    

گوجه‌ها اخلاقیات را بهتر می‌فهمند

گوجه‌ها به بیهودگی اشتغال کوچکتری دارند

و از ارتفاع کمتری به زمین می‌افتند

با این حال

چهار تا گوجه

به جای سیب که نباید حرف را زده باشند!

                                                                                          ص22.

چ.به هر روی، «آنتاگونیست» فارغ از نگرش‌های دوقطبی، که در کلان روایت‌های نمایشی- داستانی قرون وسطایی یونان، موج می‌زد، به نشانه‌ای کلیدی در شعر ابومعرف، بدل می‌شود، تا از سویی، وجهی ویرانگر از مصائب و بحران‌های جوامع پسامدرن باشد و از سوی دیگر، پس از بازآفرینی جهانی چند شقه، «آنتاگونیست»‌های تنها و از خود بیگانه، با روان‌هایی از هم‌پاشیده و شیزوفرن را به تصویر بگیرد، که معترضانه رو در روی «پروتاگونیست»‌های پوشالی زمانه‌اشان می‌ایستند. اگر چه شاعر معتقد است: در جهان فاقد امن عیش پسامدرن، انسان روان‌نژندِ یخ زده در ملودی کشدارِ «آنتاگونیست» را، تنها مرگ می‌تواند که نجات دهد. سردم است/تنها مرگ /گرم می‌کند /آدم برفی را، ص39. با وجود این، ابومعرف، با احضار شخصیت دراماتیک قرون‌وسطایی «آنتاگونیست» و بازآفرینی آن در جهان پست مدرن، و همچنین، نزدیک کردن کنش‌های  این کاراکتر، با شخصیت‌های روان‌نژند و شیزوفرن آدمیان در جهان معاصر، او را با وجوه پراکنده و تکه تکه‌ی آدمیان جهان امروز یگانه دانسته است، تا در نهایت برشی ناهمساز از زندگی انسان را، در افق معناهای متنی به گونه‌ای بگستراند، تا مخاطب، ضمن درک وارونگی حقیقت در جهان آبزورد پسامدرن، تجمیع متناقض‌نمای وقایع را، در شخصیت «آنتاگونیست» ببیند و درک نماید.

خون سیاه!

نفت سرخ!

گاز و ایلی که به دنبال چرا

گازوئیلی که قاب عکس سیاهِ عکس سیاه ماست                        ص25.

 

                                                 افسانه نجومی، آبان ماه 1400.

 

ابومعرف، حامد، آنتاگونیست، نشر نورهان، 1400.

                                                       






ثبت نظرات


موضوع
نام و نام خانوادگی
ایمیل
شماره تماس
وبلاگ یا سایت
توضیحات